پایگاه خبری اعتیاد

کد خبر 2689
۲۳ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۰۱
اندازه متن
پاسخی به جوابیه «ژست پژوهشی بدون پشتوانه علمی»:

در باب ضرورت توجه به فلسفه علم و روش شناسی علمی

در باب ضرورت توجه به فلسفه علم و روش شناسی علمی

در تاریخ 20 اسفند 96 آقای دکتر حسین حسنیان مقدم، فلوشیپ سم شناسی بالینی و مسمومیتها- دانشیار دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در جوابیه ای با عنوان «ژست پژوهشی بدون پشتوانه علمی» پاسخی به یادداشت این جانب با نام «علم بد و منشِ ساختگیِ شواهد» داده اند که به نظر می رسد نیازمند توضیحاتی در جهت رفع شبهات وارده باشد.

الف) اصل ماجرا

1) ابطال مدعای اصلی مقاله

 عنوان پاسخ ایشان بدین نکته اشارت دارد که یادداشت من «بدون پشتوانه علمی» ست. اصل را بر برائت می گذارم و فرض می کنم ایشان هم می دانند که ریاضی، علم مادر است. در این صورت ببینیم مدعای اصلی مقاله مورد مناقشه چیست؟ عین عبارت مقاله چنین است:

Results showed that 1274 cases of methadone-associated deathswere investigated during the study period. The incidence rate of methadone-associated deaths had risen 7.7 times in 2015 incomparison with 2009 (p < 0.05).

 در پاسخ به این نتیجه گیری، مدعای من هم این بوده که استنتاج این گزاره از گزاره های پیش از آن و برجستگی این استنتاج در مصاحبه های بعدی، به دلایل متعدد، کاملا خطاست. یک دلیل این است که نویسندگان مقاله برای رسیدن به استنتاج افزایش 7.7 برابری، تعداد موارد مرگ همراه با متادون را در سال پایه بر جمعیت کل (به ازای هر یک میلیون نفر) تقسیم کرده اند و سپس آن را با کسر مشابهی در سال آخر مقایسه کرده اند؛ حال آن که این یک غلط ریاضی ست: واحد صورت کسر و واحد مخرج کسر از یک جنس نیستند. همان طور که دوستان نیز در گروه چالش های اعتیاد ذکر کرده اند، تعداد کلینیک های ارائه دهنده متادون در سال پایه (2009) در کل کشور 1347 مرکز بوده که حدود 159000 نفر را زیر پوشش متادون قرار داده است. تعداد مراکز در سال آخر (2015) به 5925 مرکز و تعداد دریافت کنندگان درمان با متادون به حدود 551000 نفر رسیده است. به عبارتی جمعیت مصرف کننده متادون در سال آخر حدود 3.4654 برابر افزایش یافته است. ممکن است این پرسش مطرح شود که این نرخ رشد مربوط به کل کشور است. که البته حرف درستی است اما چون جغرافیای مورد مطالعه مقاله ی مورد نظر تهران است و نه کل کشور؛ و از آنجا که خدمات رسانی در همه امور از مدیریتی سانترالیستی در کشور پیروی می کند؛ بنابر این اگر هم در تعمیم این نرخ رشد کشوری به تهران ، بایاسی نهفته است از جنس Under estimation  است نه Over estimation. به این معنا که که طی بازه زمانی یاد شده، نرخ رشد تعداد دریافت کنندگان متادون در تهران محتمل است که بیشتر از میانگین کشوری بوده باشد و نه کمتر. با این حال، فرض را بر این می گذاریم که میانگین تهران و کشور یکی ست. در این صورت شیوه درست این است که افزایش 3.4654 برابری در مخرج کسر سال آخر نسبت به سال پایه در نظر گرفته شود. با در نظر گرفتن این ضریب تا همین جا با قاطعیت پشتوانه علمیِ ریاضی (فارغ از پیشینه علمی پژوهشی گویندگان) می توانیم بگوییم که اصلی ترین عبارت استنتاجی مقاله، یعنی:

The incidence rate of methadone-associated deaths had risen 7.7 times in 2015 incomparison with 2009 (p < 0.05)

غلط است و ابطال می شود.

2) متغیرهای مزاحم (confounding factors)

مقاله مذکور می گویدکه نتایج مصرف سایر مواد همراه با متادون در 80 درصد نمونه های مورد مطالعه مثبت است. بیشترین نتایج مثبت هم به مصرف هم زمان ترامادول و مت امفتامین مربوط بوده است. توجه داشته باشید که ما با وزن 80 درصدی دو عامل مخدوش کننده روبروییم. در این صورت، عبارت اصلی عنوان مقاله Deaths…)  (…Methadone-associated نادقیق و حتی گمراه کننده است و منجر به چرخشی مفهومی می شود که در مصاحبه های بعدی (و نیز  مکالمات درون گروه تلگرامی چالش های اعتیاد) نیز دیده می شود یعنی جایگزینی مفهوم همراهی و با هم بودگی (associatedness) مرگ با متادون در ملازمت 80 درصدی با ترامادول و امفتامین، و تغییر آن به مفهومی علیتی (Causality). و این دقیقا همان نقطه ای ست که می تواند به سیاست گزاران اعتیاد آدرس اشتباه دهد. (و در فلسفه علم به آن تحمل اشتباه طبیعت/ Error Tolerance of Nature می گویند).هم چنان که در یادداشت پیشینم نیز گفتم واضح است که سوءمصرف متادون می تواند به مرگ و میر بیانجامد اما از صغرا و کبرای مقدماتیِ این مقاله، مطلقا نمی توان چنین استنتاجی کرد.

 به نظرم درس مهمی که فلسفه علم و روش شناسیِ علمی به ما می آموزد این است که یک غلط ریاضی و مفهومی حتی اگر هزاران امضا از استاد تمام های برجسته جهان را در زیر خود داشته باشد و در مجله ای با بالاترین ایمپکت جهانی به چاپ برسد؛ باز هم غلط است و از نادرستی آن کاسته نمی شود زیرا صرف عناوین و القاب یک مفهوم نادرست را درست نمی کند. هزاران سال پیش نیز ارسطو گفته بود: افلاطون را دوست دارم اما حقیقت را بیشتر از او...

3) منش ساختگیِ شواهد

آن چه که مراد من از نقل قول فایرابند تحت عنوان منش ساختگی شواهد در یادداشت پیش بوده است نیز به درستی از سوی ایشان فهم نشده است: منظور از چنین مفهومی این است که گرچه داده ها و شواهد واقعی اند اما ترتیب چیدمان آن ها و تفسیری که از آن ها می کنیم می تواند ساختگی باشد و واقعی نباشد. هم چنان که ایشان در گروه تلگرامی چالش های اعتیاد، نموداری مقایسه ای از مرگ های ناشی از سوءمصرف مواد مخدر منتشر کرده اند که نشان می دهد این میزان در بازه زمانی سال 1387 از 4403 مورد، با کاهشی آشکار، در سال 92 به 2953 مورد رسیده است. اگر بدون در نظر گرفتن متغیرهای دیگر و صرفا با مقایسه افزایش تعداد مراکز و مصرف کنندگان متادون و همبستگی این دو با هم، بخواهیم مقاله ای تحت عنوان "جان های نجات یافته با متادون...(Methadone associated saved lives…) منتشر کنیمباز هم در دام تحمل اشتباه طبیعت افتاده ایم (صرفنظر از اینکه متادون در عالم واقع می توانسته نجات دهنده جان بسیاری بوده باشد).

ب) پیشینه علمی و پژوهشی

ایشان در انتهای جوابیه خود چنین مرقوم کرده اند:

«حملات مغرضانه از جانب افرادی که با عنوان پژوهشگر اما بدون سابقه پژوهشی ادعای علم بد و منشِ ساختگیِ شواهد را می نمایند قابل پذیرش نبوده...»

 ضمن عذرخواهی از اساتید و همکاران محترمم در حوزه اعتیاد که بنده را می شناسند، برای روشنی ابهاماتی که ایشان در باره پیشینه علمی بنده مطرح کرده اند در زیر به بخشی از سابقه ام در حوزه اعتیاد اشاره می کنم:

1376: ارزیابی میزان موفقیت سم زدایی در مراجعان به مرکز درمان اعتیاد بندرعباس (بهزیستی هرمزگان)

1379: ارزیابی هزینه /فایده مراکز درمان سومصرف مواد کشور/بهزیستی کشور

1381: ارزیابی کارایی نالترکسون در معتادان ایرانی/ UNODC و بهزیستی کشور

1382: ارزیابی مداخلات روانشناختی در پیشگیری از عود معتادان/بهزیستی کشور

1383:ارزیابی برنامه پیشگیری مدرسه محور از اعتیاد/سازمان بهزیستی کشور

1384: ارزیابی تاب آوری در فرزندان خانواده های معتادان

1385: ارزیابی سلامت روانی اجتماعی کارکنان شرکت گاز پارس جنوبی/عسلویه

1388: امکان سنجی بیمه های خرد اجتماع محور/سازمان بهزیستی کشور

1392: الگوی ریاضی سیر مصرف مواد در ایران/با رویکرد نظریه بازی تکاملی

1393:وضعیت موجود سیاست کاهش آسیب اعتیاد درخاور میانه

1394: کشش قیمتی بازار مواد ایران/تحلیل سیر تقاضای مصرف

1395: ارزیابی کارایی مدافینیل در سومصرف کنندگان مت آمفتامین/سازمان بهزیستی کشور

83-1378: پژوهشگر دفتر اعتیاد سازمان بهزیستی کشور

6-1385: پژوهشگر مرکز ملی مطالعات اعتیاد دانشگاه تهران

95-1381: مدرس دوره های درمان اعتیاد سازمان نظام پزشکی کشور

بدیهی ست که جستجو در اسکالر گوگل در باره کسی چون من که ذهنی isi-oriented ندارد راه به جایی نمی برد اما برای صحت و سقم سابقه پژوهشی مندرج در سطور بالا، ایشان می تواند از نهاد های مربوطه ذکر شده استعلام نماید و در صورت کذب حتی یک مورد، آن را به اطلاع عموم برساند.

واضح است که منصفانه ترین جمله ای که می توانم در باره بیانات مذکور بگویم این است: ایشان مطلقا صلاحیت اظهار نظر و گفتن چنین جمله ای در باره پیشینه علمی بنده را ندارند.

با این حال نمی دانم چرا ایشان بنده را با عبارت «سرمست از گل خودی به پژوهشگران» توصیف کرده اند. بلاخره از نظر ایشان، من، خودی ام؟ یعنی پژوهشگرم؟!

ج) اخلاق

سطور پایانی جوابیه ایشان چنین است:

«بدیهی است نویسنده نوشتار می توانست چنانچه دلیلی علمی بر رد مطالعه و یا استنتاج مولفین می داشت آن را به مجله علمی فوق ارسال می نمود تا فرصت پاسخ را نیز به نویسندگان داده و اخلاق پزشکی را نیز بدین گونه خدشه دار نمی نمود.»

من در یادداشت پیشینم صفت بلاهت بار را برای تب تند تولید انبوه مقالات ISI دار ایرانی به کار بردم. در عوض ایشان و همکاران شان در گروه تلگرامی چالش ها، صفاتی چون مغرض، ناآگاه، ناجوانمرد، فاقد ارزش علمی و... را به من نسبت داده اند. داوری در باره بی اخلاقی را به خدا واگذار می کنم.

اما اگر ایشان می پذیرند که بنا به توضیحات بند الف این یادداشت، اصلی ترین گزاره استنتاجی مقاله مذکور به لحاظ ریاضی غلط است، با آن که کپی رایت کشف این اشتباه از آن من است اما به دلیل علاقه ایشان به مجلات ایمپکت بالا، از همین جا و به رایگان، کردیت چاپ این اشتباه در همان مجله را به خودشان می دهم.

در پایان، خیرخواهانه ترین توصیه ای که می توانم به اهالی علم در ایران کنم این است که یک ترم درس و کار و زندگی تان را تعطیل کنید و به فراگیری فلسفه علم و روش شناسی علمی بپردازید زیرا در غیر این صورت، سترونیِ علم در ایران هم چنان تداوم خواهد یافت.

دکتر محمد بینازاده، پژوهشگر اعتیاد


پایان پیام
بازنشر
ارسال نظر