اجحاف مضاعف روی دوش زنان
«موضوع اعتیاد زنان بسیار پیچیدهتر و عمیقتر از مردان است و از زمان قطع مصرف و درمان نگهدارنده دچار مشکلات زیادی میشوند، به عنوان نمونه اعمال خشونت توسط اعضای خانواده یا از سوی جامعه باعث میشود برنامه بازتوانی زنان و مردان با یکدیگر بسیار متفاوت باشد.
عباس دیلمیزاده، دبیر کل شبکه سازمانهای غیردولتی آسیای میانه و غرب آسیا با اشاره به اینکه زنانی که معتاد میشوند، بسیار بیشتر از مردان تحت تأثیر آسیبهای مختلف فردی و اجتماعی قرار میگیرند، به «ایران» میگوید: آنچه که در این عرصه اهمیت دارد، در دست بودن آمار دقیق تعداد زنانی است که اعتیاد دارند، این در حالی است که روشهایی که به عنوان شیوع شناسی طی حداقل 15 سال اخیر اجرا شده، اشکالاتی داشته، روشها متفاوت بوده و همین امر سبب انحراف آماری شده است، بر اساس همین آمارها هم برخی در سالهای گذشته ادعا میکردند که تعداد زنان معتاد در کشور دو برابر افزایش یافته است، این در حالی است که این پدیده نه تنها در کشور ما بلکه در هیچ کجای دنیا نمیتواند در عرض چند سال به وقوع بپیوندد.
در یک کلام میتوان اذعان داشت که متدولوژی آماری در این حوزه اشکال دارد. از سویی دیگر از آنجایی که اعتیاد برای زنان انگ مضاعف ایجاد میکند و یک زن معتاد همواره تلاش میکند خود را مخفی کند، همین پنهان کردن سبب میشود در آمارها گنجانده نشود تا زمانی که به مرکز درمانی مراجعه کند. هنگامی که فرد به مرکز درمانی مراجعه میکند، آمارها دچار خدشه شده و گمان میرود اتفاق عجیب و غریبی در این حوزه افتاده، در حالی که فرد معتاد در جامعه وجود داشته فقط به مرکز درمانی مراجعه نکرده بوده و در آمارها تا آن زمان هم سهمی نداشته است.
باید در جهت نیل به آمارهای رسمی در کشور کار علمی، پژوهشی عمیقی صورت بگیرد و پژوهشها هم باید در اولین فرصت ممکن آغاز شود، در عین حال به جای نرخ شیوع اعتیاد در زنان باید نرخ «بروز» مورد بررسی قرار گیرد.
به گفته او، کار علمی - پژوهشی نشان میدهد که فاصله اولین مصرف در زنان تا زمانی که به مرکز درمانی مراجعه میکنند یا دچار مشکلات کارتنخوابی میشوند، چقدر است و این روند چقدر با مردان متفاوت است. زمانی که به آمار دقیق دست پیدا کنیم، میتوانیم با کمک کارشناسان و متخصصان گروههای مختلف برای کاهش آسیبها و ارائه مداخلات پیشگیری، درمان و بهبودی راه حلهای درستتری پیدا کنیم.
دیلمیزاده به یکی از مشکلات مهم اعتیاد زنان اشاره کرده و توضیح میدهد: در 10 سال گذشته وقتی راجع به اعتیاد زنان حرف میزنیم، همه تصور میکنند که درمان اعتیاد زنان، رفع وابستگی از مواد است، به این دلیل هم اظهار میکنند که درمان اعتیاد زنان و مردان تفاوتی با هم ندارد اما مسأله این است که موضوع اعتیاد زنان بسیار پیچیدهتر و عمیقتر از مردان است و از زمان قطع مصرف و درمان نگهدارنده دچار مشکلات زیادی میشوند، به عنوان نمونه اعمال خشونت توسط اعضای خانواده یا از سوی جامعه باعث میشود برنامه بازتوانی زنان و مردان با یکدیگر بسیار متفاوت باشد و این امری است که در برنامههای ما به آن توجه نشده است. در بازگشت به جامعه و بازتوانی با پدیدههای بسیار متفاوتی روبهرو میشویم که راه حلهای جدیدی را میطلبند.
این کارشناس حوزه اعتیاد در ادامه با تأکید بر انگ مضاعفی که به زنان معتاد زده میشود، میافزاید: انگزنی و اعمال خشونت بر زنان بسیار بیشتر از مردان است و بازگشت یک زن معتاد به اجتماع بسیار متفاوتتر است و این موضوعی است که باید بیش از پیش به آن توجه شود. یکی از راه حلهایی که میتواند در کاهش آمار اعتیاد زنان مؤثر باشد، این است که زنان نیاز به یافتن استقلال شخصی خود از گروههایی که با آنها زندگی میکنند، دارند؛ همان گروههایی که سبب شدهاند این دسته از زنان به اعتیاد روی آورند. اما مسأله اینجاست که در خیلی از مواقع به هیچ عنوان این کار ساده نیست، چون ممکن است خانواده از جمله پدر یا همسر مسبب اعتیاد باشند، این در حالی است که قوانین کشور ما اجازه نمیدهند به سادگی بتوان این زنان را از گروههای مسبب اعتیادشان جدا کرد. در واقع هر نهاد و سازمانی بخواهد پناهگاه و امکاناتی برای او ایجاد کند، با مشکلات حقوقی عدیدهای مواجه خواهد شد.
دیلمی زاده با بیان اینکه مشکل حضانت بعد از ترک هم از جمله مواردی است که سبب وارد شدن آسیبهای جدی به زنان میشود، میگوید: فرض کنید مادرانی که اعتیاد را ترک میکنند، این زنان، وقتی میخواهند به اجتماع بازگردند، برای به دست آوردن حق حضانت دچار مشکلات زیادی میشوند. به دست آوردن حق حضانت، پدیدهای است که زحمات بسیار زیادی را از سوی سیستم مددکاری میطلبد و کار سیستم مددکاری را در این حوزه چندین برابر میکند.
وقتی زن بارداری که دچار اعتیاد است، به سیستم درمانی مراجعه میکند، پس از به دنیا آمدن نوزاد، فرزندش از او گرفته میشود و به سختی میتواند ثابت کند که میخواهد به جامعه بازگردد و فرزندش را در کنارش بزرگ کند.
دبیرکل شبکه سازمانهای غیردولتی آسیای میانه و غرب آسیا در ادامه اضافه میکند: اصولاً ما پژوهشهای قوی، قدرتمند و محکمی در حوزه درمان و بازتوانی اعتیاد زنان نداریم، منابع ما آنقدر قوی نیستند تا بتوانیم راهحلهای جدید پیدا کنیم و مجبوریم بر اساس تجربههایی که کسب میکنیم، روشهای درمانی و راهحل پیدا کنیم. همه مواردی که به آنها اشاره شد، میطلبد در سریعترین زمان ممکن پژوهشهای دقیق و درست در این حوزه با قدرت بیشتری انجام شود تا بتوان به راه حلهای درمانی بهتری نیز دست پیدا کرد.
اعتیاد و تبعات خانمان سوز آن بر زندگی زنان
فهیمه نظری، مدرس دانشگاه و پژوهشگر مسائل اجتماعی درباره آثار مخرب اعتیاد زنان به «ایران» توضیح میدهد: مواد مخدر از هر نوعی شامل سیگار، تریاک، هروئین، مورفین، حشیش، متادون و... تا اشکال جدیدتر آن شامل قرص شادی یا اکستازی یا «متیل دی اکسی متیل آمفتامین» به شکل آدامس، قرص، کپسول یا پودر دارای عوارض خطرناک روحی و جسمی است. استفاده از این مواد اعتیادآور در سالهای اخیر موجب شده برخی افراد جامعه اعم از زن و مرد به آسانی به این مواد دسترسی پیدا کنند و با توجیهات مختلف خود را مصرف کننده آن بدانند.
به گفته وی، گزارشها و آمارها حکایت از آن دارند که شمار مردان مصرف کننده مواد بیش از 90 درصد نسبت به زنان بیشتر است، این در حالی است که در سالهای اخیر شمار زنان معتاد به مواد مخدر نیز در حال افزایش است. اگر سه عامل اول، احساس نیاز شدید به مصرف مواد اعتیادآور، دوم، وجود وابستگی روانی و جسمانی به آثار دارو و مواد اعتیادآور و در آخر، علاقه شدید به افزایش مداوم میزان مصرف دارو و مواد اعتیادآور را در هر دو جنس مرد و زن یکسان و برابر بدانیم، اما باید اعتیاد به مواد مخدر در زنان را دارای تبعات بسیار ناگوارتر، ابعاد پیچیدهتر و چندگانهتری دانست.
این جامعهشناس در ادامه اضافه میکند: در اعتیاد به مواد مخدر زنان، متغیرهای بسیاری از جمله سن، تحصیلات، جنس، شغل و وضعیت تأهل را باید در نظر گرفت. از نظر سن، استعمال سیگار در بین نوجوانان 10 تا 19 ساله دختر و پسر به طور برابر دیده میشود. البته این رفتار در دختران و زنان نوعی تشخص محسوب میشود. متأسفانه تجربه استعمال سیگار زمینه اعتیاد به دیگر مواد مخدر را فراهم میکند.
از نظر تحصیلات نیز اعتیاد به مواد مخدر با تحصیلات رابطه عکس دارد. هرچند در بین افراد تحصیلکرده استفاده از مواد مخدر جدید و صنعتی نیز به وفور دیده میشود. نداشتن شغل، نارضایتی شغلی و فشار ناشی از شغل از عوامل جدی و مهم استفاده از مواد اعتیادآور است.
گاهی دختران و زنان جامعه حضور در خانه و امور مربوط به خانه و خانهداری را بی ارزش میدانند یا از شغل خود رضایت چندانی ندارند یا احساس خستگی از شغل خود میکنند که این نوع تفکر در زنان موجب میشود برخی از آنان جهت رهایی از وضعیت خود به مصرف مواد مخدر روی بیاورند.
وی با اشاره به وضعیت تأهل در بحث اعتیاد زنان، توضیح میدهد: وضعیت تأهل نیز متغیر مهم دیگری است. گزارشها نشان میدهد که اعتیاد به مواد مخدر در بین زنان متأهل بیش از دختران است و مهمترین دلیل آنها نارضایتی از زندگی مشترک، ازهم گسیختگی خانوادگی، خشونت و فقر، مورد آسیب قرار گرفتن و حضور همسر معتاد است. ویژگیهای شخصیتی نیز نظیر باورهای شخصی و خانوادگی، اراده و مقاومت، تاب آوری و سطح تحملات، میزان بردباری، اعتماد به نفس، حس کنجکاوی، احترام به ارزشها و هنجارهای اجتماعی و میزان آگاهی افراد در مواجهه با اعتیاد مهم است و بدون شک اعتیاد زنان با هر علت اجتماعی، فردی - شخصیتی باشد، نسبت به اعتیاد مردان مخربتر و آسیبزاتر و دارای پیامدهای فردی و اجتماعی بیشتری است.
نظری درباره پیامدهای اعتیاد زنان این گونه اظهار میکند: اول) اعتیاد در زنان موجب اختلالات روحی و روانی میشود، به طوری که اگر یک زن از ناراحتی روحی و روانی در رنج است، اعتیاد وی، او را بیشتر از گذشته درگیر مسائل روحی - روانی میکند، دوم) اعتیاد به مواد مخدر در زنان زمینه ابتلا به بیماریهای جسمی نظیر انواع سکته، سرطان و دردهای مربوط به زنان میشود، سوم) اعتیاد در زنان دارای هزینه است و چون امری پنهان از دیگران است، آنان جهت تأمین هزینه و مخارج مواد نیاز به پول دارند که در بسیاری از مواقع زنان در دام تنفروشی میافتند و درگیر بیماریهای جنسی میشوند.
از پیامدهای اجتماعی اعتیاد زنان نیز نباید غافل شویم، به اعتقاد این پژوهشگر اجتماعی و استاد دانشگاه، از پیامدهای اجتماعی زنان، اول) مطرود شدگی و فاصله گرفتن زنان از خانواده و اجتماع و احساس تنهایی و غربت بیشتر آنان، دوم) از دست دادن فرصتهای کاری یا از دست دادن شغل، سوم) نزول شأن زن و مادری در خانواده، جامعه و قربانی شدن کودکان و خانواده، چهارم) ارائه الگوی نامناسب رفتاری از زن در جامعه، پنجم) ترویج بی اعتمادی به افراد جامعه. ششم) افزایش ارتکاب انواع جرم نظیر سرقت و جیب بری با حضور زنان و افزایش زنان در زندان.
برای جلوگیری از این بلای خانمان سوز، همیشه پیشگیری بهتر از درمان است و بهترین درمان همان افزایش آگاهی در دختران و زنان جامعه است. از آنجایی که آموزش و یادگیری یکی از پایههای مهم افزایش آگاهی زنان در جامعه است، نظری به این امر هم تأکید داشته و میگوید: تقویت اراده، افزایش اعتماد بهنفس و تمرین خودباوری به دختران در سنین کودکی از جمله اموری هستند که در خانواده شکل میگیرد و در مدرسه و نظام تعلیم و تربیت ادامه مییابد. تقویت نظام باورها و اعتقادات دینی و اخلاقی از طریق کتب درسی، رسانه و آموزشهای غیر رسمی نیز یکی دیگر از راههای مؤثر است.
نظارت و پیگیری مداوم از سوی والدین بر رفتار فرزندان، رفت و آمدهای آنان و جلوگیری از حضور آنان در پارتیها و مجالسی که خطر مصرف مواد مخدر در آنها بالاست، تشویق به انتخاب دوستان مفید، صالح و مبادی آداب و اخلاق نیز توصیه میشود.
در این بین نهادهای رسمی چون دولت به همراهی رسانه نقش ویژهای در پیشگیری اعتیاد افراد جامعه بویژه زنان دارند. دولت میتواند به ارائه برنامهریزیها و سیاستهای ویژه تشویقی و حمایتی از زنان بپردازد. اشتغالزایی یکی از این برنامههاست.
ایجاد شغل برای دختران پس از اخذ دیپلم و پس از فارغالتحصیل شدن از دانشگاه، ایجاد و افزایش مشاغل مربوط به زنان، اولویت دادن به نقش مفید و مثبت حضور زنان و رفع تبعیض جنسیتی در جامعه از مهمترینها و اولویتهای جدی امروز جامعه ماست.
منبع: بخشی از گزارش مهسا قویدل، خبرنگار روزنامه ایران
پایان پیام