پایگاه خبری اعتیاد

کد خبر 2686
۱۹ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۰۲
اندازه متن

علم بد و منشِ ساختگیِ شواهد

محمد بینازاده

الف) اخیرا مقاله ای در باره مرگ های همراه با متادون در تهران مرور 7 ساله آن در مجله

Basic & Clinical Pharmacology & Toxicology با عنوان زیر به چاپ رسیده است:

Forensic Toxicology Perspectives of Methadone-associated

Deaths in Tehran, Iran, a 7-year Overview

Maryam Akhgari, Noushin Amini-Shirazi and Fariba Sardari Iravani

Legal Medicine Research Center, Legal Medicine Organization, Tehran, Iran

(Received 28 September 2017; Accepted 20 October 2017)

خلاصه مقاله چنین است:

1)  1274 مورد مرگ همراه با متادون در تهران در فاصله زمانی سال های 2009 تا 2015 (1394 تا 1388) مطالعه و بررسی شد.

2)  معلوم شد که نتایج مصرف سایر مواد همراه با متادون در 80 درصد نمونه های مورد مطالعه مثبت است. بیشترین نتایج مثبت هم به مصرف هم زمان ترامادول و مت امفتامین مربوط بوده است.

3)  مطالعه نشان می دهد میزان مرگ همراه با متادون در تهران در سال 2009 در هر یک میلیون نفر، 3.93 نفر و در سال 2015 برابر با 30.42 نفر در میلیون بوده است.

4)  مقاله چنین نتیجه می گیرد که در این بازه زمانی 7 ساله، میزان مرگ همراه با متادون به طور معناداری (p < 0.05) به میزان 7.7 برابر نسبت به سال پایه افزایش یافته است.

به دنبال انتشار این مقاله، در مصاحبه های نسبت به سوءمصرف متادون و اعتیاد سفید هشدارهایی داده شد.

هر چند سوءمصرف متادون می تواند از عوارض جانبیِ ورود متادون به بازار دارویی هر کشوری باشد و به طریق اولی خطر مرگ و میر ناشی از آن هم تهدیدی بالقوه است؛ اما استنتاج گزاره شماره4 این بند از سه گزاره پیش از آن و برجستگی این استنتاج در مصاحبه های بعدی کاملا خطاست.

ب)چند اشکال فاحش روش شناختی بر گزاره استنتاجی شماره 4  این مقاله وارد است:

1)  همان طور که در متن مقاله نیز بدان اشاره شده جغرافیای تهران 2009  با تهران 2015 یکی نیست: در سال 2009 هنوز استان البرز از تهران منفک نشده و از این رو جمعیت سال پایه تهران در بردارنده جمعیت کرج و سایر شهرهای استان البرز هم هست اما در تهران سال آخر این جغرافیا تغییر کرده است.

2)   می دانیم که مصرف همزمان متادون با هر گونه آگونیست های گیرنده اپیوییدی می تواند احتمال بالایی از خطر اوردوز و مرگ ناشی از آن را به دنبال داشته باشد. بنابراین لزوما نمی توان افزایش مرگ ومیر را به حساب متادون گذاشت و نه مثلا ترامادول.

3)  میزان مرگ در هر یک میلیون نفر جمعیت تهرانی سنجیده شده است. این معیار، نادرست است: درست آن است که میزان مرگ ومیر همراه با متادون، در جمعیت کل مصرف کننده متادون سنجیده شود نه در جمعیت کل شهر. و ما می دانیم در سال 1388 تعداد مراکز درمان نگهدارنده در تهران کمتر از تعداد این مراکز در سال 1394 بوده اند. به طریق اولی، تعداد مصرف کنندگان متادون در سال پایه به مراتب کمتر از همین میزان در سال آخر بوده اند و طبیعتا انتظار می رود فراوانی خام (و نه نسبی) مرگ ومیر همراه با متادون در سال آخر بیشتر از سال پایه باشد بدون آن که لزوما به معنای افزایش نسبی آن باشد.

به سخن دیگر، از فراوانی خام مرگ ومیر بالای ناشی از رانندگی در اتوبان های کشور ومقایسه آن با زمانی که اتوبانی در کشور وجود نداشت و فراوانی خام مرگ ومیر پایین تر بود؛ نمی توان استنتاج کرد که اتوبان ها عامل افزایش فراوانی نسبی مرگ ومیر  در کشورند خاصه اینکه پای متغیرهای مخدوش کننده دیگری هم در بین باشد. (در مورد مقاله بالا: نتیجه مثبت 80 درصدی توامان مواد دیگر با متادون)

ج) پل کارل فایرابند، فیلسوف علم، بر این باور است که نظریه ها ممکن است صرفا چکیده هایی باشند از آن چه که تجربه می شود، فقط به این دلیل که ما چنین خواسته ایم... به همین ترتیب، "معنا" نیز ممکن است بر اساس پدیدارشناسی یا بر مبنای کاربردش تعیین شود، فقط به این دلیل که ما موقتا آن ها را به گونه ای چیده ایم که چنین در نظر آیند. او می گوید:  "یافته‌های تجربی را می‌توان از نو تفسیر کرد و شاید بتوان طوری ساخت که به دیدگاهی که از نخست با آن ناسازگار بوده، حمایتش راقرض دهد."  و این همان دیدگاهی ست که فایرابند آن را «منش ساختگیِ شواهد»( The Manufactured Character of Evidence) می‌نامد.

  به گمان من یک راه برای پایان دادن به تب تند بلاهت بارِ تولید انبوهِ مقالات ISI دار ایرانی و نسبت خطی معکوس رتبه تولید علم ایران در جهان با آن، این است که همه رشته های علمی در دانشگاه ها موظف شوند که برای دانشجویان شان در هر مقطعی، یک ترم کامل درس فلسفه علم و روش شناسی علمی بگذارند. در غیر این صورت و با تولید چنین مقالاتی، سقوط آزاد رتبه ایران در تولید علم را منتهایی نخواهد بود.

دکتر محمد بینازاده، پژوهشگر اعتیاد 


پایان پیام
بازنشر
نظرات (2)
محمد هاشم اخوندی نسب میبدی | ۲۰ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۲:۵۸
0 0
نکته دقیق و قابل تاملی بود .اشکال در متدولوژی ضعف و مشکل بسیاری از این سری دوزی های پژوهشی است
سلمان محمدزاده | ۱۷ فروردین ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۶
0 0
چرا این پاسخ در همان مجله منتشر نشده؟ از آداب این گونه نقدها آن است که در قالب «نامه به سردبیر» (letter to editor) به همان مجله فرستاده شود. سردبیر هم آن را قبل از انتشار به نویسنده مسئول مقالة نقدشده می دهد تا اگر جوابی دارد، جواب نقد را نیز همزمان با نقد منتشر کند.
ارسال نظر