دو یادداشت پیشین را با این سوال رئیس محترم کمیته مستقل مبارزه با موادمخدر مجمع تشخیص مصلحت نظام، به پایان بردهام که «چرا دسترسی به موادمخدری که پیامدهایی چون اعدام، زندان و آسیبهای متعدد بر خانواده و دهها ناهنجاری اجتماعی در پی دارد به این راحتی و سهولت است,١» و هر دو بار قول دادهام که در حد توان به این سوال پاسخ دهم. پاسخ به این سوال کلیدی اگر آسان و در دسترس بود، مسأله اعتیاد تا کنون حل شده بود.
اگر دامنه اعتیاد هر روز گستردهتر، دسترسی به موادمخدر و روانگردان آسانتر و هر روز شاهد کاهش میانگین سن اعتیاد و کشیده شدن دامنه شوم آن به دختران جوان، زنان و کودکان هستیم، نشانگر آن است که پاسخ به این سوال به این آسانیها نیست. اصلا به کار بردن واژه مفرد «پاسخ» در این مورد کاری عبث و اشتباه است، زیرا این گمان را به ذهن متبادر میکند که این سوال پاسخی یکه و ساده دارد و اگر آن یک کلمه یا یک جمله طلایی از فکر و ذهن صاحبنظر و صاحبنفسی تراوش کند، کلید حل معما یافته شده است. اعتیاد نه یک معادله که چند معادله چندمجهولی است که عوامل آن روی هم تاثیر متقابل دارند. اگر این مجهولات پرشمار را لیست نکرده و تاثیرهای هر عامل را بر دیگر عوامل بررسی نکنیم، به راه حل مفید و موثری دست نخواهیم یافت.
بنابراین فروتنانه میگویم که آنچه از این پس خواهم نوشت اولا با «اِنَّ» به معنی «این است و جز این نیست» آغاز نمیشود، امکان لغزش، اشتباه و خطا در آن هست و ثانیا نیت اصلی فتح باب برای فراخوان صاحبنظران دلسوخته است. اگر قرار بود با جلسات خصوصی، سمینارها و گردهماییهای مرسوم و قوانین چند دهه قبل، معضل اعتیاد حل شود، تاکنون شده بود. حال که عروس بدسیما و کریهالمنظر اعتیاد، تاب مستوری نیاورده، پرده از روی زشت خود برانداخته، با همه از زن و مرد، کودک و جوان و پیر، بیسواد و تحصیلکرده و عالی و دانی، کج باخته، مست از خانه برون تاخته و تیغ به سیمای این مرز و بوم آخته٢، چه جای آبروداری و پنهانکاری است. حال که طشت این رسوایی از بام افتاده و صدای ناموزون گوشخراش آن گوش فلک را کر کرده است، بگذار به گوش فرهیختگان صاحبنظر نیز برسد، شاید که دستی برآرند، آستینی بالا بزنند و با راهگشاییهای هوشمندانه و خردمندانه کاری کارستان کنند.
حل این مشکل اگر هزار راه حل داشته باشد، حتی آخرین و کماهمیتترین آنها خطخطی کردن صورت مسأله٣، پنهانکاری و فرافکنیهای بیدلیل و بلاموضوع نیست. وقتی خبرنگاران دور وزیر آموزش و پرورش دولت دهم را گرفتند و از او درباره دانشآموزان معتاد پرسیدند، گفت: «دانشآموز معتاد؟ نداریم!» و بعد صورتش را به ضبط صوتهای آنها نزدیکتر کرد و گفت: «نداریم. دانشآموزی که معتاد باشد که دیگر دانشآموز نیست,٤» صاحبنظران که دهانشان از شنیدن سخنان گهربار، دُرَر بار و نغز آن وزیر محترم باز مانده بود یک صدا گفتند: «آهان، از اون لحاظ...!» و بدین صورت مشکل اعتیاد دانشآموزان حل و روند افزایشی اعتیاد دانشآموزان ادامه یافت و تا پایان دولت دهم آمار شمار دانشآموزان معتاد به انواع موادمخدر و روانگردان چندین برابر شد.
هر بار سخنان نغز آن نماینده محترم و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، مبنی بر اینکه «دشمن در عداوت خود علیه ایران و انقلاب جدی است و برای معتاد کردن هر فرد به موادمخدر، ٣٠٠میلیون و برای هر طلاق ١٥٠میلیون تومان هزینه میکند»، را تکرار کردهام، به نکات باریک و معانی عمیقی از آن دست یافته و برای خوشهچینی همگان از خرمن دانش و حظ عامه از خوان یغمای مکاشفات ایشان در این یادداشتها ارزانی داشتهام. بنا به فرمایش این نماینده محترم، قاچاق موادمخدر نه یک کار پردرآمد، بلکه پرهزینه است و اگر یک معتاد مطلقه یا یک مطلقه معتاد شود، هزینه آن برای خارجیها، به قیمت تمام شده و به اصطلاح مایهکاری نزدیک به نیممیلیارد تومان میرسد و آنها کلی تو خرج و قرض و قوله میافتند! ما که نمیتوانیم جلوی ولخرجی آن معاندان را بگیریم، پس باید صبر کنیم تا آنقدر خرج کنند و اعتیاد در کشور افزایش یابد و زن و شوهرها از هم جدا شوند تا پولشان ته بکشد و تمام شود و آن وقت از شر اجانب، اعتیاد و طلاق بهطور یکجا خلاص شده و یک نفس راحت بکشیم. از طرف دیگر چون گسترش هرچه بیشتر اعتیاد و افزایش آمار طلاق باعث ورشکستگی دشمنان ما خواهد شد، فیالواقع امری مستحسن و مقرون به صواب است و ما از هر کاری که ضربه به دشمن باشد نباید دریغ کنیم. پس عَلَیکُم بِالاِعتیادِ وَالطَّلاق!
در تاریخ ١٦/٦/٩٤ تقریبا همه مسئولان امر ساماندهی معتادان کارتنخواب، تشکیل جلسه دادند و کلی بحث و تبادلنظر کردند. هنگام خروج اعضا از جلسه، خبرنگار سیما با دو تن از آنان - یک روحانی که متاسفانه اسم و سمت ایشان را نمیدانم و رئیس سازمان بهزیستی - مصاحبه کرد و هر دو بزرگوار اذعان داشتند که حدود ۶۰درصد معتادان کارتنخواب پایتخت از شهرستانها وارد تهران میشوند و باید این روند متوقف شود. یکی از آنان گفت کارتنخوابهای شهرستانی باید به شهر خودشان برگردند، به این نکته که چگونه از بازگشت دوباره آنان به تهران جلوگیری خواهد شد، هیچ اشارهای نکرد. به این ترتیب آن کمیسیون، ٦٠درصد مسأله معتادان کارتنخواب تهران را حل کرد. حال که حل مسأله به این آسانی است، بهتر آن بود که مصاحبهشوندگان محترم برای حل مسأله اعتیاد و کارتنخوابی در کشور، با تأسی به وزیر محترم آموزش و پرورش دولت دهم، بگویند این کارتنخوابها کلا خارجی هستند، باید به کشورهای خودشان برگردند و یک ایرانی را هرگز به اعتیاد و کارتنخوابی متهم نکنید!
حرف آخر و پایانی این یادداشت این است که حل مشکل اعتیاد اگر هزار راه داشته باشد، خطخطی کردن صورت مسأله، مغلطه در مصاحبه با رسانهها، لفاظی در سخنرانیهای عمومی و قبل از خطبههای نمازجمعهها، اقدامات نمایشی برای پرکردن گزارشهای استحضاری، دادن آمارهای صدتا یک غاز برای پر کردن جدولهای بولتنهای «شمارگان محدود» که هیچوقت خوانده نمیشوند، فرافکنی و بیعملی و مقدس شمردن قوانین چند دهه قبل و چسبیدن به راه حلهایی که در عمل ناکارآمدی خود را نشان دادهاند، جزو آن راه حلها نیست. این راهها قبلا با سعی بلیغ و تلاش بیدریغ طی شده و نتیجهای نداشته است.
پینوشتها:
١- خبرگزاری ایسنا، ٢/٤/٩٤
٢- ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه/ مست از خانه برون تاختهای یعنی چه ، دیوان حضرت حافظ، غزل ٤٨٦
٣- قسمت یازدهم از همین سلسله یادداشتها
٤- گزارشی تکاندهنده از برخی نوجوانان تهرانی، خبرگزاری ایسنا، ٨/٩/٩٣
محمدمهدی پورمحمدی
منبع: روزنامه شهروند