یک ماه پیش بود که ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان دستور ممنوئیت کشت خشخاش را مقابل خبرنگاران صادر کرد. در این فرمان اینطور آمده بود: «کشت کوکنار (خشخاش) در تمام کشور به گونه مطلق منع است و هیچکسی پس از این نمیتواند برای کشت این بوته تلاش کند. اگر خداینخواسته کسی تخلف کرد، کشت او از بین برده میشود و با متخلفین از روی شریعت اسلامی برخورد صورت میگیرد.» این برای اولین بار نبود که طالبان کشت خشخاش را ممنوع اعلام میکرد. ملا محمد عمر، رهبر پیشین طالبان سال 2000 هم در یک پیام شفاهی از رادیو گفته بود: «کشت کوکنار، غیراسلامی است و کشتکاران بهشدت مجازات میشوند.» با این حال کارشناسان حوزه درمان و مبارزه با مواد مخدر معتقدند همه اینها استراتژی طالبان برای افزایش قیمت تریاک و همچنین تلاشی برای جذب مشروعیت امارت اسلامی از سوی کشورهای دیگر است. دکتر علی سپهری در 10 نکته به تحلیل این تاکتیک طالبان در افغانستان پرداخته که در ادامه آمده است:
*کشت خشخاش در افغانستان حکم چاه نفت را برای ما و کشورهای عربی دارد؛ هر زمان ما توانستیم دست از چاه نفت برداریم افغانستانیها هم می توانند دست از کشت خشخاش بردارند. آنجا یک کشور تک محصولی است و کل درآمد ملیشان، یعنی حدود ۴ میلیارد دلار درآمد سالانه آنها از این راه تامین می شود. اینکه ما فکر کنیم طالبان یک شبه میتوانند چرخه اقتصادی کشور را که بر مبنای کشت خشخاش شکل گرفته تغییر دهند و به سمت الگوهای دیگر ببرند یک ایده خام است.
*تجربه گذشته در سال 2001 نشان داد که ممنوعیت کشت خشخاش تنها یک تاکتیک بوده. با این ممنوعیت، آنها میتوانند مواد مخدر موجود در انبارهایشان را به قیمت خوبی بفروشند و به صورت تصنعی افزایش قیمت ایجاد کنند. آنها بازار را دستکاری و احساس کمبود ایجاد میکنند تا قیمت این محصول افزایش پیدا کند و سود کلانی به دست آورند. چنانچه در سال 2001 برای اینکه ثابت کند حاکمیت بلافصل و مطلقی در افغانستان دارد یک فتوای شرعی صادر کرد که کشت خشخاش را ممنوع کند. آن دستور در آن زمان تریاک ۴۰ هزار تومانی لب مزرعه را به قیمت ۱ میلیون تومان افزایش داد.
*علاوه بر این طالبان هم در سال 2000 و هم امروز نتوانسته مشروعیت بین المللی را نزد سازمانها و مجامع بین المللی کسب کنند. به همین خاطر از موضوع کشت خشخاش به عنوان یک کارت برنده استفاده خواهد کرد. به همین منظور آنها برای سازمان ملل شرط گذاشته بودند که اگر این دولت را به عنوان حاکم رسمی افغانستان به رسمیت بشناسند، کشت خشخاش را در افغانستان جمع آوری میکنند. دو دهه قبل دنیا زیر بار این موضوع نرفت و مشخص نیست این بار چه اتفاقی بیفتد.
* یکی از تفاوتهایی که بین ممنوعیت کشت خشخاش در سال 2001 و الان وجود دارد این است که در سال 2001 طالبان دارای حاکمیت مطلق در افغانستان بود اما الان نه آن طالبان یکدست است و نه آن پشتوانه مذهبی را دارد که با دادن فتوا کسی کشت نکند.
*نکته دیگر اینکه آنها زمانی این دستور را دادهاند که کشت این فصل تمام شده و محصولات را برداشت کردهاند. ما باید منتظر بمانیم که زمان کشت بعدی از راه برسد تا ببینیم چه میشود. اما به شما قول می دهم که چنین اتفاقی نخواهد افتاد. کشت خشخاش بحث حیات و ممات افغانستان است و سرنوشت اقتصادی کشور به آن بستگی دارد. دستور ممنوعیت کشت کوکنار در افغانستان مثل این میماند که بگوییم کوبا نیشکر، شیلی مس یا برزیل قهوه را کنار بگذارد.
*این اتفاق تبعات دیگری هم به دنبال دارد. اول این را در نظر بگیرید که ما یک مافیای سنتی در مواد افیونی مانند تریاک و همچنین یک مافیای صنعتی در بخش شیشه و مواد روان گردان داریم. یک دهه پیش آنها تجربه این کار را داشتند که مواد صنعتی را جایگزین مواد سنتی کنند و اگر دوباره این اتفاق در افغانستان بیفتد تبعات وحشتناکی برای ما خواهد داشت. دو دهه قبل با تصویب قانون مقابله با شیشه، کارگاهها جمع شدند اما متاسفانه به افغانستان انتقال پیدا کردند. چراکه مواد مخدر از قانون بالون افکت پیروی میکند. قانون بالون افکت می گوید هرکجای یک پدیده اقتصادی دست بزنید، نتیجه آن مثل بادکنک از یک جای دیگر بیرون میزند. درست است که ما ایران را کنترل کردیم ولی تمام کسانی که در کار شیشه بودند و علم و اطلاعات آن را داشتند به افغانستان رفتند و اطلاعاتشان را به آنجا منتقل کردند. در سال 1384 کل کشفیات شیشه در کشور ما برابر 2 کیلو و 400 گرم بود ولی همین سال گذشته حدود ۱۰ تن شیشه ضبط شده که اکثر آن هم از مبدا افغانستان بوده است.
*ممنوعیت کشت و جایگزین کردن شیشه بازی دو لبهای است که طالبان شروع کردند. حتی اگر دنیا طالبان را به رسمیت بشناسند و مشکل خشخاش را حل کند که آیا با تولید شیشه هم حاضر هستند چنین کاری را بکنند؟ من به شما می گویم آنها قطعا این کار را نمی کنند. مافیای مواد مخدر صنعتی که پشتوانه طالبان در تولید پیش ساخت است، در اروپا حضور دارد. آنها ترجیح میدهند تولید شیشه در افغانستان افزایش پیدا کند و به سمت ایران بیاید. با این روش به جای پولهایی که به افغانستان برای تولید تریاک می دهند و تبدیل به هروئین میشود که در ادامه منشا کارهای تروریستی طالبان باشد، خودشان سر منشاء دلارها باشند و ارزش افزوده آن را خودشان به دست بگیرند که گروههای تروریستی کمتر به دلارهای حاصل از قاچاق دسترسی داشته باشند. همچنین دلیل دیگر این است که مواد گیاه پایه خیلی سخت و گران به دست می آید و در دسترس هرکسی نیست برای همین در چند سال آینده صنعت مواد مخدر دنبال این خواهد بود که مواد مخدر شیمیایی پایه جایگزین مواد مخدر گیاه پایه شود و به سمت مواد شیمایی پایه حرکت کنند.
*با توجه به اینکه تریاک گران و شیشه جایگزین آن می شود قطعا کارتن خوابهای ما افزایش پیدا میکنند و همچنین قطعا مراکز درمانی ما شلوغ خواهد شد. همچنین عوارض و توهمهایی که شیشه به دنبال خواهد داشت، تریاک ندارد. پس به همین خاطر رفتارهای غیر متعارف در خانوادهها و در جامعه افزایش مییابد. اگر واقعا ما بخواهیم با فرمان امروز جلو برویم آینده بسیار خطرناکی را در سطح جامعه خواهیم داشت. افرادی که شیشه مصرف کردهاند دچار توهم هستند و با افزایش تعداد آنها در جامعه تصادفات، تنشها، آسیبها، درگیریهای خانوادگی و طلاق افزایش خواهد داشت.
* در این شرایط شیشه هم گران و همچنین با افزایش ناخالصی روبرو خواهد شد. به همین دلیل این اتفاق هم افزایش مرگ و میر معتادان را به دنبال خواهد داشت و هم ذائقه معتادان تغییر خواهد کرد. وقتی برای مصرف کننده تغییر ذائقه اتفاق می افتد، دیگر هرچیزی را مصرف خواهد کرد. یعنی اگر کسی که گیاه پایه مصرف کرده به مصرف مواد شیمایی رو بیاورد، در فاز مواد بعد فروشنده میتواند هر نوع ماده شیمایی دیگری را در بازار بفروشد و بگویید این جایگزین شیشه است.
* مشکل اینجاست که کل پروتکلهای ما برای درمان تریاک نوشته شده اما شیشه پروتکل خاصی برای ترک اعتیاد ندارد. این سیاستهای درمانی باید چه تغییری کند؟ آنها اولا باید خدمات کاهش آسیب را افزایش دهند. به نظر من به جای اینکه با مراکز درمان و مراکز آسیب برخورد شود، باید اولا تعداد آنها را افزایش دهند تا برای معتادان قابل دسترستر باشد. خصوصا اینکه باید معتادان را بیمه کنند. همچنین تعرفه خدمات نگهداری مراکز ماده 15 و 16 را بالا ببرند تا جلوی ورشکستگی آنها گرفته شود. همه این اتفاقها مانند یک بازی دومینو اما به صورت آرام آرام رخ خواهد داد. امیدواریم ستاد مبارزه با مواد مخدر با کارشناسان مجربی که در این موضوع دارد بتواند پیشگیری و پیش بینی کند که در ۱۰ سال آینده چه اتفاقی پیش روی ما خواهد بود؟ تنها در این صورت است با برنامهریزی و آیندهنگری بتوان از بسیاری از آسیبهای رایج این تغییرات در کشورمان جلوگیری کرد تا سیاستهای مواد مخدر افغانستان کمترین ضربه را به ما وارد کند.