پایگاه خبری اعتیاد

کد خبر 4651
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۰۲:۱۲
اندازه متن
اختصاصی ادنا/

داستان پدر و مادر بابک خرمدین نمادی از استیصال تا جنون

هومان نارنجی ها

روزی مادری به من مراجعه کرد و از رفتارهای زشت فرزند معتادش که او را به مرز جنون رسانده بود تعریف کرد. اینکه با پهنای قمه به سرش میکوبد و او را مجبور میکند ساعتها کف آشپزخانه بنشیند تا او دوست جنس مخالفش را به اتاق خود ببرد و تا پایان حضور دوستش، مادر حتی حق ایستادن و دستشویی رفتن را نیز ندارد. اینکه این شیطان مجسم، بر سر و صورت و جانماز  مادر مومنه اش در هنگام سجده نماز ادرار میکند و او را مجبور به شکستن نماز و شستن خانه و زندگی میکند. این مادر میگفت که حتی قادر به کشتن شپشکها در حین پاک کردن برنج هم نیست و آنها را داخل دستمال کاغذی از پنجره خانه آزاد میکند. اما همین مادر روزی گریان به مطب مراجعه کرد و اظهار داشت هنگامی که پسرش در خواب بوده با ضربات متعدد چکش به سرش او را کشته و منزل را ترک کرده است. بدنبال پیگیری های بعدی متوجه شدیم که فرزندش زنده است و او را به بیمارستان منتقل کرده اند.

مرد میانسالی به مرکز بستری مراجعه کرد و و گفت از هیات امنای مسجدی است و سالها کارمند آبرومندی بوده است. پسر معتادش هنگام جلسات، جلوی درب مسجد می ایستد و به پدر، مسجد و همه مقدسات حرفهای رکیک میزند. او به من گفت این پسر آخر من ، مادرش و خواهرانش را نابود میکند. او گفت تصمیم گرفته که یک نفر را در ازای چهار نفر قربانی کند. وی افزود هر قدر هزینه اش باشد میپردازم اما خواهشا پسرم از مرکز شما زنده خارج نشود. به او گفتم کمی صبور باش ما کمکت میکنیم . ما سعی میکنیم انسانها را نجات دهیم، آنها را نمیکشیم.  اما وی شدیدا مستاصل بود.

داستان بابک خرمدین از این حیث به موارد طرح شده شباهت دارد که یک شهروند هشتاد و یک ساله بدون سوابق مجرمانه، در درگیری و جنگ روانی روزانه با فرزندش بر سر تضاد ارزشها و جر و بحثهای بی نتیجه، به سر حد جنون رسیده،  بطوریکه موجبات یک قتل فجیع را رقم زده است. در جامعه ای که مراکز مشاوره آنقدر که باید رشد و توسعه نیافته اند و خدمات مددکاری و خطوط تلفن بحران درد و دلهای یک پدر در سراشیبی زندگی را نمیشنود،  چنین نتیجه ای حاصل میشود. البته قتل فرزند را محکوم میکنم و آن را توجیه نمیکنم اما تا همزاد پنداری و همدلی با این خانواده صورت نگیرد، نمیتوان فشار روانی بیش از حد بر آنان را درک کرد. حال تصور کنیم پدر این خانواده فردی مستبد و مجنون بوده است، علت همدستی مادر خانواده با وی را چگونه میتوان توجیه کرد. اینکه همزمان دو قاتل زیر یک سقف با هم سالها به خوشی زندگی کردند بعید است. قصد ندارم یک پرونده قضایی را از راه دور تحلیل کنم اما مشاهداتم در طول این سالها از بیماران معتاد و مادران و پدرانشان نشان داد که برخی از آنها هر روز آرزوی مرگ فرزندشان را داشتند و با گریه، فریاد میزدند کاش پسر ما بمیرد و ما راحت شویم. 

احتمالا هر انسانی یک دیو درون دارد که میتواند در بزنگاهها از هر قاتلی جانی تر باشد. اینکه این دیو در زندگی زمینی خیلی از انسانها قدرت بروز و عرض اندام پیدا کند بعید است، اما به نظر میرسد برخی راههای بیدار کردن این دیو درون، ناسازگاریهای دائمی، بحثهای فرسایشی روزانه و ناتوانی از خروج این بحران درک شده است.      

دکتر هومان نارنجی ها، کارشناس و درمانگر اعتیاد 

پایان پیام
بازنشر
نظرات (1)
محمد حاتمی | ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۰۵:۰۲
0 0
واقعا عالی

ارسال نظر