به طور کلی نظریههای روانشناسی ریشههای علمی هر نوع ناهنجاری و انحراف مانند اعتیاد به انواع مواد و حتی سایر آسیبها را ناشی از مشکلات روانی و عاطفی فرد میداند. از این منظر خطر مصرف مواد اغلب در افرادی دیده میشود که دارای رفتارهایی مانند هیجانخواهی، دوری کم از آسیب و کنترل ضعیف هستند. همچنین اختلالات روانی با اختلالات مصرف مواد در ارتباط هستند؛ به عبارتی برخی از اختلالات قبل و برخی از اختلالات بعد از مصرف مواد به وجود میآیند. مطالعات نشان داده سوء مصرف مواد در میان افراد دارای بیماریهای روانی یک مشکل شایع است، از طرف دیگر بسیاری از مصرف کنندگان مواد به طور همزمان از یک بیماری روانی رنج میبرند.
در واقع میتوان سه رابطه احتمالی بین بیماری روانی و سوء مصرف مواد را شناسایی کرد که عبارتند از:
نمیتوان به طور قاطع سازوکاری که بین اختلالات آسیبشناسانه روانی و اختلالات مصرف مواد ارتباط برقرار میکند، ایجاد کرد، اما میتوان گفت افرادی که قبل از مصرف مواد بیماری روانی داشتهاند، برای کاهش درد و بهبود احساس کفایت خود و بهبود نشانههای بیمارگونه دست به خود بیماری میزنند و از الگویی تبعیت میکنند که آنها را به سمت اختلال مصرف مواد میکشاند. افرادی که مبتلاء به بیماری روانی هستند، ممکن است تمایل زیادی به خود درمانی نداشته باشند اما فهم کمی نیز نسبت به مصرف مواد دارند. این نوع افراد نسبت به سایر همسالان خود بینش پایینتری دارند و فرایند درمان اعتیاد آنها سختتر است.
فروید در نظریات روانشناختی خود ساختار شخصیت انسانها را شامل سه لایه نهاد، من و منبرتر میداند؛ نهاد سرچشمه نیروی نفسانی است که هیچ قید و بندی نمیشناسد؛ من هسته اصلی شخصت و نشانه آموزش و واقعیت زندگی است، این بخش پیونددهنده نهاد و من برتر و به اصطلاح دروازهبان شخصیت است. من برتر شامل ارزشهای اخلاقی و وجدانی فرد است که به تدریج با آموزش و پرورش و تاثیر عوامل محیطی ایجاد میشود. فروید معتقد است که عرصه زندگی انسان صحنه کشاکش دو نیروی نهاد و من برتر است. زمانی رفتار انحرافآمیز پیش میآید که نهاد در مبارزه با من برتر پیروز شود. میتوان نتیجه گرفت که هرگاه رشد روانی فرد به موازات رشد جسمانی او انجام نگیرد و شخصیت فرد تکامل نیابد، فرد در معرض بیماریها و اختلالات روانی قرار میگیرد و به فردی بیاراده، تلقینپذیر و بیعاظفه تبدیل میشود. در این هنگام در معرض خطر کجروی و انحراف واقع میشود که اعتیاد به مواد یکی از این انحرافات است. این گونه افراد به دلیل عدم تکوین شخصیت نمیتوانند ارزشهای اخلاقی را بپذیرند و به آسانی نمیتوانند خود را با محیط سازش دهند و دچار مشکلات احساسی و عاطفی میشوند. در نتیجه زمینه مناسبی برای اعتیاد به مواد در چنین افرادی به وجود میآید.
در بیشتر تحقیقات مربوط به اعتیاد از ویژگیهای شخصیتی به عنوان عاملی که شخص را به سوی اعتیاد میکشاند، نام برده است. از ویژگیهای شخصیتی برجسته معتادان میتوان به ویژگیهایی همچون روانپریشی، افسردگی، احساس تنش، ناامنی، احساس بیکفایتی و اشکال در برقراری روابط گرم و طولانی اجتماعی اشاره کرد. نتایج تحقیقات شخصیتی میان معتادان و افراد سالم نشان میدهد که تفاوت معناداری در ابعاد برونگرایی، روان آزردهخویی و روانپریشی وجود دارد.
شواهد علمی حاکی از آن است که بین دلبستگی با آسیبشناسی روانی در دوره کودکی، نوجوانی و بزرگسالی رابطه وجود دارد. مثلاً رابطه معناداری بین سبکهای دلبستگی با اختلالات خلقی، اضطرابی، شخصیت و سوء مصرف مواد وجود دارد. مشخصه اختلالهای دلبستگی آسیب زیستی، روانی و اجتماعی است که بر اثر محرومیت از مادر، فقدان مراقب یا جایگزین او و فقدان تعامل با او به وجود میآید. ریشه مشکلات مربوط به رشد ناکافی، اضطراب، افسردگی، بزهکاری، مشکلات تحصیلی، مشکلات سوء مصرف مواد در تجارب منفی دلبتگس دیده میشود. تجربه نشان داده، افرادی که شخصیت اضطرابی دارند یا دچار آسیب هستند برای فرار از واقعیتها و فراموشکردن مشکلات به سمت مصرف مواد گرایش نشان میدهند. مصرف مواد پاسخی برای آسیب آنها به شمار میرود نه علت آن، اعتماد به نفس پایین، بیمهارتی، منفعل بودن، سبک دفاعی و واکنش منفی و تاریخچهای از روابط وابسته بین اشخاص، فرد را به سمت اعتیاد میکشاند.
رفتار مصرف مواد را چه به صورت گاهگاهی و چه به صورت مداوم، میتوان به عنوان رفتاری که به وسیله پیامدهایش تداوم مییابد، نگریست. هر رخدادی که یک الگوی رفتاری را نیرومند میکند، میتواند به عنوان تقویتکننده رفتار قلمداد شود و در واقع مصرف مواد را تقویت میکند. مواد همچنین میتواند از طریق پایان دادن حالاتی از قبیل درد، اضطراب یا افسردگی رفتاری پیشایند را تقویت کنند. در برخی از موقعیتهای اجتماعی رفتار مصرف کننده مواد چنانچه به موقعیت اجتماعی خاصی یا پدیرش از سوی دوستان منجر شود، تقویت میشود. این نوع تقویت کننده کاملاً جدا از اثرات دارویی است. تا زمانی که اثرات تقویتکننده اولیه یا تقویت ایجاد شده به وسیله تخفیف علایم بازگیری شروع شود، تقویتکننده اجتماعی میتواند تداوم بخش مصرف مواد باشد. هر بار مصرف مواد، تقویت مثبت را برمیانگیزد. این تقویت میتواند از سر خوشی ایجاد شده، کاهش عواظف دارای اختلال و تخفیف علایم بازگیری یا تلفیقی از این موارد ناشی شود. در مورد مواد با اثر کوتاهمدت مانند هروئین، کوکائین، نیکوتین و الکل این تقویت چند بار در روز تکرار میشود.
در پژوهشهای انجام شده عواملی مانند اثر همسالان، والدین مصرف کننده الکل و مواد، نظارت و سبک والدین مهمترین عوامل فردی و اجتماعی بروز اعتیاد است. نهاد خانواده در بسیاری از روابط متاثر از نهاد اقتصادی است، فقر مادی همراه با فشار روانی در خانواده باعث سختگیریهای بیمورد توسط پدر و مادر بر فرزندان میشود. خانواده از همگسیخته به هر دلیل طلاق، غیبتهای طولانی، فوت والدین و.. باعث اختلال در کارکرد صحیح خانواده و جلوگیری از رشد شخصیتی فرزندان آن خانواده میشود. در زمینه نقش محیط جغرافیایی و محل سکونت در گرایش افراد به اعتیاد میتوان به این نتیجه رسید که در شهرهای مرزی امکان انتقال مواد به راحتی صورت میگیرد و در محل سکونت این مسئله اهمیت دارد که غالب افراد معتاد در مناطق حاشیهای و مناطق قدیمی زندگی میکنند. واقعیت این است محیطهای آلوده میتوانند زمینه مساعد شکوفایی استعدادهای موجود در افراد برای ارتکاب به جرم و اعتیاد را ایجاد نمایند.
منبع: کادراس پایان پیام