پایگاه خبری اعتیاد

کد خبر 3940
۱۷ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۳۰
اندازه متن
سخنرانی عباس دیلمی زاده، مدیرعامل جمعیت خیریه تولد دوباره در نشست «دره فرحزاد، از پاتوق تا اکو پارک»:

پیوست اجتماعی طرح تبدیل دره فرحزاد به اکوپارک کجاست؟

خیلی بد است که شهرداری یک منطقه به‌جای انجام‌وظیفه خودش یعنی برنامه ریزی های اجتماعی برای حل مشکلات منطقه سراغ دادستان، پلیس و استاندار برود و تقاضا کند که شهروندانی را که تا دیروز مالیات می‌دادند، با اقدامات نظامی و انتظامی جمع‌آوری کنند.
عباس دیلمی زاده

مسائل دره فرحزاد را از خیلی پیش از امروز و کلان‌تر باید دید، چراکه این مسئله‌ای جهانی است و بروز چنین مشکلاتی در مناطق شهری، خاص ایران نیست و در بسیاری از کشورهای پیرامونی و درحال‌توسعه هم قابل‌مشاهده است؛ اما برای بررسی این موضوع ابتدا باید به این سؤال پاسخ بدهیم که دره فرحزاد چرا به چنین سرنوشتی گرفتارشد؟ این برمی‌گردد به سیاست‌های تعدیل‌شده بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول که در کشور ما هم از انتهای دهه شصت و ابتدای دهه هفتاد و حتی شاید دهه هشتاد اجرا شد. تکنوکرات‌هایی که اداره امور را بر عهده داشتند بدون توجه به توسعه متوازن و پیوست‌های اجتماعی اقداماتی را انجام دادند و فقر، زاغه‌نشینی و حاشیه‌نشینی را به ارمغان آوردند. این مسئله در کشورهایی مانند برزیل و برخی کشورهای درحال‌توسعه هم اتفاق افتاده است.

حاکمان و دولتمردان به اقدامات توسعه‌ای بسیار علاقه‌مند هستند اما از تبعات ناخواسته سیاست‌های توسعه‌ای گریزان‌اند به همین دلیل از هیچ اقدامی برای پنهان کردن این نتایج ناخواسته فروگذار نمی‌کند. آن‌ها همواره تمایل دارند زاغه‌ها، زاغه‌نشین‌ها، کارتن‌خواب‌ها، معتادان و به‌طورکلی آسیب‌دیده‌های اجتماعی را از دید شهروندان پنهان کنند. روشن است که نتیجه چنین نادیده گرفتنی افزایش حاشیه‌نشینی، آسیب‌های اجتماعی و آسیب‌دیده‌های اجتماعی است.

تصویری که رسانه‌ها از دبی ساخته‌اند، شهری مدرن، با برج‌های غول‌پیکر و لاکچری است اما اگر به این شهر سفر کنید، در نزدیکی همین برج‌های عظیم‌الجثه، تصویری متفاوت از این شهر خواهید دید. شما شاهد زاغه‌نشینی کارگرانی از کشورهای جنوب شرقی آسیا در کنار این برج‌ها خواهید بود که برای ساختن همین برج‌ها به این شهر آمده‌اند و در بدترین شرایط زندگی می‌کنند. این‌ها تصاویری است که معمولاً رسانه‌ها به ما نشان نمی‌دهند و این واقعیت‌ها را از چشم جهانیان پنهان می‌کنند.

داستان فرحزاد هم همین است. کسانی را که امروز در دره فرحزاد زندگی می‌کنند و مسئولان به دنبال راندن و جمع آوری آن‌ها هستند، از همین جنس افراد هستند. کارگرانی که تا زمانی که جان در بدن داشتند، برای توسعه فضاهای شهری و ساخت‌وساز برج‌های لاکچری کارکرده‌اند یا در شهرهای جنوبی کشور مانند عسلویه برای توسعه صنعت کشور جان کنده‌اند. آنها برای اینکه بتوانند در شرایط سخت و طاقت‌فرسا دوام بیاورند و بیشتر کار کنند، مواد مصرف کرده‌اند و زمانی که دیگر توانایی کار کردن نداشته‌اند، کنار گذاشته‌شده‌اند.اما مسئولان دوست دارند این‌طور فکر کنند که، چون کاری بلد نبوده‌اند، کارتن‌خواب شده‌اند، بنابراین می‌خواهند به آن‌ها حرفه‌آموزی کنند. نمی‌خواهند بپذیرند که این‌ها همان انسان‌هایی بوده‌اند که در توسعه شهری نقش داشته‌اند.

دره فرحزاد میان اتوبان‌ها، برج‌ها و ساختمان‌های بلند که نشانه‌های مدرن شدن شهر است، احاطه‌شده است. کارگرانی هم که قربانی توسعه شهری هستند در این دره پناه گرفته‌اند. چرا به اینجا آمده‌اند؟ دور از دسترس است و نخاله‌های ساختمانی و ضایعاتی که زاییده دنیای مدرن است در این دره انباشته شده است و این کارگران گذشته و مصرف‌کنندگان مواد بی‌خانمان کنونی هم که زندگی‌شان از راه فروش ضایعات می‌گذرد، چه جایی بهتر از اینجا می‌توانستند، پیدا می‌کنند؟!

 با حضور این افراد در این منطقه اقتصاد غیررسمی شکل گرفته است. ضایعات را جمع می‌کنند و می‌فروشند و همان‌جا هم مواد مصرف می‌کنند. وقتی در منطقه‌ای مصرف‌کننده مواد باشد، سروکله فروشنده مواد هم پیدا می‌شود. وقتی فروشنده‌ها هم می‌آیند، معتادانی از طبقه متوسط به بالا هم که مکان امنی برای مصرف مواد ندارند، به این منطقه می‌آیند. چون هم می‌توانند موادشان را تهیه کنند و هم می‌توانند همان‌جا مصرف کنند و به این صورت اقتصاد دومی هم شکل گر فته است. دره فرحزاد در چنین فرایندهایی تبدیل به دره فرحزادی شده که اکنون می‌بینیم.

اما راهکار مسئولان برای حل این مشکل چیست؟ مسئولان می‌گویند معتادان را جمع می‌کنیم و اکوپارک می‌زنیم و مشکل حل می‌شود! البته معاون اجتماعی شهرداری منطقه دو به این نکته معترف است که شهرداری این منطقه راهکاری اجتماعی برای حل این مشکل ندارد. اقرار می‌کند که در رابطه با راهکارهای اجتماعی چیزی نمی‌دانند. این صحبت‌های آقای مزارعی به معنای این است که می‌خواهند اکوپارک بزنند اما برنامه‌شان پیوند اجتماعی ندارد؛ یعنی باز هم قرار است توسعه‌ای اتفاق بیفتد که نتیجه‌اش نه‌تنها مشکلی را حل نمی‌کند بلکه آسیب‌های اجتماعی بیشتری زاییده خواهد شد چون به جنبه‌های اجتماعی مسئله فکر نکرده‌اند.

 شهرداری منطقه دو فقط به یک‌چیز فکر می‌کند اینکه معتادان بی‌خانمان در این منطقه حضور نداشته باشند، فقط همین را می‌خواهد. به‌طوری‌که باوجوداینکه تا 4 سال قبل در بخشی از دره فرحزاد که در منطقه دو است، گرمخانه فصلی در هنگام سرما و برودت هوا راه‌اندازی می‌شد تا بی‌خانمان‌ها بتوانند از آنجا خدمات بگیرند و شب‌های سرد سال مکان امنی داشته باشند، دیگر حتی اجازه راه‌اندازی گرمخانه هم نمی‌دهد. بهانه‌شان هم این است که مردم محلی مقاومت می‌کنند و نمی‌خواهند در منطقه‌شان گرمخانه باشد؛ اما این دلیل قابل‌پذیرش نیست. من فکر می‌کنم مردم منطقه آن‌قدر فهمیم هستند که اگر در مورد ضرورت وجود گرمخانه در این منطقه برای آن‌ها توضیح داده شود، اقناع شوند. همان‌طوری که تا چهار سال قبل وجود گرمخانه در این منطقه را پذیرفته بودند. به نظر می‌رسد مسئله نه مخالفت مردم بلکه نوع تفکری است که مدیران شهری این منطقه دارند. مدیران شهری به این فکر می‌کنند که اگر در این منطقه گرمخانه راه‌اندازی کنند، معتادان به آن رفت و آمد می‌کنند و این باعث می‌شود که قیمت زمین‌های منطقه پایین بیاید. حال اگر به‌جای گرمخانه، معتادان منطقه جمع‌آوری شوند و دیگر معتادی در منطقه نباشد و به‌جایش اکوپارک راه‌اندازی شود، قیمت زمین‌ها چند برابر خواهد شد. صاحبان این تفکر به دنبال این هستند که به هر شکل ممکن ارزش‌افزوده‌ای برای ساکنان این منطقه ایجاد شود و اصلاً هم برایشان مهم نیست که چه اتفاقی برای مصرف‌کنندگان مواد می‌افتد یا اینکه ممکن است معتادان این منطقه در دیگر مناطق شهر پراکنده شوند. همین هفته گذشته، خانم دکتر الهام فخاری، عضو شورای شهر تهران در مصاحبه‌ای گفته بود که طرح‌های جمع‌آوری معتادان باعث شده که معتادان به منطقه 16 کوچ کنند؛ یعنی آسیب از نقطه‌ای به نقطه دیگر سرایت کند.

 این اقدامات راه‌حل مشکلات نیست. یک منطقه نمی‌تواند دور خود حصار بکشد و بگوید که من نمی خواهم منطقه‌ام معتاد داشته باشد و اقداماتی هم که انجام می‌دهم هیچ پیوست اجتماعی برایش ندارم! صاحبان این تفکر تکنوکرات هایی هستند که فقط می‌خواهند که منطقه خودشان معتاد نداشته باشد و اصلاً متوجه نیستند که انسان‌هایی که در آن دره زندگی می کنند هم روح و روان دارند و زندگی و معیشتشان به این دره وابسته شده است و اقتصادی غیررسمی در این منطقه شکل‌گرفته است. مدیران شهری منطقه دو، معتادان و نخاله‌های ساختمانی را هم‌ردیف باهم قرار می‌دهند و می‌گویند که می‌خواهند معتادان و نخاله‌های ساختمانی دره فرحزاد را جمع‌آوری کنند. این در حالی است که مقام معظم رهبریدر جلسه‌ای که با سران نظام و مدیران ارشد در حوزه مسائل و آسیب‌های اجتماعی داشتند فرمودند که این افراد عائله نظام هستند.

 واقعیت این است که دره فرحزاد، تبدیل به مکانی شده که ضایعات فراوانی در آن انباشته شده است.چه کسی این ضایعات را ایجاد می‌کند؟ طبقه متوسط به بالای شهری در همان برج‌ها و ساختمان‌های بالادست تولیدکننده این ضایعات هستند. در اطراف این منطقه هم مراکزی شکل‌گرفته که خریدار این ضایعات هستند. افرادی هم هستند که درامد روزانه‌شان از جمع‌آوری و فروش این ضایعات تأمین می‌شود. کاری که معتادان این منطقه می‌کنند درواقع به‌نوعی کاری است که بر عهده شهرداری‌هاست و نیاز به هزینه زیادی هم دارد. معتادان دارند دره را از ضایعات تمیز می‌کنند و خرج بزرگی را از دست شهرداری برداشته‌اند چون شهرداری باید چند میلیارد هزینه کند تا بتواند این ضایعات را پاک‌سازی کند. چرا به این چرخه توجه نمی شود؟ شاید بخشی از راه حل مساله در همین جا باشد!

تاکنون مطالعات زیادی درباره دره فرحزاد و تلاش برای تغییر ماهیت آن انجام شده است. در دهه هشتاد کار مطالعاتی توسط شهرداری تهران انجام شد اما در نهایت طرحی که ارائه شده بود شکست خورد و همچنان دره فرحزاد به همان شکل باقی ماند. حالا هم که مسئولان از تبدیل دره به اکوپارک صحبت می‌کنند هیچ مطالعه و تحقیقی در این زمینه ارائه نکرده‌اند که مشخص شود دقیقاً برنامه‌شان چیست و می‌خواهند چه‌کار کنند. آیا طرحشان پیوست اجتماعی دارد؟ شواهد حکایت از آن دارد که پیوست اجتماعی در کار نیست. این در حالی است که هم شهرداری تهران معاونت اجتماعی و مرکز مطالعات اجتماعی دارد و هم مناطق شهرداری تهران معاونت‌های اجتماعی دارند. شهرداری منطقه دو باید شفاف جزییات طرح تبدیل دره فرحزاد به اکوپارک را منتشر کند و توضیح دهد که این طرح پیوست اجتماعی دارد یا خیر.

 این خیلی بد است که شهرداری یک منطقه به‌جای انجام‌وظیفه خودش یعنی برنامه ریزی های اجتماعی برای حل مشکلات منطقه سراغ دادستان، پلیس و استاندار برود و تقاضا کند که شهروندانی را که تا دیروز مالیات می‌دادند، با اقدامات نظامی و انتظامی جمع‌آوری کنند. کجا گفته‌شده است که شهرداری‌ها چنین وظیفه‌ای دارند؟ همان میزانی که افرادی که کت‌وشلوار به تن دارند، حق شهروندی دارند، کارتن‌خواب‌ها هم صاحب حق شهروندی هستند.

امیدوارم که شهرداری به‌جای این اقدامات به وظایف خود عمل کند و برای پروژه‌هایی که قرار است اجرا شود حتماً پیوست اجتماعی تهیه کند. با توجه به اینکه شهرداری تهران و شهرداری مناطق معاونت‌های اجتماعی دارند، حتماً می‌توانند برنامه‌های اجتماعی هم تهیه کنند اگر هم احیاناً قادر به انجام این کار نیستند می‌توانند سراغ آدم‌های اجتماعی بروند و از آن‌ها کمک بخواهند. آن‌ها حتماً بلد هستند که برنامه اجتماعی برای پروژه های شهرداری تهیه کنند.


پایان پیام
بازنشر
ارسال نظر