پایگاه خبری اعتیاد

کد خبر 3841
۲۸ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۱۴
اندازه متن

لطفا درست مطالبه گری کنید

خبرنگارهای ما به جای اینکه پیگیر این باشند که اقدامات اصولی و اساسی در حوزه آسیب های اجتماعی انجام شود. سراغ ته خطی ها می روند و با نوشتن گزارش های احساسی جامعه را متشنج و ناامید می کنند و مدیران را به سمت مدیریت بحران هدایت می کنند.
عباس دیلمی زاده

سه سال پیش تقریبا در همین روزها، گزارشی با عکس هایی تکان دهنده از بی خانمان هایی منتشر شد که در قبرستان نصیرآباد شهریار تهران زندگی می کردند و با این گزارش برای اولین بار واژه «گورخواب» وارد ادبیات مردم شد. بعد از آن گزارش چند مطلب دیگر هم درباره بی خانمان هایی که از سر ناچاری سرپناه های دیگری برای گذران زندگی انتخاب کرده بودند، نوشته شد و واژه های دیگری مانند «کانال خواب» و «لوله خواب» هم ابداع شد. دو روز پیش هم گزارشی در مورد زن بی خانمانی منتشر شد که در اطراف بهشت زهرا زندگی می کند و به ادعای خبرنگار به خاطر گرسنگی شدید و از سرناچاری به خاطر یک ساندویچ فلافل، تن فروشی کرده است.

همان سه سال پیش در یادداشتی با عنوان«حتی در گور هم راحت‌شان نمی‌گذاریم» به این موضوع اشاره کردم که وقتی که انگ وتبعیض به معتادان روا می داریم و دوست نداریم این افراد در شهر و محله مان حضور داشته باشند و مراکز گذری کاهش آسیب و شلترها در محله هایمان راه اندازی شود حداقل دست از سرشان برداریم و بگذاریم آرامش داشته باشند و زندگی شان را بکنند. گور خوابی، کانال خوابی، لوله خوابی، کارتن خوابی و هر اصطلاح دیگری که مترادف با این کلمات باشد همه شان به اشکال مختلف بی خانمانی اشاره می کنند و واقعا نمی شود گفت که کدام یک از دیگری بدتر است. بیشتر افراد کارتن خواب در شرایط مشابهی زندگی می کنند و با انواع و اقسام آسیب های اجتماعی دست به گریبان هستند.  همه زنان کارتن خواب شهر می توانند در معرض انواع آسیب قرار بگیرند اگر طردشان کنیم، اگر حمایت شان نکنیم و خدمات کاهش آسیب به آنها ارائه نکنیم.

بگذارید یک قدم به عقب بازگردیم و از نقطه دیگری به ماجرا نگاه کنیم. آن زن اصلا چرا باید در قبرستان باشد؟ چرا باید گرفتار بی خانمانی باشد. علت اصلی این مسأله را باید در فقر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نبود حمایت های اجتماعی جستجو کرد. این زن و صدها زن دیگری که به اعتیاد و بی خانمانی دچار شده اند، می توانستند این مسیر را طی نکنند، اگر سیاستگذاری ها به گونه ای بود که زودتر سراغ این زنان می رفتیم.

بیشتر زنان بی خانمان در خانواده های گرفتار آسیب های اجتماعی زندگی می کنند و همجواری با این آسیب ها و نداشتن مهارت های زندگی احتمال درگیری آنها را با اعتیاد و انواع آسیب های اجتماعی بیشتر می کند. ضمن اینکه به گفته دکتر محمد بینازاده، پژوهشگر و درمانگر اعتیاد، بیشتر این زنان دارای بیماری همراه روانی هستند و نیاز به مداخلات روانپزشکی دارند. در چنین وضعیتی انتظار می رود که نهادهای دولتی از این زنان در معرض آسیب حمایت کنند اما سیاست گذاری های اجتماعی  به گونه ای است که حمایت های لازم از این افراد صورت نمی گیرد.

حال وظیفه خبرنگارانی که دغدغه آسیب های اجتماعی دارند و در این حوزه فعالیت می کنند، چیست؟ به نظر من وظیفه شان این است که احساسی و تقلیل گرایانه عمل نکنند. با ساده سازی آسیب های اجتماعی ذهن ها را منحرف نکنند و سیاه نمایی نکنند بلکه به بررسی دقیق و ریشه ای آسیب های اجتماعی بپردازند.

بگذارید بررسی کنیم که انتشار این گزارش در نهایت منجر به چه خواهد شد؟ جامعه عصبانی، ناامید و برافروخته می شود. نهادها و سازمان های مسئول به تکاپو می افتند که به نوعی بحران ایجاد شده را مدیریت کنند. دستگاه های مرتبط تقصیر را گردن یکدیگر می اندازنند. گزارش از صفحه خبرگزاری حذف می شود. نظارت ها در منطقه ای که در گزارش از آن صحبت شده افزایش پیدا می کنند. احتمالا نهادهای مسئول برای حل بحران در آن منطقه اقداماتی انجام می دهند. برای مدتی گشت زنی در اطراف بهشت زهرا بیشتر می شود. در یک کلام بحرانی ایجاد می شود و مسئولان تلاش می کنند مدیریت بحران کنند و هیچ اقدام اصولی و درستی هم انجام نمی شود. بعد از مدتی هم این ماجرا فراموش می شود و فقط خاطره ای کمرنگ در ذهن ها از آن باقی می ماند. درست مثل ماجرای گورخوابهای قبرستان نصیرآباد. یادتان که هست!

اما چه باید کرد؟ واقعیت اش من فکر می کنم باید خبرنگارهای متخصص تربیت کرد.  ما نیازمند خبرنگارهای متخصص در حوزه آسیب های اجتماعی و اعتیاد هستیم. خبرنگارانی که درست مطالبه گری کنند و پیگیر باشند و خلاف روند کلی خبررسانی ها رفتار کنند.

سیاستگذاری های اجتماعی در جامعه ما به صورتی است که فقط برای آسیب دیدگان اجتماعی ته خطی برنامه ریزی کرده است. آن هم دقیقا به شیوه مدیریت بحران و هیچ برنامه ای برای اینکه افراد در معرض آسیب، گرفتار آسیب های بیشتر نشوند، ندارد. متاسفانه خبرنگارهای ما هم دقیقا از همین شیوه و الگو تبعیت می کنند یعنی به جای اینکه پیگیر این باشند که اقدامات اصولی و اساسی در حوزه آسیب های اجتماعی انجام شود. سراغ ته خطی ها می روند و با نوشتن گزارش های احساسی جامعه را متشنج و ناامید می کنند و مدیران را به سمت مدیریت بحران هدایت می کنند. در حالی که باید از قبل تر شروع کنند و درست و دقیق مطالبه گری کنند و با پیگیری های مداوم برای انجام اقدامات زیرساختی و بنیادی سعی کنند سیاستگذاری ها و عملکرد دستگاه های مسئول را اصلاح کنند. به نظر شما با این شیوه به نتایج بهتری نمی رسیم؟

عباس دیلمی زاده، مدیرعامل جمعیت خیریه تولد دوباره 

منبع: روزنامه هفت صبح 

پایان پیام
بازنشر
ارسال نظر