تلاش ناجا برای انتقال مراکز کاهش آسیب به حاشیه شهر
یکی از اصول ابتدایی خدمات کاهش آسیب حمایت جویی هست و حمایت جویی فرایندی است مستمر! سال ها هست این راهبرد فراموش شده هست، نتیجه طبیعیاش همین هست که الان برگشتهایم به نقطه صفر!
مدتی است خبرهایی درباره احتمال تعطیلی و جابهجایی مراکز کاهش آسیب در مناطق پرخطری مانند شوش، مولوی و هرندی به گوش میرسد. اخباری که باعث نگرانی تعدادی از کارشناسان اعتیاد شده است. مسئولان نیروی انتظامی طرفداران اصلی این ایده هستند اما مسئولان دستگاههای دولتی مرتبط مانند سازمان بهزیستی و شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان تهران با این جابهجایی ها مخالفاند.
به گزارش پایگاه خبری اعتیاد، اسکان نيوز برای روشن شدن موضوع با سردار مسعود زاهدیان، رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر ناجا، دکتر مجيد رضازاده، معاون توسعه پيشگيري سازمان بهزيستي كشور، دکتر محمدعلی اسدی، دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان تهران و 11 نفر از کارشناسان اعتیاد گفتوگو کرده تا لایه های مختلف این موضوع شکافته شود.
مسئولان نیروی انتظامی چه می گویند؟
سردار مسعود زاهدیان، رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر ناجا:
ناجا در تأمین حقوق شهروندان با کسی شوخی ندارد
مدتی است مسئولان نیروی انتظامی از لزوم جابجایی (تعطیلی) مراکز کاهش آسیب در مناطق پرخطری مانند شوش، مولوی و هرندی سخن میگویند، نظر شما دراینباره چیست؟
انتقال مراکز کاهش آسیب به مناطق حاشیهای یک ضرورت است. شوش، هرندی و مولوی جزء مناطق مرکزی تهران است که خانوادهها و جوانها در آن تردد دارند. وجود معتادان متجاهر در این مناطق، بستر تولید اعتیاد را فراهم میکند. اقدامی که ما میخواهیم انجام دهیم این است که یک سری استانداردها را برای بهبود وضعیت این مناطق تعریف و عملیاتی کنیم و شرایط را بهگونهای مدیریت کنیم که زمینه آسیب سایر اقشار از بین برود. شرایط را بهگونهای مدیربت خواهیم کرد که افراد آسیبدیده هم در مناطق جدیدی که برایشان تعریف کردهایم خدمات بهتری دریافت کنند. این اقدام هم برای افراد آسیبدیده خوب است و هم برای مردم منطقه به همین دلیل ما به اجرایی شدن این سیاست اصرار داریم.
واقعیت این است که مردم این مناطق که مشکل سلامت ندارند، به آتشی که معتادان متجاهر به پا کرده اند، میسوزند. اهالی و کسبه به خاطر وجود این افراد دچار مشکل شده اند و کسبوکارشان هم از رونق افتاده است. معتادان متجاهر برای مردم سالم مزاحمت ایجاد میکنند. شما برای این که شرایط مردم این مناطق را درک کنید فقط لازم است تصور کنید که صبح که دارید با فرزندان تان از خانه خارج میشوید با این صحنه مواجه میشوید که معتادی دارد جلو در خانه تان مواد استعمال میکند یا حتی تزریق میکند. در این صورت چه حالی به شما دست می دهد؟ ما میخواهیم وضعیت این چنین نباشد و مردم این مناطق هم با آرامش خیال زندگی کنند.
اما کارشناسان اعتیاد بر این اعتقادند که اتفاقا در چنین مناطقی که تجمع معتادان پرخطر زیاد است باید مراکز کاهش آسیب راهاندازی شود.
ما باید بیماران را به سمت مراکز کاهش آسیب هدایت کنیم نه اینکه جایی که بیماران هستند مرکز کاهش آسیب راهاندازی کنیم. گردانندگان این مراکز به این دلیل این قدر اصرار دارند که در این مناطق باقی بمانند چون منفعت شخصی دارند. این مخالفتها و مقاومتهایی که برای خروج از مناطق دارند به خاطر پول هایی است که میگیرند. وگرنه وجود این مراکز هیچ تاثیر مثبتی در این مناطق نداشته است. این همه مدت در این مناطق به معتادان خدماترسانی کردند واقعا چه تغییر مثبتی اتفاق افتاده است؟ جز این بوده که جمعیت معتادان در این مناطق بیشتر شده است؟
شما فکر میکنید که اگر مراکز تعطیل یا جابهجا شود چه اتفاقی میافتد؟
همه بیماران برای اینکه از مراکز خدمات دریافت کنند به مناطق جدیدی که مراکز کاهش آسیب به آنها منتقلشده میروند. ما مناطق شوش، مولوی و هرندی را پاکسازی کرده ایم و بیماران را به مراکز ماده 16 منتقل کرده ایم که درمان شوند؛ اما با وجود این هر روز هم که جمعآوری میکنیم فردا باز هم یک سری معتاد متجاهر جدید در این منطقه جایگزین میشوند. این اتفاق به خاطر وجود مراکز کاهش آسیب در این مناطق است. این بیماران برای دریافت خدمات به آن مناطق میآیند. حالا چه اشکالی دارد ما مراکز کاهش آسیب را به مناطق حاشیهای منتقل کنیم که آسیبهای کمتری برای اهالی منطقه داشته باشد؟ با این اقدام بیماران برای دریافت خدمات به مناطق جدید میروند و کیفیت زندگی مردم مناطق شوش، هرندی و مولوی هم بهتر میشود.
مکانیابیهای جدید انجام شده است؟
بله ما مناطق جایگزین را مشخص کرده ایم و به بهزیستی و گردانندگان مراکز کاهش آسیب پیشنهادهایمان را اعلام کرده ایم.
این مناطق خارج از شهر است؟ چقدر با مراکز کاهش آسیب فعلی فاصله دارند؟
در حاشیه همان مناطق هستند. فاصله شان هم با مراکز کاهش آسیب فعلی زیاد نیست. سعی کرده ایم که مسافتها به گونهای باشد که پیاده نهایت بیست دقیقه یا نیم ساعت با مراکز قبلی فاصله داشته باشند؛ مثلا در حاشیه ترمینال ها بیابانهایی بوده که ظرفیت حضور این افراد را داشته است. مکانهای اینچنینی را جایگزین کرده ایم. کاری که میخواهیم انجام بدهیم فقط یک جابه جایی نقطهبهنقطه است. اقدامی که هم به نفع بیماران است و هم مردم منطقه. پلیس اجازه نمیدهد که همه مردم این مناطق به خاطر افراد متخلف فدا شوند.
درست است ما نسبت به همه افراد جامعه وظیفه داریم؛ اما قطعا افرادی که زندگی سالمی دارند و قوانین را رعایت میکنند برای ما در اولویت هستند. افراد متخلف و هنجارشکن را هم رها نمی کنیم. وظیفهمان در قبال آنها را هم انجام میدهیم. آنها را هم به مناطقی هدایت میکنیم که زندگی شان شکل بهتری بگیرد و اصلاح شوند.
آیا جابهجایی مراکز کاهش آسیب به مناطق جدید آغاز شده است؟
هنوز به مرحله عملیاتی شدن نرسیده است اما اعلام کرده ایم که این کار باید انجام شود.
اما مسئولان دستگاههای مرتبط میگویند که این اقدام بدون مصوبه کمیته درمان امکانپذیر نیست.
کمیته درمان تابع مقررات ستاد مبارزه با مواد مخدر است. ستاد مبارزه با مواد مخدر مصوبهای دارد که در آن گفتهشده این مناطق باید پاکسازی شود و ما هم میخواهیم مصوبه ستاد را اجرایی کنیم و وظیفهمان را انجام دهیم. کار ما مثل کار یک مهندس ساختمان است. همانطوری که مهندس ساختمان برای ساخت خانه اتاق پذیرایی، اتاقخواب، سرویس بهداشتی و ... طراحی میکند ما هم چنین مهندسی را باید برای شهر انجام دهیم. نمیتوانیم شهر را رها کنیم و یک شهر لجامگسیخته و افسارگسیخته داشته باشیم که عدهای از مردم در آن آسیب ببینند. نمیتوانیم نسبت به وضعیت مردم بی تفاوت باشیم.
شما جرات می کنید از کنار 200 معتاد که در خیابان نشسته اند و مواد مصرف میکنند و تزریق میکنند عبور کنید؟ آیا احساس امنیت میکنید؟ کیف شما را خالی میکنند. ممکن است به شما تعرض کنند یا مشکلات جانبی برایتان ایجاد کنند. جایی که مصرفکننده مواد باشد حتما خریدوفروش مواد مخدر هم انجام میشود. در چنین شرایطی بچه های سالم مردم هم آسیب میبینند. ما در قبال خانوادههای سالم و فرزندان آنها به شدت احساس وظیفه میکنیم.
به نظر شما بیمارانی که به مراکز کاهش آسیب مراجعه میکنند و خدمات دریافت میکنند با بیمارانی که مراجعه نمیکنند، فرقی ندارند؟
افرادی که به مراکز کاهش آسیب مراجعه میکنند و خدمات دریافت میکنند و در کنارش مواد هم مصرف میکنند و داروهایی را هم که دریافت میکنند در بازار آزاد میفروشند، فرقی ندارند. شما فقط پوسته موضوع را میبینید اگر لایه های زیرین این موضوع را ببینید ما را ترغیب میکنید که هر چه زودتر این مراکز را جابهجا کنیم و به مناطق حاشیهای منتقل کنیم.
اگر این طور است چرا این افراد ر ا هم دستگیر نمیکنید و برای درمان اجباری به مراکز ماده 16 منتقل نمیکنید؟
مراکز کاهش آسیب هم بالاخره مکمل مراکز ماده 16 است. فرض بر این است که بیمارانی که داوطلبانه به مراکز کاهش آسیب مراجعه کنند از مجرمیت خارج میشوند؛ اما مساله این است که این افراد اصول را رعایت نمیکنند کارشان را درست انجام نمیدهند. برای همین است که میگوییم مراکز کاهش آسیب را از جایی که مردم زندگی می کنند دور کنیم و هجرت شان بدهیم به مناطق حاشیهای که هم برای خودشان بهتر باشد و هم برای مردم این مناطق.
استنباط من از صحبتهای شما این است که درهرصورت جابهجایی مراکز کاهش آسیب اتفاق خواهد افتاد؛ آیا درست متوجه شدهام؟
بله. حتما انجام خواهد شد. ما با کسی شوخی نداریم، تعارف هم نداریم. ما وظیفه قانونیمان را بر اساس مصوبات قانونی که وجود دارد باید انجام بدهیم. من فکر میکنم اگر بخواهیم منافع مردم را فدای کمکاریهای خودمان یا دیگران کنیم و کارمان را درست انجام ندهیم باید محاکمه شویم. برای این اقدام هم مصوبه وجود دارد و هم مطالبه مردم است. باید قانون و خواسته مردم را اجرا کنیم.
اشاره شما دقیقا به کدام مصوبه ستاد است؟
مصوبات ستاد مبنی بر اجرای اردوگاههای ماده 16 و جمعآوری معتادان متجاهر و همچنین مصوبهای که مربوط به پاکسازی منطقه هرندی است.
مسئولان دستگاه های دولتی مرتبط چه میگویند؟
دکتر مجيد رضازاده، معاون توسعه پيشگيري سازمان بهزيستي كشور:
مصوبهای برای تعطیلی مراکز کاهش آسیب به ما ابلاغ نشده است
وجود مراکز کاهش آسیب بر اساس قاعده و اصولی در تعدادی از محلات نیاز است؛ بنابراین اگر کسی از من درباره لزوم راهاندازی چنین مراکزی در منطقهای سئوال کند؛ پاسخ من این است که نمیدانم باید راهاندازی شود یا خیر. اگر ما بخواهیم در منطقهای مداخله کارشناسی داشته باشیم ابتدا باید «طرح ارزيابي سريع و پاسخ» (RAR) در آن منطقه انجام شود.
بعد از انجام این مطالعه است که مشخص میشود منطقه به دی آی سی، شلتر یا تیم های سیار ارائه خدمات کاهش آسیب نیاز دارد یا خیر و اگر پاسخ مثبت است دقیقا در کدام محلهها، چه تعداد و با چه ظرفیتی. بر همین مبنا اگر از من در مورد جابه جایی مراکز کاهش آسیب از منطقه هرندی، شوش و مولوی هم سئوال شود پاسخ من این است که بهزیستی در این مناطق، مطالعه RAR را انجام داده و نتایج تحقیقات این بوده که در این منطق وجود دی آی سی و شلتر نیاز است و بر اساس همان نتایج مکانیابی انجام شده و به تعداد موردنیاز مراکز راهاندازی شده است. این مطالعه در طی سالهای بعد از راهاندازی مراکز هم مدام به روز شده است و نتیجهاش این بوده که همچنان در این محلات به مراکز کاهش آسیب نیاز است.
حالا اگر قرار باشد این مراکز در این مناطق تعطیل شود و به جای دیگری برده شود حتما باید دوباره مطالعه RAR انجام شود و بر اساس نتایج آن اقدامات مورد نظر انجام شود.
لزوم وجود این مراکز در مناطق ذکر شده، دقیقا همان چیزی است که منتقدان از آن به عنوان دلیلی برای تعطیلی مراکز نام میبرند. وقتی میگویند که 5 هزار معتاد دارای رفتار پرخطر به این مراکز مراجعه میکنند و این موضوع موجب تجمع معتادان در این مناطق شده است یعنی اینکه مکانیابیها درست و دقیق بوده که مراکز مشتری دارد؛ بنابراین باید به کسانی که در این نقاط مشخص مراکز را راهاندازی کرده اند؛ آفرین گفت.
نکته مهم دیگر این است که مبنای تصمیمگیری در این زمینه، قانون مبارزه با مواد مخدر است. در این قانون آمده است مقابله، پیشگیری، درمان وکاهش آسیب باید به صورت همزمان مورد توجه قرار گیرد.
در هیچ جایی از قانون گفته نشده که باید مراکز کاهش آسیب یعنی دی آی سی و شلترها و تیم های سیار خدماترسانی در مناطق پرخطر تعطیل شود و معتادان از مناطق پاکسازی شوند. لطفا کسانی که حکم به تعطیلی و جابهجایی مراکز میکنند، دقیقا آدرس بدهند که به کدام بخش قانون یا کدام مصوبه (شماره مصوبه) استناد میکنند. من فکر نمیکنم که مصوبهای در این زمینه وجود داشته باشد، چون اگر قرار بود در جلسهای چنین موضوعی مصوب شود حتما نمایندهای از بهزیستی حضور داشت و مصوبه به ما ابلاغ میشد که چیزی به ما ابلاغ نشده است.
نکته دیگر که طرفداران جابه جایی مراکز به آن توجه نمیکنند این است که قاعده این است که هرجایی که بیمار وجود دارد مراکز کاهش آسیب باید راهاندازی شود اما فرض آنها این است که این قاعده دقیقا برعکس است و فکر میکنند هر کجا مرکز بزنند، بیماران به آنجا مراجعه میکنند. این موضوع پیچیدهای نیست اگر حرف ما را هم قبول ندارند فقط لازم است یک نگاهی به متون علمی این حوزه بیندازند و خودشان ببینند که علم دراینباره چه میگوید.
من از این بزرگواران یک سئوال هم دارم. اگر فرض بگیریم که جو پلیسی در مراکز شوش، مولوی و هرندی برقرار شود و مراکز کاهش آسیب هم در این مناطق تعطیل شود و با نظارت و کنترل ویژه دیگر معتادان در این مناطق رفتوآمد نداشته باشند، مشکل حل میشود؟ یعنی فقط باید در این مناطق معتاد نباشد؟ اگر این معتادان به مناطق دیگر بروند و در سطح شهر پراکنده شوند اشکالی ندارد؟ اگر دیگر به مراکز کاهش آسیب مراجعه نکنند و خدمات دریافت نکنند و رفتارهای پرخطر داشته باشند ایرادی در کار نیست؟
محمدعلی اسدی، دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان تهران:
کمیته درمان شورای هماهنگی استان تهران با جابهجایی مراکز کاهش آسیب مخالفت کرده است
مدیریت مواد مخدر یک امر همه جانبه، متوازن و بههمپیوسته است و حلقههای مرتبط به هم دارد. درست مثل بادكنك و يا فواره؛ اگر با انگشت روي يك نقطه فشار وارد كنيم فشار بر روي نقطه ديگر منتقل میشود.
بنابراین همانطور که در قانون مبارزه با مواد مخدر اشاره شده باید در مدیریت مواد مخدر به مقابله، درمان، پیشگیری و کاهش آسیب به صورت متوازن پرداخته شود. با این مقدمه به نظر میرسد تعطیلی مراکز کاهش آسیب در مناطق پرخطر اقدام منطقی نباشد.
موضوع تعطیلی مراکز کاهش آسیب در مناطق شوش، مولوی و هرندی تاکنون دو بار به کمیته درمان شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان تهران ارجاع شده و با آن مخالفت شده است. تا زمانی که کمیته درمان شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان تهران این موضوع را مصوب نکند یا اینکه کمیته درمان ستاد به این مساله ورود نکند، هیچ فرد و دستگاهی جز مقام قضايي نمیتواند مراکز کاهش آسیب را از مناطق پرخطر جابه جا یا تعطیل کند.
تا جایی که من اطلاع دارم ستاد مبارزه با مواد مخدر هیچ مصوبهای درباره تعطیلی یا جابه جایی مراکز کاهش آسیب در مناطق شوش، مولوی و هرندی ندارد. اگر کسی مدعی وجود چنین مصوبهای است باید آدرس بدهد و شماره مصوبه را اعلام کند.
بنابراین تعطیلی این مراکز منوط به مصوبات کمیته درمان شورای هماهنگی، کمیته درمان ستاد مبارزه با مواد مخدر و تاییدیه ستاد مبارزه با مواد مخدر است.
کارشناسان اعتیاد چه می گویند؟
دکتر رامین رادفر، درمانگر و کارشناس اعتیاد:
خواسته اکثریت نمیبایست به قیمت زیر پا گذاشتن حقوق اقلیت تمام شود
به نظر میرسد اینجا یک سئوال بنیادین توسط مسئولان محترم فراموش شده است: اصولا چرا این مراکز گذری در این مناطق تاسیس شده اند؟ هر کس که با بدیهیات خدمات کاهش آسیب آشنا باشد میداند یکی از قدمهای بنیادین در استقرار مراکز کاهش آسیب مکانیابی است با هدف پیدا کردن بهترین مناطقی که بیشترین دسترسی را برای گروه هدف فراهم کند. این بدین معنی است که مراکز به این دلیل در آن مناطق مستقرشدهاند که از قبل بیماران مصرفکننده مواد در آنجا حضور داشتهاند، نه اینکه چون مراکز آنجا بوده اند معتادان در آن مکانها زیاد شده اند.
در استفاده از خدمات تندرستی اصلی است به این مضمون که مردم زمانی از خدمات تندرستی استفاده میکنند که اولا بتوانند، دوما بخواهند! بدین معنی که خدمت را باید همیشه در دسترس گروه هدف نگه داشت.
احتمالا یکی دیگر از استدلالهای پشت چنین تصمیمی خواسته مردم باشد! شاید واقعا چنین باشد و اکثریت مردم در آن مناطق نخواسته باشند تا این خدمات در آن مناطق ارائه شود، اینجا نیز باید گفت خواسته اکثریت نمیبایست به قیمت زیر پا گذاشتن حقوق اقلیت تمام شود! استفاده از خدمات تندرستی حق مسلم هر شهروندی هست، چه معتاد چه سالم.
کلام آخر اینکه یکی دیگر از اصول ابتدایی خدمات کاهش آسیب حمایت جویی هست و حمایت جویی فرایندی است مستمر! سال ها هست این راهبرد فراموش شده هست، نتیجه طبیعیاش همین هست که الان برگشتهایم به نقطه صفر!
دکتر محمد بینازاده، پژوهشگر و درمانگر اعتیاد:
دسترسی نیازمندان هر اختلالی به خدمات سلامت یکی از اصول حقوق بشر است
من گرچه پرسپولیسیام اما احترام خاصی برای مرحوم ناصر حجازی قائلم. او در یکی از دورههای انتخابات ریاست جمهوری ثبتنام کرد و سپس بعد از رد صلاحیت گفت خواستم با این ثبتنام پیامی بدهم. همان طور که سیاست، جای ورزشی ها نیست؛ ورزش هم جای سیاسیون نیست. از اینرو چند پرسش را دراینباره پیش رو مینهم:
- اشکالی ندارد کارشناسان کاهش تقاضا هم در باره شیوه آرایش و چیدمان نیروی انتظامی و نظامی در مرزها و نقاط ضعف آن سخن بگویند و نه تنها تحلیل بلکه راه حل هم ارائه بدهند؟
فرض کنید این مراکز خدمات دهنده سلامت از مناطق یادشده بیرون بروند. در آن صورت به کجا بروند؟ به مناطق دیگر تقسیمات شهرداری در تهران بروند یا اینکه کلا از تهران به استان های دیگر بروند؟ آن وقت مسولان محترم این مناطق یا استان های جدید در مقام شکایت بر نخواهد آمد؟
توجه داشته باشید که صحبت از جابجایی چند هزار معتاد دریافتکننده خدمات سلامت در حوزه کاهش آسیب است. آیا این ها، گروه هدف بخش مقابله با عرضه هستند یا کاهش تقاضا؟ آیا وظیفه ذاتی بخش مقابله با عرضه، تمرکز بر کشف خود مواد و توزیعکنندگان آن نیست؟
یک حق از حقوق بشر، دسترسی نیازمندان هر اختلالی به خدمات سلامت است: آیا حذف حق دسترسی چند هزار خدمت گیرنده معتاد به خدمات سلامت، مصداق بارز نقض حقوق بشر نیست؟
لابد متولیان اعتیاد مملکت (اعم از ستاد مبارزه با مواد مخدر، سازمان بهزیستی و وزارت بهداشت) باید اندکی در خلوت با خود بیندیشند که این روند پسرفت نظری و عملیِ یک دهه اخیر در حوزه کاهش آسیب کشور از کجا سرچشمه میگیرد؟
دکتر شهرام نادری، کارشناس و درمانگر اعتیاد:براي موفق نشان دادن اقدامی غيرعلمي، در عملکرد مراکز کاهش آسیب اخلال ايجاد میکنندجمعآوری معتادان متجاهر دهها سال است كه انجام میشود و هيچ نتیجهای نداشته است. افرادي كه جمعآوری میشوند ترك نمي كنند و پس از آزادی دوباره در همانجا يا جاي ديگر تجمع می کنند.
این در حالی است که مراكز كاهش آسيب در تمام جهان امتحانشان را پس داده اند و موثر بوده اند. در واقع كاري كه با جابه جایی مراکز کاهش آسیب از محلات شوش، هرندی و مولوی میخواهند انجام دهند این است که براي موفق نشان دادن اقدامی غيرعلمي یعنی درمان اجباری و جمعآوری معتادان متجاهر كه دهها سال انجامشده و بي اثر بودنش اثباتشده و فقط هدر دادن بودجه است، در عملکرد مراکز کاهش آسیب که موثر بودنش اثباتشده است، اخلال ايجاد کنند.
دکتر امین افشار، کارشناس و درمانگر اعتیاد:پاکسازی «محله هرندی»؛ پاکسازی «خاک سفید» را یادمان میاندازدپاکسازی محله هرندی ما را یاد این می اندازد که ببینیم آیا پاکسازیهای قبلی در خاک سفید و حتی قبلتر در محله جمشید موفق بوده است یا نه؟ به نظر نمیرسد که چنین باشد. البته باید در نظر داشت که هدف چیست هدف فقط نجات یک محله است یا نجات یک جامعه؟ معیارهای موفقیتمان در این گونه برنامهها چیست؟ اگر هدف یک محله و معیار ندیدن معتادان برای مدتی است بله این برنامهها خوب است؛ اما اگر هدف جامعه است و معیار جذب حداکثری معتادان به درمان و کاهش آسیب به حداقل ممکن، تا زمانی که حتی یک معتاد به دی آی سی مراجعه میکند نباید آنها را منتقل کرد چون نشان دهنده نیاز به آنها است.
معضل محله هرندی معضلی است اجتماعی که با حذف یا پاکسازی فیزیکی حل نمیشود. اقداماتی که در محله هرندی اتفاق میافتد فقط پاکسازی صورت مساله است نه حل آن و باعث میشود که تا مدتی دنبال صورت مساله بگردیم تا این دمل چرکی بار دیگر از کجا سر باز کند و یا منتشر شود ولی البته از دید ها فعلا مخفی خواهد شد.
سیاست های مقطعی و مبتنی بر آزمونوخطا در مبارزه با مواد مثل خود مواد فقط مدت کوتاهی حالمان را خوب میکند ولی بعد از مدتی حالمان از قبل هم بدتر خواهد شد. بهتر است سیاست گزاران در ارایه آمار هایشان معتادین در حال درمان را از آمار کلی حذف کنند دیگر لازم نیست مرکز درمانی ارایه دهنده خدمت از محله خارج شود تا آمار پایین بیاید.
دکتر سعید صفاتیان، کارشناس اعتیاد و مدیر عامل موسسه ایرسا:ارائه خدمات کاهش آسیب قانونی و مطابق سیاست کلی نظام استپیشینه راهاندازی مراکز کاهش آسیب در ایران به سال 1382 باز می گردد. در ماده 5 و 6 سیاست های کلی نظام مربوط به مبارزه با مواد مخدر به کاهش آسیب اشاره شده است. همچنین در ماده 15 قانون مبارزه با مواد مخدر اصلاحی سال 1389 موضوع کاهش آسیب به عنوان بخشی از روند درمان اعتیاد به رسمیت شناخته شده است.
اثرات مثبت ارائه این خدمات به معتادان متجاهری که دسترسی به آنها مشکل است، ثابت شده است و باعث کاهش رفتارهای پرخطر در آنها میشود. در مواردی مشاهده شده است که معتادان پرخطر مدتی بعد از دریافت خدمات کاهش آسیب حتی وارد چرخه درمان شده اند. ایران در یک دوره زمانی به عنوان یکی از موفق ترین کشورها در زمینه اجرای سیاست های کاهش آسیب در دنیا شناخته شده بود.
ارائه خدمات کاهش آسیب در کنترل بیماری ایدز بسیار موثر بوده و وزارت بهداشت و سازمان بهداشت جهانی بارها به این موضوع اشاره کرده است. به طوری که در حال حاضر در ایران بیشتر موارد انتقال این بیماری نه از طریق سرنگهای آلوده بلکه از طریق رابطه جنسی ناایمن است. همچنین تحقیقات و تجارب میدانی ثابت کرده که اجرای برنامههای کاهش آسیب میتواند میزان جرم و جنایت را کاهش دهد.
هدف من از بیان این مقدمه این بود که بیان کنم این استدلال که چون مراکز شوش، هرندی و مولوی پاکسازی شده اند مراکز کاهش آسیب هم باید تعطیل و جابه جا شوند، همانند آن است که بگوییم چون در یک منطقهای بیماری کم شده دیگر آنجا نیازی به بیمارستان ندارد یا باید بیمارستان موجود در آن منطقه را تعطیل کنیم و در جای دیگری بیمارستان راهاندازی کنیم.
من به عنوان کسی که از روز اولی که سیاست های مبارزه با معتادان خیابانی اجرایی شده به نوعی در جریان ریز اتفاقات بوده ام با اطمینان میتوانم اعلام کنم که پاکسازی کامل محلات پرخطر از معتادان متجاهر به صورت دراز مدت غیرممکن است. برنامههایی که اجرا میشود همیشه دورهای بوده و بعد از مدتی تعطیل میشود. منطقی هم هست. نمیشود تا همیشه در این مناطق اقدامات پلیسی صورت گیرد ضمن اینکه تجربه نشان داده است که بخش اعظم بیمارانی که دستگیر و برای درمان به مراکز ماده 16 ارجاع داده شده اند بعد از گذراندن دوره درمان دوباره به مناطق پرخطر بازگشته اند.
البته حالا ممکن است به خاطر جو پلیسی به جای اینکه در خیابانها حضور یابند مدتی به خانههای تیمی و جاهایی که اصلا فکرش را نمیتوانیم بکنیم بروند که این بسیار بدتر است چون از دسترس خارج میشوند و ممکن است با رفتارهای پرخظر مشکلات بیشتری را ایجاد کنند. در چنین حالتی منطقه پاکسازی نشده است بلکه بیماران فقط برای مدت کوتاهی از نظرها دور شده اند.
نکته دیگری که فکر میکنم باید به آن اشاره این کنم این است که این تصور که اگر مراکز کاهش آسیب جابهجا شوند و به مناطق حاشیهای منتقل شوند بیماران به مراکز جدید مراجعه میکنند تصور اشتباهی است. به نظر من اتفاقی که در چنین شرایطی رخ میدهد این است که معتادان، گروه های خودشان را تشکیل میدهند و دوباره به سمت کار خلاف میروند و پاتوقهای دیگری شکل می گیرد.
ارائه خدمات کاهش آسیب به معتادان یعنی دادن سوزن، سرنگ، کاندوم و متادون به بیماران، نشان می دهد که دولت و شهروندان برای بیماران احترام قایل هستند و آنها را در جامعه پذیرفته اند. همین احساس پذیرفته شدن میتواند در تغییر رفتار بیماران موثر باشد.
محمدرضا فروغی، کارشناس حوزه مقابله با مواد مخدر:تغییر در بافت شکلگرفته از کلنی های اعتیادی، در سند جامع مقابله با عرضه پیش بینی شده استبحث جابجایی مراکز دی آی سی از نقاط مذکور اساساً با شیوه استانداردی که در کارکردهای آنها پیشبینیشده مغایرت دارد، بدین معنا که در برنامههای کاهش آسیب باید خدماترسانی از طریق حضور متخصصان و مراجعه به مددجویان و کاهش کمترین بار هزینهای و یا ترددی به مددجو صورت پذیرد؛ اما از جهت دیگر تراکم تعداد زیاد این مراکز در یک محدوده جغرافیایی قطعاً استمرار ناهنجاری مناطق مذکور را در پی خواهد داشت، لذا به نظر میرسد با توجه به اجرای سایر برنامههای درمانی، متناسبسازی تعداد این مراکز با نیازمندی منطبق با این طرحها از طریق بازنگری و آمایشی تخصصی راهکار اصولی، منطقی و جامع در این جهت باشد.
اصولاً تراکم این حجم از معتادان در مناطق مذکور اختلال جدی در زندگی شهروندان ایجاد کرده است که نمیتوان آن را نادیده گرفت، بنابراین ایجاد تغییر در شرایط عمومی ساکنان آن مناطق از حقوق و مطالباتی است که باید به آن پاسخ مناسبی داد. از این جهت تغییر در بافت شکلگرفته از کلنی های اعتیادی و فراگیر بودن رفتارهای مواد جویانه شدید بخشی از اهداف مرتبط با اصلاح و متوازنسازی وجود این مناطق است که اتفاقاً این یک اقدام اساسی، در بخشی از سند جامع مقابله با عرضه در پنج ساله 1396 تا 1401 هم هست.
«مقابله با مظاهر علنی توزیع و مصرف مواد مخدر و روان گردانها» راهبرد 6 این سند است که «انجام اقدامات پیش دستانه به منظور جلوگیری از شکلگیری مناطق و پاتوقهای آلوده» به عنوان یکی از اهداف این راهبرد ذکر شده است. در ذیل این هدف هم ۴ اقدام اساسی پیشبینیشده که از جمله آنها میتوان به «طراحی و تغییر کار بری مناطق آلوده شهری و پاتوقها» اشاره کرد. به نظر من دستگاههای مجری و همکار در انجام این اقدامات باید برنامههای اجرایی سالانه را در جهت تحقق این اقدامات اساسی تدوین و ارائه دهند.
شهرام شیرازی، کارشناس و درمانگر اعتیاد: جابهجایی مراکز کاهش آسیب به ضرر مردم مناطق پرخطر استبر اساس قانون و منابع علمی هر کجا مصرفکننده مواد با رفتار پرخطر وجود دارد مراکز کاهش آسیب هم میتواند وجود داشته باشد. مراکز کاهش آسیب موجود در مناطق شوش، هرندی و مولوی هم بر اساس مطالعه RAR نیازسنجی و راهاندازی شده است، بنابراین وجود آنها کاملا منطقی و علمی است. ضمن اینکه بر اساس گفتههای نیروهای پلیس تعداد مراجعهکنندگان به این مراکز هم بالاست که نشان می دهد مکانسنجی بهدرستی انجام شده است و جابه جایی آنها هیچ مبنای علمی و کارشناسی ندارد.
به نظر من شاید بد نباشد کسانی که از جابهجایی و تعطیلی مراکز کاهش آسیب صحبت میکنند، گزارشی از نتایج درمان اجباری و اجرای ماده 16 ارائه کنند. باید یک برنامه پایش و ارزشیابی اجرا کنند و توضیح دهند که از زمان آغاز دستگیریها در طی این سالها تاکنون چند درصد به اهدافشان رسیده اند؟ آیا اصلا مطالعهای در مورد هزینه اثربخشی این روش ها انجام شده است؟ اگر انجامشده نتایج را اعلام کنند.
شاید دقیقا به همین دلیل که درمان اجباری جواب نمیدهد باید مراکز کاهش آسیب در مناطق پرخطر وجود داشته باشند و اتفاقا بیشتر از آنها حمایت بشود. اگر هم مدعی هستند که درمان اجباری اثربخش بوده پس چرا بعد از این همه دستگیریها هنوز حضور معتادان پرخطر در شهر جدی است و برایشان دردسرساز شده است. اگر درمان اجباری نتیجه میداد که با این حجم از جمعآوریها در طی این سالها باید دیگر معتاد متجاهری در خیابانها نداشتیم.
من که فکر میکنم ایده جابه جایی و تعطیلی مراکز کاهش آسیب در مناطق پرخطر به خاطر عدم موفقیت برنامه درمان اجباری و ماده 16 است. بههرحال تا ابد که نمیتوانند بیمارانی را که دستگیر کرده اند در مراکز ماده 16 نگه دارند. بالاخره مجبور میشوند آزادشان کنند. میخواهند با تعطیلی مراکز کاهش آسیب در مراکز پرخطر و پلیسی کردن فضای این مناطق بیماران دیگر وارد این مناطق نشوند. با این اقدام شاید این مناطق پاکسازیشده باقی بمانند اما این بیماران در شهر پراکنده میشوند؛ بنابراین پاکسازی مناطق پرخطر با این شیوه موفقیت نیست بلکه پنهان کردن واقعیت است.
به نظر من مشکل اینجاست که سیاست های کاهش عرضه وارد حوزه کاهش تقاضا و کاهش آسیب شده است. در برنامه کاهش عرضه دستگیری ممکن است جواب بدهد اما چنین رفتارهایی در حوزه درمان و کاهش آسیب بی معنی است و نتیجهبخش نخواهد بود. تجربه این را ثابت کرده است. رفتار مقابلهای با بیماران منجر به درمان آنها نمیشود، اگر تصمیم گیران به این نتیجه رسیده اند که در حوزه درمان و کاهش آسیب هم باید مقابلهای برخورد کنند، ایرادی ندارد. فقط این را اعلام کنند و بدانند که خروجی هایشان قطعا بیمارانی که درمان شده اند، نخواهد بود.
هدف کاهش آسیب نه جمعآوری و نه حتی درمان بیماران است. برنامههای کاهش آسیب برای بیمارانی است که به هر دلیلی نمیخواهند مصرف مواد را کنار بگذارند. ارائه خدمات به این افراد مهم است چون باعث میشود کمتر به خودشان و شهروندان دیگر آسیب برسانند. حالا اگر برنامههای کاهش آسیب را تعطیل کنیم و یا خدماترسانی را با اخلال مواجه کنیم، نتیجه افزایش شیوع بیماریهای پرخطر و ناامنی محلهها خواهد بود.
شاید با زور و اجبار بالاخره موفق شوند مراکز کاهش آسیب را تعطیل و جابهجا کنند اما تا ابد نمیتوانند پلیس و نیروی انتظامی را در کوچه و پس کوچه های این محلات مستقر کنند؛ بنابراین نتیجه این خواهد بود که دوباره بیماران به این مناطق برمیگردند با این تفاوت که دیگر مراکز کاهش آسیبی در این محلات وجود ندارد که به بیماران خدمات بدهد و این در نهایت به ضرر مردم همان محله تمام می شود.من نمی گویم که باید سیاست های کاهش عرضه باید تعطیل شود بلکه حرف من این است که کاهش عرضه در کنار کاهش تقاضا و کاهش آسیب پاسخگو خواهد بود.
دکتر نادر چرخگرد، درمانگر و کارشناس اعتیاد:مداخلههای غیرکارشناسی پاک کردن صورت مساله است نه راهکارمن با واژه پاکسازی مشکل دارم و دقیقا نمیفهمم که وقتی میگویند منطقهای را پاکسازی کرده اند چه کاری انجام داده اند! اگر منظورشان از پاکسازی این است که بیماران را دستگیر و درمان می کنند که چه ادعای بزرگی. اگر منظورشان انتقال این بیماران به مراکز ماده ۱۶ است چرا فکر میکنند با پاک کردن صورت مسئله آن هم به صورت موقت مشکل را حل کرده اند. اگر قرار است بیماران پس از مدتی دوباره به حال خود رها شوند، شاید بهتر باشد بهجای مداخلههای غیرکارشناسی، به بیماران اجازه بدهند مسیرهای پیشین را که شناخته اند و برای کاهش آسیبهای ناشی از این سبک زندگی، هوشمندانه به آنها مراجعه کرده اند از دست نداده و دوباره در صورت لزوم به آنها مراجعه کنند.
مراکز کاهش آسیب و دی آی سی ها برای کم کردن عوارض و مشکلات ناشی از مصرف ایجاد شده اند لذا نباید وجود آنها را عامل بروز مشکل بدانیم. به نظرم بستن و انتقال این مراکز سبب پاکسازی نمیشود زیرا این مراکز عامل ایجاد آلودگی نیستند و تنها بستن و انتقال آنها از منطقههای یادشده سبب بروز مشکلات عدیدهای خواهد شد. من با این کار مخالف هستم.
دکتر امید مساح، درمانگر و کارشناس اعتیاد:مزایای وجود مراکز کاهش آسیب در محلات از معایب آن بسیار بیشتر استدر برنامههای کاهش آسیب اصل بر این است که دسترسی به برنامههای درمانی، برنامههای بهداشتی، آموزشهای لازم و امکانات مرتبط با این برنامهها تسهیل شده تا افرادی که در معرض رفتارهای پرخطر هستند تشویق به رعایت استانداردهای مصرف ایمن و دوری از رفتارهای مخاطرهآمیز شوند؛ یعنی طی تجاربی که چند دهه در اقصی نقاط جهان حاصلشده با شواهد و مستندات علمی قوی به این نتیجه رسیده اند که علی رغم حتی هزینههای ولو گزاف جهت ارائه این برنامهها و این خدمات فواید و ماحصل آن ارزش آن را دارد؛ یعنی تبعاتی که از گسترش بیماریهای عفونی منتقله از مصرف ناایمن و یا سایر رفتارهای اعتیادی پرخطر ممکن است دامن جامعه را بگیرد بسیار آسیبرسانتر است و باید بهانه هرگونه سختی دسترسی به خدمات کاهش آسیب برای مصرفکنندگان مرتفع شود.
به این دلیل است که حتی با راهاندازی موبایل سنتر و تیم های سیار سعی میکنند به پاتوقها و مامن های مصرفکنندگان رفته و معدود افرادی که خود به مراکز کاهش آسیب مراجعه نمیکنند را تحت پوشش قرار دهند و حتی اطاق امن مصرف یا تزریق را سیستم های بهداشتی برتابیده اند تا پیامدهای روش های ناایمن و پرخطر مصرف را به حداقل برسانند.
حال چگونه است که ما کارشناسان به این فکر میافتیم که مراکز گذری و کاهش آسیب را منتقل کنیم تا مراجعین آنها تاکسی دربست گرفته و به هرکجا که ما میگوییم تشریف بیاورند؟
فلسفه وجودی این مراکز این است که ابتدا کانونهای پرخطری در شهرها و حواشی شهرها شکل می گیرد (در همه کشورهای جهان چنین محلاتی هست) و سپس به فکر تاسیس مراکز کاهش آسیب در آن مناطق و کانونها افتاده اند. هر یک از این مناطق، محلهها و کانونها به دلایل مختلف طی سالها شکل گرفتهاند که شاید برطرف کردن تمامی آن دلایل اساسا ممکن نباشد.
آیا می توان مراکز کاهش آسیبی در منطقهای بدون مصرفکنندگان پرخطر تاسیس کرد و سپس سالها منتظر نشست تا تدریجا مشتری جمع شود؟ طی این مدت رفتارهای پرخطر جاری و روزانه کسانی که به علت دور بودن مراجعه نمیکنند چه خواهد شد؟ بههرحال شهرداریها و خصوصا شهرداری تهران طی چندین دهه پذیرای شرایطی شده اند که برای تغییر آن نیاز به برنامههای آیندهنگر ولی همه جانبه نگر است.
گرچه شاید شیفت مصرفکنندگان پرخطر از مراکز تجمع فعلی به محلههای دیگر منافعی را در برداشته ولی باید با احتیاط و جایگزینی مطمئن صورت پذیرد؛ یعنی ابتدا مراکز کاهش آسیبی در مناطق جدید مدنظر راهاندازی شود و سپس پس از گذشت مدتی و با اطلاعرسانی قبلی تعداد پذیرش مراکز فعلی در مثلا شوش و هرندی تدریجا کاسته شود و این روند تحت نظارت و بررسی باشد. ضمن اینکه به نظر میرسد پاک کردن کامل صورت مساله از محلههای فعلی به طور کامل ممکن نباشد. دست کم در مدت زمان کوتاه. در پایان آنچه باید به یاد داشت اینکه شهری با چند میلیون جمعیت حتما تعداد قابل توجهی مصرفکننده پرخطر خواهد داشت. اینکه چگونه به آنها خدمات کاهش آسیب بدهیم بسیار مهمتر از آن است که کجا سرویس و خدمات بدهیم.
سعید نوروزی جوینانی، کارشناس اعتیاد:خدماترسانی به «جمعیتهای پنهان» یک «شمشیر دو لب» استمراکز گذری یا کاهش آسیب به منظور کاستن از فاصلهها ایجادشدهاند - فاصله بین خدمات موجود و معتادین سخت دسترس. افراد سخت دسترس یا «جمعیتهای پنهان» نظیر معتادان و افرادی که با واکا (ویروس انسانی کمبود ایمنی/ HIV) زندگی می کنند، برای دسترسی به مراقبت و حمایت با موانعی روبرو هستند که نیازهای متنوع آنها تحت پوشش قرار نمیگیرد. بدین منظور مراکز گذری یا کاهش آسیب با همراهی تیم سیار سعی در آن دارند تا به این دسته از افراد دسترسی پیدا کنند. از مهم ترین پیشنیازهای راهاندازی مراکزی از این دست می توان به «دسترسیپذیری آسان» این مراکز اشاره کرد و نظر به اهمیت این ویژگی؛ «مراکز در دسترس» نام دیگر آن است.
با این توضیح میتوان متوجه شد که منطقه هرندی با وجود زیرساختهای فراوان – مراکز کاهش آسیب – و دسترسی آسان؛ بستری مناسب برای فعالیتهای کاهش آسیب است. از طرف دیگر تجمع معتادان و شکلگیری شبکههایی از افرادی که بهگونهای با جرم مرتبط هستند، بستری مناسب برای بروز جرم و مراوداتی است که احتمال رفتارهایی ازین دست را بیشتر میکند.
اصولاً خدماترسانی به «جمعیتهای پنهان» یک «شمشیر دو لب» است؛ مثلا اطعام معتادان در منطقه هرندی توسط سمن های گوناگون و افراد نوعدوست اگرچه به ظاهر عملی پسندیده است؛ اما از جذب معتادان به مراکز کاهش آسیب با استفاده از مشوق غذا جلوگیری میکند. در حقیقت سطح بهینهای از خدمات همراه با سازوکارهایی برای ممانعت از رفتارهای مجرمانه و پرخطر مورد نیاز است.
حال باید دید آیا با تجمع معتادان در این محلّه، سازوکارهایی برای ممانعت از بروز جرم و شکلگیری شبکههای مجرمانه در این محلّه وجود دارد یا خیر؟ از طرف دیگر پاسخ به این سؤال نیز مفید است که آیا دسترسیپذیری فقط باید در منطقه هرندی فراهم شود یا کشاندن خدمات «کاهش آسیب» به سایر مناطق هم میتواند جمعیّت های بیشتری را تحت پوشش قرار دهد؟
حبیب بهرامی، کارشناس اعتیاد و مدیر عامل موسسه سیمای سبز رهایی:شهروندان و حاکمیت باید پذیرای معتادان متجاهر باشندجمعکردن مراکز کاهش آسیب پاک کردن صورت مساله است و باید به کیفیت و کمیت خدمات کاهش آسیب افزود و شهروندان همزیستی با این بیماران را بیاموزند. اگر چنین شرایطی فراهم شود، بیماران و خانواده هایشان انگ کمتر و شهروندان هم آسیب کمتری از اعتیاد تجربه میکنند. دولت و حاکمیت هم باید نگرش شان را نسبت به مصرفکنندگان مواد تغییر بدهند و به این افراد به چشم یک انسان بیمار نگاه کنند و شرایطی را فراهم کنند که خدمات اولیه موردنیاز این افراد در دسترس شان باشد تا بتوانند در این جامعه زندگی کنند.
به اعتقاد من یکی دیگر از اقداماتی که دولتها برای بهبود وضعیت بیماران میتوانند انجام دهند این است که شرایط بازار مواد مخدر را بهگونهای تغییر دهد که مواد مخدر سالم تر در جامعه وجود داشته باشد تا آسیبهای ناشی از سوء مصرف مواد در افراد کارتنخواب کمتر شود. امیدوارم آن روزی برسد که برخورد با معتاد مثل برخورد با سایر بیماران و بهگونهای باشد که از درجه انسانی آن فرد کاسته نشود.
منبع: اسکان نیوز
پایان پیام