پدیده کارتنخوابی منظره ناخوشایندی است که ما در جوامع در حال توسعه و در کلانشهرها شاهد آن هستیم. موضوع یا پدیده بیخانمانها، در ایران در کلانشهرهایی مانند تهران، مشهد، شیراز و کرج پررنگتر از بقیه شهرهاست. از سویی نمیتوان بیتفاوت از کنار این پدیده و این گروه گذشت و باید با اتخاذ یک رویکرد علمی و مطلوب این گروه را مدیریت کرد. یکی از راهکارهایی که در طرحها برای این موضوع پیشبینی شد و در سال 78 نیز به مصوبه شورایعالی اداری رسید، اندیشیدن سازوکاری برای تقسیم مسئولیت این پدیده بین دستگاههای مختلف بود. بر اساس این طرح شهرداری مسئولیت راهاندازی مراکز موقت و نیروی انتظامی وظیفه شناسایی و ارجاع این افراد به مراکز را دارد. بر اساس این آییننامه، پیشبینی شده است دستگاههای اجرایی مختلف در امر کارتنخوابی مانند بهزیستی، کمیته امداد، نیروی انتظامی و... در کنار شهرداری و علوم پزشکی نیروهای خود را مستقر کنند و افراد به محض ورود به این مراکز موقت مورد ارزیابیهای مختلف زیستی، روانی و اجتماعی قرار بگیرند. این افراد بر حسب نوع مشکلاتی که دارند و شرایطی که در آن به سر میبرند به دستگاههای ذیربط ارجاع داده میشوند. اگر بخواهیم جایگاه این افراد را در قوانین جاری کشور مورد بررسی قرار دهیم باید گفت: هیچ گروهی نیست که در قانون ما برای آن تعیین تکلیف نشده باشد. بر همین اساس پیشبینی شده است که وقتی این افراد وارد مراکز نگهداری میشوند، باید بررسیهای اولیه روی آنها صورت بگیرد تا حسب شرایط و مشکلاتشان به دستگاههای ذیربط ارجاع داده شوند. برای مثال در این مراکز موقت که با نام گرمخانه نامگذاری شدهاند نمیتوان برای طولانیمدت بیمار روانی، معتاد تزریقی و معلول ذهنی را در کنار هم نگه داشت. با توجه به اینکه برخی از این افراد بهویژه معتادان به بیماریهای واگیردار مبتلا هستند، در مرحله اول بررسی انجام میشود و حسب شرایط ارجاع داده میشوند. این کار سبب میشود رسوبی در این مراکز وجود نداشته باشد. افراد به جایی ارجاع داده میشوند که بر اساس قانون در این زمینه برای دستگاههای مختلف وظایفی تعیین شده است. در حال حاضر در این زمینه برخی دستگاهها فعالتر درگیرند و برخی دیگر خودشان را تقریبا کنار کشیدهاند. این شرایط باعث میشود امر رسیدگی به این افراد در این مراکز نیمهکاره بماند. هرچند معتقدم با راهاندازی این مراکز هم خیلی نمیتوان گفت مشکلی از مشکلات این افراد حل میشود، دلیل آن هم این است که عواملی که باعث میشوند افراد معتاد یا بیخانمان شوند باید کنترل شوند و با این کار نقش زیادی نمیتوان در کنترل این عوامل داشت. متاسفانه حوزه اجتماعی همیشه تحت تاثیر تصمیمگیری در سایر حوزههاست، بدون اینکه بتواند بر سایر حوزهها تاثیر بگذارد. پیش از این طرح جمعآوری معتادها و انتقال آنها به مراکزی نظیر شورآباد انجام میشد اما باید پرسید نتیجه این کار چه شده است؟ آیا این اقدام باعث شد سن اعتیاد در کشور بالا برود یا نوع مواد مخدر سبکتر بشود؟ بخشی از امر کارتنخوابی البته متاثر از شرایط اقتصادی است. به هر حال بیخانمانی که در خیابان تکدیگری میکند موفق میشود خرج روزانه خود را تامین کند. به همین دلیل همه این افراد که به کارهایی نظیر تکدیگری میپردازند چه معتاد و چه غیرمعتاد بعد از جمعآوری و ارجاع به این مراکز بعد از رهایی دوباره به خیابان برمیگردند و این کار را ترک نمیکنند. مدیریت این کار چندان ساده نیست که بتوانیم تصور کنیم به راحتی میتوان به سامان دادن این افراد دست یافت. ما سالهای سال تجارب مختلفی در این حوزه داریم اما کماکان شاهد پدیده بیخانمانی و تکدیگری در خیابان هستیم . اگر به سمت یک غربالگری درست پیش برویم و دستگاههای مختلف وظایف قانونی خود را در مورد این گروههای هدف جدیتر انجام دهند و کسی از زیر بار مسئولیتش شانه خالی نکند؛ همچنین دولت هم با دراختیار قرار دادن منابع مالی و انسانی فعالیت این افراد را تسریع کند و ساختار مناسب را در بخش دولتی و غیر دولتی برای حمایت از این افراد ایجاد کند، میتوان انتظار داشت این مشکل برطرف شود اما قطعا در کوتاهمدت نمیتوان شاهد از بین رفتن این پدیده در جامعه بود. اقدام سازمان بهزیستی برای غربالگری در این مراکز میتواند یک قدم رو به جلو باشد و این اولین تجربه بهزیستی است.
حسن موسویچلک
رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران
منبع : روزنامه آرمان