کد خبر: 306 تاریخ خبر: ۱۳۹۴-۰۵-۱۸
دکتر سعید صفاتیان، بر این اعتقاد است که مدیریت مواد مخدر مساله بسیار پیچیده ای است و تاکنون هیچ کشوری نتوانسته در این زمینه موفق عمل کند. او می گوید مافیای مواد مخدر بسیار قدرتمند است و 350 تا 500 میلیارد دلار چرخش مالی یک سال مواد مخدر در دنیا است. به اعتقاد او برای حل مشکل مواد مخدر در دنیا باید به دنبال راهکارهای جدیدی رفت. صفاتیان، خرید مواد مخدر توسط دولتها، کشت جایگزین تریاک و معیشت جایگزین را از جمله راهکاریهایی می داند که اگر هر سه با هم عملیاتی شود و مدیریت درستی بر آنها وجود داشته باشد می تواند به مرورزمان مشکل ترانزیت مواد مخدر از افغانستان را حل کند. دکتر سعید صفاتیان 15 سال در ستاد مبارزه با مواد مخدر فعالیت داشته و 8 سال مدیرکل درمان اعتیاد بوده است. راهاندازی مراکز گذری، مراکز درمان اعتیاد چه خصوصی و چه دولتی، برنامه «اتریچ» یا همان برنامه افزایش دسترسی سیار، توسعه و تقویت سازمانهای مردمنهاد، ورود پزشکان به بخش خصوصی، ارائه متادون به مراکز درمانی، ورود سازمانهای مردمنهاد و پزشکان عمومی به درمان اعتیاد، تصویب برنامههای کاهش آسیب در سیاستهای کلی نظام و اصلاح برخی قوانین و توسعه ماده 15 قانون مبارزه با مواد مخدر در دوران مدیریت او صورت گرفته است. همچنین او 5 سال مشاور اجتماعی مواد مخدر دادستان کل کشور بوده و دو سال هم ریاست کارگروه درمان اعتیاد در مجمع تشخیص مصلحت نظام را بر عهده داشته است. او در حال حاضر رئیس کارگروه کاهش تقاضای مواد مخدر و الکل در مجمع تشخیص مصلحت نظام است. پایگاه خبری اعتیاد (ادنا) با او مصاحبهای در رابطه با اقتصاد مواد مخدر انجام داده که در ادامه میخوانید:
دولت سالهاست در حوزه مواد مخدر هزینه میکند، اما موفق نشده سیر صعودی رشد اعتیاد را در کشور متوقف کند، به نظر شما چرا دولت در این زمینه موفق نبودهاست؟
دولت در 10 سال گذشته بودجههای مستقیم در حوزه مواد مخدر را افزایش داده بهطوریکه بودجه 30 میلیاردی ستاد مبارزه با مواد مخدر در روندی 10 ساله به 130 میلیارد تومان افزایش یافته است. این افزایش در رابطه با بودجههای غیرمستقیم هم صدق میکند؛ یعنی دولت بودجههای ارگانهای دیگری هم که به نوعی با مسئله مواد مخدر درگیر هستند را هم بالا برده است. بهعنوانمثال مبلغی به نیروی انتظامی پرداخت شده تا برای جلوگیری از ترانزیت مواد مخدر، دور مرزها دیوار بکشد یا اینکه دولت بودجههای پیشگیری از بیماری ایدز و هپاتیت را افزایش داده است. در رابطه با اینکه سالیانه چه مبلغی به صورت غیرمستقیم در حوزه مواد مخدر هزینه میشود اطلاعات درستی در دست نیست و هر کسی میتواند آن را به گونهای تحلیل کند اما در رابطه با بودجه مستقیم یعنی بودجهای که سالانه مجلس از طریق لایحهی دولت به ستاد مبارزه با مواد مخدر پرداخت میکند میتوان صحبت کرد. هرچند که همین بودجه هم در بیشتر موارد به صورت صد در صد تخصیص پیدا نمیکند و باعث میشود که ستاد نتواند به همه تعهداتش عمل کند. البته باید به این نکته هم اشاره کنیم که این بودجه برای مدیریت مشکلات مواد مخدر در کشور کافی نیست.
چرا با وجود اینکه ظاهراً افزایش بودجههای مستقیم و غیرمستقیم در این حوزه کم نبوده است، این میزان بودجه را کافی نمیدانید؟
گفته میشود 350 تا 500 میلیارد دلار چرخش مالی یک سال مواد مخدر در دنیا است. مسئولان ستاد مبارزه با مواد مخدر میگویند 3 میلیون دلار چرخش مواد مخدر در ایران است و سود آن هم نصیب قاچاقچیها میشود؛ اما این عدد 3 میلیون چگونه به دست میآید؟ زمانی که بتوانیم بگوییم تعداد معتادان کشور دقیقاً چند نفر است. تولید مواد مخدر در افغانستان و ورود آن به کشور چقدر است. در حال حاضر ما پاسخ دقیق کدام یک از این سؤالات را میدانیم؟ از نظر من هیچکدام؛ بنابراین نمیتوانیم اثبات کنیم که این آمار و ارقام دقیق است. سالهاست ستاد مبارزه با مواد مخدر تعداد معتادان را یک میلیون و سیصد و پنجاه هزار نفر اعلام میکند درحالیکه این آمار کاملاً غلط است و همه کارشناسان هم این را میدانند؛ بنابراین ما تعداد مصرفکنندگان مواد را نمیدانیم. میزان تولید مواد مخدر در افغانستان و همینطور حجم قاچاق در یک روز را هم نمیتوانیم محاسبه کنیم و از طرف دیگر میزان واردات این مواد به کشور هم مشخص نیست. این را هم نمیدانیم که کشفیات نیروی انتظامی چند درصد ورود مواد مخدر به کشور است. از طرف دیگر مواد محرک که امکان ساخت انها در کشور هم وجود دارد باید به مواد مخدری که با قاچاق وارد ایران میشود اضافه کرد. این را هم نمیدانیم که سالانه چه میزان مواد مخدر صنعتی در ایران تولید میشود. نیروی انتظامی اعلام کرده که در چند ماه گذشته 100 لابراتوار تولید شیشه را کشف کرده اگر فرض بگیریم که کشفیات ما در بهترین حالت با راندمان جهانی برابر باشد یعنی ما حدود 10 درصد کشف داشتهایم یعنی حداقل 1000 لابراتوار تولید شیشه در ایران فعالیت میکنند. با این توضیحات رقم 3 میلیاردی که در رابطه با گردش مالی ستاد مبارزه با مواد مخدر در کشور مطرح شده است، از لحاظ تحقیقاتی و مبنایی قابلاتکا نیست. در تحقیقی که سال 1382 انجام شده بود میران خسارت مواد مخدر سالانه 12 میلیارد دلار اعلام شده بود که با دلار 800 تومانی 10 هزار میلیارد تومان میشد. اکنون اگر دلار را 3 هزار تومان در نظر بگیریم باید 12 میلیارد دلار در 3 هزار تومان ضرب شود که میشود 36 هزار میلیارد تومان و با این حساب روزی 100 میلیارد تومان هزینه مواد مخدر در کشور است. بودجه ستاد مبارزه با مواد مخدر هم سالانه 100 میلیارد تومان است یعنی کل بودجه این ستاد برای یک سال برابر است با خسارت یک روز مواد مخدر به کشور. البته به نظر من اگر بخواهیم اعداد واقعی را به دست بیاوریم این عدد بهراحتی در 2 قابل ضرب شدن است. این گفتهها به معنای آن است که کل بودجهای که مستقیماً دولت برای مبارزه با مواد مخدر هزینه میکند برابر با بودجهای است که یک روز مواد مخدر به کشور ما ضربه میزند.
با وجود همه این تلاشها آیا ایران در امر مبارزه با مواد مخدر موفق عمل کرده است؟
پاسخ به این پرسش منفی است. ایران در زمینه کنترل مواد مخدر در ایران موفق نبوده است. چه کشورهایی موفق بودهاند و الگوی آنها چه بوده؟ هیچ کشوری موفق نبوده است و نتوانسته این مسئله را مدیریت کند. بر اساس آخرین گزارش سازمان ملل، سال گذشته کشت و تولید مواد مخدر در افغانستان 36 درصد رشد پیدا کرده است. این افزایش در حالی اتفاق میافتد که آمریکاییها هر سال مبالغ زیادی برای کنترل مواد مخدر در افغانستان هزینه میکنند [از زمانی که آمریکاییها وارد افغانستان شدند یعنی از سال 2002 تا 2014، هفت و نیم میلیارد دلار در حوزه مواد مخدر هزینه کردهاند.] بااینحال در آن زمان تعداد معتادان در افغانستان 200 هزار نفر بود اما اکنون این کشور حداقل یک میلیون و 200 هزار نفر معتاد دارد.
آمریکا پول زیادی در افغانستان هزینه کرد پولی که ایران هرگز نمیتواند در کشور خود هزینه کند. کشورهای اروپایی هم برای حل معضل مواد مخدر افغانستان را یاری کردند؛ بنابراین در افغانستان هم پول به کمک آمد و هم علم و تخصص ولی باز هم مشکل مواد مخدر در این کشور حل نشد. این همه دانش و تجربه و سرمایه نتوانست تولید مواد مخدر را کاهش دهد چون دقیقاً در همین مدت زمان مواد مخدر تولید شده در افغانستان از 300 تن به 550 تن رسید و ترانزیت مواد مخدر هم افزایش یافت. باوجوداینکه مرزهای افغانستان توسط کشورهای دیگر پاسداری و نگهبانی میشود اما آنها حتی نتوانستند جلو ترانزیت مواد مخدر را هم بگیرند. درزمینهٔ پیشگیری هم موفقیتی به دست نیامد. الگوی مصرف هم که به سمت مواد روانگردان در حال تغییر است.
حرف من این است که آنهمه امکانات، دانش و پول در افغانستان شکست خورد و وقتی نیروهای آمریکا از افغانستان خارج شوند، همه دنیا از این حادثه ضرر میبینند چون افغانستان قادر به کنترل دولت خود نیست و نمیتواند مانع تولید و کشت مواد مخدر در کشورش شود. برخی گمان میکنند که اگر این اتفاق بیفتد خوب است چون مواد مخدر سنتی در منطقه افزایش پیدا میکند و قیمت آنهم مناسب میشود و به این صورت مصرفکنندگان مواد بیشتر علاقهمند میشوند که مواد مخدر سنتی استفاده کنند اما من معتقدم که قاچاقچی مواد روانگردان و مواد مخدر باهم فرق میکنند. قاچاق مواد مخدر و قاچاق مواد صنعتی و روانگردان با هم رشد میکند و قاچاقچیها هر کدام راه مناسبی را برای گسترش کارشان انجام میدهند.
اگر بخواهیم به گزارشهای سازمان ملل استناد کنیم به این نتیجه میرسیم که در هیچ کجای دنیا موفقیتی درزمینهٔ کنترل و یا کاهش مصرف مواد مخدر اتفاق نیفتاده و برنامهها در هیچ حوزهای نه مقابله، نه پیشگیری و نه درمان موفق نبوده است.
به نظر شما علت این عدم موفقیتها را در کجا باید جستجو کرد؟
شاید بخشی به این مسئله مربوط باشد که بسیاری از دولتها مبارزه با مواد مخدر را وظیفه ذاتی خود نمیدانند؛ مثلاً ترکیه میگوید چرا نیروهایم را برای جلوگیری از ترانزیت مواد مخدر درگیر کنم و باعث کشته شدن آنها شوم. رومانی، چک و آنطرفتر سوئیس هم هیچکدام نمیخواهند درگیر مقابله با ترانزیت مواد مخدر شوند [ایران بیشتر از بقیه کشورهای منطقه تلاش میکند با ترانزیت مواد مخدر مقابله کند و در این راه شهید هم بسیار داده است.] دلیل آنها شاید این باشد که گمان میکنند اقدام درزمینه مبارزه با مواد مخدر بیهوده است و هر چقدر هم که در این زمینه کار و تلاش کنند عملاً بهجایی نمیرسند.
سالانه مبلغی حدود 170 میلیارد دلار در جهان در حوزه مواد مخدر خرج میشود [کشورهای دنیا برای درمان معتادان حدود 35 میلیارد دلار، برای حوزهی پیشگیری 35 میلیارد دلار و برای حوزه درمان هم 35 میلیارد دلار و حوزه مقابله هم 70 میلیارد دلار هزینه میکنند] اما بازهم راه به جایی نمیبرند. برای حل این معضل چه میتوان کرد؟
سود فروش مواد مخدر در افغانستان سالانه حدود یک میلیارد دلار (950 میلیون دلار) است. این در حالی است که سالانه مبلغ 170 میلیارد دلار برای مواد مخدر در جهان هزینه میشود؛ یعنی 170 برابر آن. به نظر میرسد یکی از راهحلها این است که دولتها مواد مخدر تولید شده در افغانستان را از این کشور بخرند. در این صورت دیگر قاچاقچی وجود نخواهد داشت.
راهحل بعدی که به نظر میرسد این است که تولید مواد مخدر در افغانستان را با استراتژیهایی که به کار گرفته میشود به سمت دیگری سوق داده شود بهعنوانمثال به کشاورزان افغانستانی سوبسید بدهند که به جای تریاک زعفران بکارند و بعد همه کشورهای منطقه هم محصولات کشاورزان را خریداری کنند. در چنین شرایطی سودآوری زعفران برای کشاورز کمتر از تریاک نخواهد بود.
اگر ایده کشت جایگزین هم عملیاتی نشد، راه دیگری هم وجود دارد و آن معیشت جایگزین است. در این شیوه کشورها تلاش میکنند با راهاندازی کارخانه و کارگاه و بهطورکلی کارآفرینی در افغانستان مردم را به شغلهای دیگری به جز کشت و فروش مواد مخدر هدایت کنند.
اگر دولتها مواد مخدر افغانستان را بخرند چه اتفاقی میافتد؟ در این صورت دولتها مدیریت مواد مخدر را بر عهده میگیرند و بهجای اینکه قاچاقچیها سود ببرند، دولتها میتوانند از این ماده مخدر بهره مثبت ببرند. خرید مواد مخدر توسط دولتها به معنای آزاد شدن استفاده آن در کشورها نیست. بلکه هدف این است که مدیریت مواد مخدر بهجای قاچاقچی به دست دولتها بیفتد. در این صورت حتی اگر همه مواد را هم از بین ببرند و بسوزانند هزینهای که برای آن پرداخت کردهاند به نسبت هزینهای که برای مقابله با آن باید بپردازند بسیار کمتر است. البته دولتها از این مواد میتوانند بهرههای مثبتتری هم ببرند آن را تبدیل به شربت تریاک کنند و برای درمان و کاهش آسیب مواد مخدر به کار ببرند. البته شربت تریاک باید به معتادانی که قادر به ترک مواد مخدر نیستند داده شود تا بهاینترتیب مافیای مواد مخدر از بین برود.
برخی انتقاد میکنند که وقتی مشتری دستبهنقد و بیدردسر برای خرید مواد مخدر کشورهایی مانند افغانستان یا کلمبیا وجود داشته باشد، این امکان هست که زمینهای بیشتری از این کشورها زیر کشت مواد مخدر برود و تولید این محصولات افزایش پیدا کند. این انتقاد بهجایی است که برای حل آن راهکارهایی وجود دارد بهعنوانمثال در این کشورها روند خرید تریاک نباید به یکمرتبه انجام شود و دولتها از همان ابتدا نباید تمام ماده مخدر کشورها را خریداری کنند بلکه این اتفاق باید در روندی چند ساله صورت بگیرد. باید به کشاورزان گفته شود که ما امسال 30 درصد محصول تو را خریداری میکنیم. بقیه را هر کاری که میخواهی انجام بده. سال بعد میزان خرید را به 40 درصد افزایش بدهیم و همینطور این میزان خرید هر سال افزایش پیدا کند تا بهجایی برسیم که همه محصول خریداری شود. البته در آن سالی که 30 درصد محصول خریداری میشود باید از اقتصاد جایگزین استفاده کنیم یعنی باید در آن کشور کارخانه هم راهاندازی شود و پسر کشاورز بهجای اینکه به کار پدرش ادامه دهد برای کار روانه کارخانه شود و یا پیشنهاد کشت محصول زعفران بهجای تریاک و حمایت از این محصول برای تولید و خرید هم صورت گیرد. وقتی نمیتوان با بودجه موجود با قاچاق و عرضه مواد مخدر را کنترل کرد پس چهبهتر که خریدوفروش آن مدیریت شود.
همانطور که گفته شد راهکارهایی برای این مسئله وجود دارد اما زمانبر است و نیاز به مشارکت همه کشورهای درگیر دارد. خرید مواد مخدر توسط دولتها، کشت جایگزین تریاک و معیشت جایگزین اگر هر سه با هم عملیاتی شود و مدیریت درستی در این زمینه وجود داشته باشد به نظر میرسد که بهمرورزمان مشکل ترانزیت مواد مخدر از افغانستان حل شود.
آیا برنامههای مقابله با مواد مخدر در طی سالهای گذشته در ایران تغییر کرده است؟
90 درصد برنامههایی که اکنون در رابطه با مواد مخدر در کشور اجرا میشود چه در زمینه پیشگیری و چه در زمینه درمان همه برنامههایی است که در سال 1382 و 1383 یعنی زمانی که من در ستاد مبارزه با مواد مخدر حضور داشتم نوشته شده است. سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا این برنامهها نباید بهروز شود؟ قطعاً برنامهها باید بهروز شود. البته در هیچ کجای دنیا هم برنامههای جدیدتری وجود ندارد و تئوریهای جدید و کارآمدی برای مقابله با مواد مخدر یا پیشگیری و درمان طراحی نشده است.
به نظر من زمانی مشکل مواد مخدر تا حدودی کنترل میشود که مسئولان و وزارتخانهها گام برداشتن در جهت کنترل مواد مخدر را وظیفه ذاتی خود بدانند؛ و مثل الآن نباشد که هر وقت وزیر کشور با وزارت خانه و سازمانی در رابطه با مواد مخدر جلسه میگذارد تا یکی دو روز بعد از آن وزارتخانه به تکاپو میافتد ولی بعد از مدت کوتاهی داستان مواد مخدر را به کلی به فراموشی میسپارند و به دنبال کارهای دیگری میروند؛ و این فراموشی ادامه پیدا میکند تا اینکه بار دیگر جلسهای برگزار شود و وزارت خانهای حساس شود.
به نظر شما چگونه میتوان اقتصاد مواد مخدر را در کشور مدیریت کرد؟
اقتصاد مواد مخدر به دو بخش ناسالم و سالم تقسیمبندی میشود. سودی که قاچاقچی از فروش مواد مخدر میبرد، بخش ناسالم است و قسمت سالم آن هم شامل اقداماتی میشود که دولت انجام میدهد. مثلاینکه در کشور ما 500 هزار نفر تحت درمان متادون هستند. البته در این عدد شک و شبهه وجود دارد به دلیل اینکه احتمالا ما هم پوشش آماری داریم و هم اینکه تعداد افرادی که از مطب ها گزارش می شوند بیشتر از واقعیت است. وقتی معتادی بهجای استفاده از مواد مخدر تصمیم میگیرد از متادون استفاده کند اتفاقی که میافتد این است که بهجای اینکه مثلاً ماهی 300 هزار تومان به قاچاقچی برای خرید مواد بدهد، مبلغی برای درمان و استفاده از متادون به صاحب کمپ تا سیستم درمانی پرداخت میکند. بهاینترتیب مسیر پول تغییر میکند و بهجای اینکه وارد جیب قاچاقچی شود به سمت سیستم درمانی و کمپ داران هدایت میشود؛ و بهاینترتیب اقتصاد ناسالم به اقتصاد سالم تبدیل میشود. اگر این فرد برای خرید مواد مخدر ماهیانه 300 هزار تومان هزینه میکرد اکنون برای استفاده از متادون 200 هزار تومان هزینه میکند یعنی 100 هزار تومان پولش پسانداز میشود که این میتواند به اقتصاد خانواده کمک کند.
از سوی دیگر وقتی معتاد به جای استفاده از مواد مخدر متادون مصرف کند و دیگر تزریق نمیکند، احتمال ابتلای او به هپاتیت و ایدز هم کاهش پیدا میکند و به این صورت آمار این بیماریها هم در کشور کاهش پیدا میکند و باز هم به اقتصاد کمک میشود چون یک بیمار ایدزی یا هپاتیتی برای دولت بسیار هزینهبر است؛ یعنی در اینجا از هزینههای غیرمستقیم دولت کم میشود.
حاشیههای مواد مخدر مثل دارو و پیش سازها، نقش مهمی در اقتصاد مواد مخدر دارند. حتی طلاق گرفتن زنوشوهری که یکی یا هر دوی آنها اعتیاد دارند در اقتصاد مواد مخدر نقش دارد یا حتی وقتی فردی که قاچاق مواد مخدر انجام میدهد، زندانی میشود به اقتصاد مواد مخدر ربط دارد چون خانواده این فرد با مشکل مواجه میشوند و مثلاً اگرقبلا شوهرش 500 هزار تومان درآمد مستقیم داشت و بخشی از درامدش هم مربوط به مواد مخدر بود با زندان رفتن شوهرش دچار مشکلات مالی میشود و این مشکل مالی تبعات اقتصادی برایش دارد و این مسئله هم در اقتصاد مواد مخدر میگنجد.
به نظر شما برای حساس سازی دستگاهها و وزارتخانهها درزمینهٔ مبارزه با مواد مخدر چه باید کرد؟ چه اقداماتی باید انجام شود که آنها حساس شوند و به این فکر کنند که باید به وظیفه خود عمل کنند؟
در رابطه با اینکه دستگاهها و وزارتخانهها حساسیت کافی ندارند من هم شاید مقصر باشم به خاطر اینکه در مجمع تشخیص مصلحت هستم و نتوانستم حساسیت دستگاهها را در این زمینه تحریک کنم. شاید من هم در این زمینه کوتاهی کردهام. ما در 6 ماه گذشته چندین جلسه با دستگاههای اجرایی مختلف داشتیم و از انها خواستیم که در مورد اقداماتی که در این حوزه انجام دادهاند، گزارش بدهند؛ اما دستگاهها در این زمینه پاسخگویی چندانی ندارند.
در سطوح پایینتر از مجمع هم کسانی هستند که در این قضیه مقصر به نظر میآیند؛ مثلاً دستگاهها باید حوزه نظارتی قدرتمندتری داشته باشند. شاید اینجا نیاز باشد که به بند 11 سیاستهای کلان که توضیح ارتقا ساختار را مطرح میکند بپردازیم.
در بحث سیاستهای کلان زمانی من جایی [ستاد مبارزه با مواد مخدر] کار میکردم که مسئول نوشتن بودم اما اکنون حداقل در کاهش تقاضا در جایی [مجمع تشخیص مصلحت نظام] هستم که مسئول تفسیر آن هستم.
وقتی ما داشتیم این قانون را مینوشتیم حرف ما این بود که اگر دستگاههای اجرایی کارشان را درست انجام دادند، ستاد مبارزه با مواد مخدر این قدرت را داشته باشد که انها را تشویق کند و اگر در انجام کار کوتاهی کردند، توان تنبیه کردن انها را داشته باشد. منظور ما این بود که ستاد مبارزه با مواد مخدر از نظر اجرایی و نظارتی قدرتمند باشد؛ اما عملاً این اتفاق نیفتاده است و ستاد مبارزه با مواد مخدر قدرت نظارتی بر روی دستگاهها ندارد. وقتی ستاد مبارزه با مواد مخدر قدرت اجرایی بیشتری داشته باشد و وزارتخانه و سازمانها خود را موظف به پاسخگویی به این ستاد بدانند. در این صورت وقتی ستاد یکبار به وزارت خانه یا سازمانی نامه میزند و وضعیت کاری را پیگیری میکند وزارت خانه ملزم به پاسخگویی است و مانند الآن نیست که هر چند بار ستاد نامه بزند، کسی پاسخگو نیست و در جلسات هم به جای مدیران وزارتخانهها کارشناسان که نه اطلاع کاملی از موضوع دارند و نه قدرت اجرایی کافی، حاضر میشوند و عملاً کارها جلو نمیرود.
برای حل این مشکل چه باید بکنیم؟
باید ارتقا ساختار اتفاق بیفتد و ساختار قدرتمند شود و سپس سیستمهای نظارتی در ستاد و دستگاهها باید قوی بشود؛ مثلاً مدتهاست تحقیقات اثبات کرده است که سمینار کارایی ندارد؛ بنابراین باید تلاش کرد که از برگزاری سمینارها خودداری شود. باید برگزاری سمینارها را از دستور کار سازمانها حذف کرد.
باید در مدارس تبلیغ کنیم و کارهای پیشگیرانه انجام دهیم. البته همیشه هم نباید از دولت انتظار داشت. یکی از اشکالات ما این است که همه چیز را دولتی میبینیم و فکر میکنیم همه کارها را دولت باید انجام بدهد. دکتر فضلی، دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر، آنچه که در مورد اجتماعی شدن مبارزه با مواد مخدر میگوید واقعاً مهم است. گاهی باید کاری کنیم که نگاهها رو به دولت نباشند و مردم وارد کار شوند و خانوادهها درگیر شوند. سازمانهای مردمنهاد هم در اجتماعی کردن مقابله با مواد مخدر نقش حیاتی دارند و به عنوان واسطهای بین دولت و مردم عمل میکنند؛ بنابراین هر چه ان جی او ها در کشور توسعه پیدا کنند، اجتماعی شدن مبارزه با مواد مخدر جدیتر دنبال میشود.
به نظر شما چرا با وجود همه اقداماتی که انجام میشود، ما شاهد افزایش تقاضای مواد مخدر در کشور هستیم؟
چون برنامههای پیشگیری در کشور ما ضعیف است.
فکر میکنید برنامههای پیشگیری اصلاً چه مقدار میتواند مؤثر باشد؟
این که تغییر الگو پیدا کردیم و اینکه تعداد معتادان هر روز بیشتر میشود، نشان میدهد برنامههای پیشگیری ضعیف بوده است اما نکته مهمی که باید به آن توجه کنیم این است که برنامههای پیشگیرانهای هم که در کشورهای دیگر دنیا اجرا میشود هم چندان اثربخش نبوده است.
آیا پیشگیری فقط به صورت برنامههای مستقیم انجام میشود یا میتوان برنامههای غیرمستقیمی را هم در عرصه پیشگیری طراحی کرد؟
اگر جامعه شاد باشد و شادی به جامعه تزریق شد این خود میتواند برنامهای پیشگیرانه برای اعتیاد باشد. اگر به مردم در همه سنین کودکان، نوجوانان، جوانان و پدر و مادرها مهارتهای زندگی آموزش داده شود، نوعی برنامه پیشگیری از اعتیاد اجرایی شده است. این نوع برنامههای پیشگیرانه ساختار مند نیست اما تأثیرگذار است.
بهرهگیری از ان جی ها هم در برنامههای پیشگیرانه بسیار سودمند است. در کشورهای پیشرفته دنیا برنامهای برای پیشگیری نوشته میشود اما آموزشوپرورش مستقیماً آن را اجرایی نمیکند و کارشناسان این سازمان وارد عمل نمیشوند بلکه از سازمانهای مردمنهاد میخواهد که آن را اجرایی کنند.
در ایران هم باید بتوانیم برنامههای پیشگیرانه قویتری اجرا کنیم. بخشی از این برنامههای پیشگیرانه میتواند در مدارس اجرایی شود وبخشی هم توسط صداوسیما. به نظر من پخش برنامههای پیشگیرانه از صداوسیما میتواند بسیار تأثیرگذار باشد؛ اما باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که برنامهها باید بر اساس فرهنگهای مختلفی که در کشور وجود دارد تدوین شود. برنامه پیشگیرانهای که برای یک کرد تهیه میشود باید با برنامه پیشگیرانه یک ترک متفاوت باشد. باید بر اساس فرهنگهای مختلف برنامهریزی کرد. باید از بزرگان قومها، ورزشکاران و آدمهای دانشگاهی هم در برنامههای پیشگیرانه استفاده کرد. چون این افراد گروههای مرجع جامعه بهحساب میآیند و بههرحال گفته آنها میتواند ثاتیر بیشتری داشته باشد.
به نظر من اگر برنامهریزی درست باشد و از شیوههای درستی برای تبلیغ استفاده شود. تلویزیون و رسانههای جمعی این ظرفیت را دارند که 50 درصد کار تبلیغ به آنها سپرده شود. باید به این نکته توجه کنیم که صداوسیما در عمق جامعه نفوذ دارد و پیامی که در تلویزیون پخش میشود حتی در یک روستای کوچک و دورافتاده هم شنیده میشود؛ بنابراین اگر برنامهها درست باشد حتی در یک روستای دورافتاده هم میتوان تغییر نگرش و رفتار ایجاد کرد.
در این تبلیغات چه چیزهایی باید به مردم آموزش داده شود؟
به نظر من در صداوسیما باید از عوارض مواد بگویید و اینکه اعتیاد باعث طلاق و از بین رفتن کانون خانواده میشود. به این نکته باید اشاره شود که اعتیاد باعث میشود که افراد به بیماریهای مختلف مانند ایدز و هپاتیت مبتلا شوند و از مجازاتهای سنگین برای قاچاقچیان مواد مخدر گفته شود.
یعنی منظور شما این است که یک مقدار بزرگنمایی کنیم؟
گاهی کمی اغراق هم بد نیست. چون واقعیتها را نمیتوان برای همهکس گفت. واقعیت این است که مصرف مواد مخدر حداقل در ابتدای مصرف اثرات خوبی هم دارد مثلاً درد را کنترل میکند، تمرکز را افزایش میدهد. شاید بتوان گفت مواد مخدر 98 درصد اثرات منفی دارد و 2 درصد اثرات مثبت؛ اما اگر این بحث در جامعه مطرح شوند بسیارند کسانی که آن 98 درصد اثرات منفی را نمیبینند و به خاطر ان 2 درصد اثرات مثبت به سمت مواد میروند. ما در جامعهای زندگی میکنیم که مردم مشکلات زیادی دارند؛ مثلاً جوانی را در نظر بگیرند که مشکل اقتصادی داشته با هزار جور دردسر درس اش را تمام میکند و بعد به سربازی میرود، بعد از سربازی هم نمیتواند کار پیدا کند. هیچ شادیای هم در زندگیاش ندارد، چنین فردی اگر بداند مواد شادی و سرخوشی هم دارد و از مصرف مواد مخدر هراس نداشته باشد به سمت استفاده از مواد میرود.
کاهش آسیب چه نقشی در هزینه کرد یا اقتصاد مواد مخدر دارد؟
خوب به خاطر دارم که وقتی در سال 1382 برنامههای کاهش آسیب را مطرح کردم، بسیاری با اجرای این برنامهها مخالف بودند. مخالفتها به جایی رسید که حتی از من به دادستانی کل کشور شکایت کردند. پذیرفتن این که به معتادان سرنگ و سوزن و کاندوم بدهیم برایشان بسیار سخت بود. نمیتوانستند بپذیرند که مرکزی راهاندازی شود که معتادان به آنجا مراجعه کنند و متادون بگیرند و در کلاسهای مشاوره شرکت کنند. در آن زمان من مدیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر بودم و 2 سال این دعواها ادامه داشت تا اینکه من به عنوان مشاور دادستان کل کشور انتخاب شدم و از آنجا به بعد راه هموارتر شد و اجرای برنامههای کاهش آسیب در کشور جان گرفت. البته دران زمان هم مخالفتهایی وجود داشت ولی بالاخره این برنامهها در کشور اجرایی شد.
به نظر شما بودجهای که برای کاهش آسیب در کشور در نظر گرفته میشود، کافی است؟
بودجه کاهش آسیب به نظر من بسیار کم است. بودجه در حال حاضر بهگونهای تقسیمبندی میشود که 50 درصد آن برای مقابله به کار گرفته میشود و 50 درصد هم برای پیشگیری، درمان و کاهش تقاضا. کاهش آسیب هم که بخشی از کاهش تقاضا بهحساب میآید و بودجه آن اندک است. بودجه کاهش آسیب باید افزایش یابد و بخش بیشتری از بودجه در این زمینه هزینه شود. نگاه من این است که در حال حاضر با توجه به تغییر الگوی مصرف، وضعیت HIV و بیماریهای دیگری که میتواند از این راه منتقل شود، بودجه و برنامههای کاهش آسیب در بخش کاهش تقاضا باید در الویت باشد.
گویا برنامههای کاهش آسیب در چهار پنج سال گذشته چندان در اولویت نبوده است!
متأسفانه تغییر مدیریتها در ستاد مبارزه با مواد مخدر و وزارت بهداشت باعث این وضعیت شده است. افراد که در دوره جدید در جایگاههای مرتبط قرار گرفتهاند، نگاهشان کاهش آسیبی نبوده است. این دیدگاه میتواند ضربه زننده باشد. باید آنها به این نکته توجه کنند که کاهش آسیب مهم است و جلوی برنامههای کاهش آسیب را نگیرند. این تغییر مدیریتها ضربه بزرگی به برنامه کاهش آسیب در کشور زد و زمان میبرد تا دوباره این برنامهها احیا شود و تأثیرگذار باشد.
خوشبختانه در یک سال گذشته با تغییر مدیریت شرایط کمی بهبود یافته است
به نظر شما مسئله مواد مخدر در کشور چگونه حل میشود؟
راهحلی برای حل مشکل مواد مخدر در کشور وجود ندارد. مسئله مواد مخدر درعینحال که کلان دیده میشود باید شکافته شود و تکهتکه آن هم بررسی شود. فکر اینکه مشکل اعتیاد در کشور حل شود و روزی فرابرسد که معتادی در کشور وجود نداشته باشد را باید از ذهن خارج کنید. موفقیت زمانی است که تعداد زیادی از معتادان در برنامههای کاهش آسیب شرکت کنند. با تحت پوشش قرارداد ن معتادان در برنامههای کاهش آسیب خسارت و عارضهای که این بیماری به کشور وارد میکند بسیار کمتر میشود و این به نوعی موفقیت است.
با این توضیحات به نظر شما بهتر نیست که ستاد مبارزه با مواد مخدر به جای اینکه سالانه مبلغ زیادی را صرف درمان اجباری کند، این پول را صرف ارائه خدمات کاهش آسیب و راهاندازی DIC و شلتر کند؟
به نکته خوبی اشاره کردید. من با ذات درمان اجباری مخالف هستم البته می توان نام آن را به یک بیمارستان یا مرکز درمان اقامتی یا هر چیز دیگری تغییر داد که این امر باید تحت نظر کامل سیستم های درمانی مانند وزارت بهداشت، سازمان بهزیستی، مراکز خصوصی و سازمان های مردم نهاد باشد. ولی این را هم نمیتوانم نادیده بگیرم که گاهی درمان اجباری لازم است. من بهخوبی به خاطر دارم که وقتی مدیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر بودم، گاهی تلفن زنگ میزد، وقتی گوشی را برمیداشتیم زنی گریهکنان از ما میخواست که فرزند یا همسرش را برای درمان اجباری ببریم. گاهی ماجراهای خیلی بدی در خانوادهها اتفاق میافتد. فرزند برای دریافت پول از خانوادهاش چاقو میکشد یا با تهدید و کتک زدن اعضای خانواده زندگی را به کامشان تلخ میکند. در چنین مواردی واقعاً نیاز است که فرد برای درمان اجباری به مرکزی منتقل شود. ما نمیتوانیم نسبت به این موارد هم سکوت کنیم و ناراحتی این خانوادهها را نادیده بگیریم. به معتادی که چاقویش را زیر گردن مادر گرفته نمیتوان گفت چاقو را کنار بگذار بیا باهم برویم در مرکز تخصصی ترک اعتیاد بنشینیم و مشاوره کنیم. درمان اجباری برای این افراد نیاز است.
گفته شما صحیح است اما در طرح جمعآوری معتادان متجاهر اصلاً به سراغ موارد اینچنینی نمیروند بلکه هدفشان جمعآوری معتادان خیابانی است تا خدشهای به ظاهر شهر وارد نشود.
این مشکل در اجرای قانون است نه در خود قانون. ما باید نیروی انتظامی را آموزش بدهیم که چه افرادی را باید دستگیر کند. وزارت بهداشت با همکاری سازمانهای مردم نهادی که در حوزه اعتیاد فعال هستند میتواند در روند درمان اجباری هم مؤثر باشد. وزارت بهداشت چند سال است که قرار است کارتهایی صادر کند تا معتادانی که در حال متادون درمانی هستند از معتادان متجاهر قابل تشخیص باشند. قرار بود به معتادانی که به DIC ها مراجعه کردهاند و در حال متادون درمانی هستند، کارتی داده شود که از بقیه معتادان جدا شوند و نیروی انتظامی دیگر انها را دستگیر نکند. قرار بود این کارتها از طریق سازمانهای مردمنهاد در اختیار معتادان قرار داده شود اما متأسفانه وزارت بهداشت هرگز این کارتها را صادر نکرد.
از طرف دیگر هم سازمانهای مردم نهادی که به معتادان در DIC ها خدماترسانی میکنندباید به آنها تذکر دهند که سر و وضع خود را مرتب نگه دارند تا به عنوان معتاد متجاهر دستگیر نشوند. صاف کردن یقه و گرفتن گردوخاک لباس چندان کار پیچیدهای نیست و معتادان حتماً میتوانند سر و وضع خود را مرتب کنند یا ریشهایشان را بزنند اما گاهی احساس میکنم که عمدی در کار است که آنها نمیخواهند چنین کارهای پیشپاافتادهای را انجام دهند. می توان بودجه مراکز گذری را جهت تهیه البسه و نظافت شخصی افزایش داد.
همانطوری که میبینید قانون مشکلی ندارد بلکه تفکر افرادی که قرار است قانون را عملیاتی کنند، مشکل دارد. ماده 15 و 16 قانون مبارزه با مواد مخدر و تبصرههای آن را کلمه به کلمه من نوشتهام و در حال حاضر هم در جایگاهی هستم که باید آن را تفسیر کنم.
با این توصیف باید بگویم که به نظر من وجود مراکز ترک اعتیاد اجباری لازم است و نمیتوان گفت به این مراکز نیازی نیست وجود آنها در حد محدود لازم است اما دلیلی ندارد این مراکز گسترش و توسعه پیدا کند. این مراکز برای همان افرادی که خانواده را عاصی کردهاند بسیار لازم و ضروری است. در همه جای دنیا هم مراکزی مانند مراکز ترک اعتیاد اجباری وجود دارد اما نکته مهم این است که این مراکز باید استاندارهای خوبی داشته باشد و شرایط مناسبی را برای بیماران فراهم کند. بیماران در این مراکز نباید تحقیر شوند و کسی با آنها رفتار نامناسبی داشته باشد.
گفتوگو از: مرضیه نوری