کد خبر: 2091 تاریخ خبر: ۱۳۹۶-۰۱-۱۶
توجه ویژه به کودکان بهعنوان سرمایههای اصلی جامعه و فراهم آوردن شرایط مناسب برای رشد و بالندگی آنان دیر زمانی است که در فرهنگ جوامع ریشه دوانده و با تحول مفهوم کودکی، نهادهای اجتماعی از جمله خانواده، آموزش و پرورش، بهداشت و پزشکی، نهادهای حقوقی و قضایی و فرهنگ عمومی نیز متناسب با آن تحول یافتهاند. در این میان کودک آزاری هم به مثابه نقض حقوق انسانی و هم بهعنوان مانعی اساسی در روند شکوفایی همه جانبه نسلهای آینده، تبدیل به یکی از حساسترین و بحث برانگیزترین موضوعات اجتماعی در بسیاری از کشورها شده است، که عموماً میزان توجه به آن با میزان توسعه یافتگی جوامع در ارتباط است. به رغم همه تلاشها، کودک آزاری همانند خشونت علیه زنان، از آن دسته از مشکلات بشری است که همچنان با فراوانی بالایی در همه جوامع در حال وقوع است و به نظر میرسد هرگونه پیشرفتی در جهت مقابل آن مستلزم تغییرات فرهنگی و اجتماعی بنیادینی است که ریشههای پدرسالاری و مردسالاری را در جوامع به چالش بکشد. کودک آزاری اما در ایران مفهوم نوظهوری است که همچنان از منظر قانونگذار، فعالان حقوق کودک و فرهنگ عمومی، مناقشات بسیاری در مفهوم و مصادیق آن وجود دارد. اگرچه از ابتدای ظهور قانونگذاری مدرن در ایران، قانونگذار نسبت به حمایت از کودکان بیتفاوت نبوده و در دهههای اخیر قوانین جامعتر و پیشرفته تری در حمایت از کودکان به تصویب رسیده است، اما تأثیر این قوانین، در سایه فرهنگ غالب و در تعارض با سایر قوانینی که مالکیت پدر بر فرزند را به رسمیت میشناسند کمرنگ بوده است.
فعالان حوزه کودک در ایران همواره با غلبه بر موانع اجتماعی، فرهنگی و حقوقی، فعالیتهای میدانی چشمگیری را در جهت بهبود شرایط رشد و بالندگی کودکان، بخصوص کودکان در معرض آسیب، سازماندهی کردهاند و هرجا مجالی یافتهاند از امکانات موجود برای رساندن صدای کودکان به جامعه و حساس کردن افکار عمومی نسبت به کودک آزاری بهره بردهاند. در چند سال اخیر، به نظر میرسد در سایه توجه بیشتر نهادهای حقوقی و سازمانهای ذیربط، فضای مناسب تری برای پرداختن به این «مسأله اجتماعی» و جلب توجه افکار عمومی فراهم آمده است. خبر خوب این است که فعالان حوزه کودک مجدانه، امکانات رسانهای گوناگون، از تریبونهای رسمی تا شبکههای اجتماعی را برای نیشتر زدن به وجدان جمعی، مقابله با باورهای فرهنگی مروج کودک آزاری و ترویج فرهنگ مسئولیتپذیری در مقابل موارد خشونت، بسیج کردهاند و خبر بد شاید این است که این دسته از فعالان اجتماعی نیز سهل الوصولترین راه رسوخ در افکار عمومی را در پیش گرفتهاند که نه تنها به هدف اصلی یعنی فرهنگسازی برای مقابله با کودک آزاری کمک چندانی نخواهد کرد بلکه گروه دیگری از افراد آسیب دیده را نیز با انگ مضاعف و سرزنش بیشتری از سوی جامعه مواجه خواهد ساخت. با مروری بر اخبار و گزارشهایی که در رسانهها منتشر شده و در شبکههای اجتماعی دست به دست میچرخد و انبوهی از اظهارنظر و تحلیل پیرامون آنها تولید میشود، مخاطب، برجستهترین علت کودک آزاری را اعتیاد والدین یا فرد آزارگر میبیند و در این میان مادر معتاد سهم بیشتری از سرزنش و انگ دریافت میکند. این قرینه سازیهای رسانهای، با به کارگیری تکنیکهای تقلیل و ساده سازی، پدیده اجتماعی پیچیده و چند عاملی مانند کودک آزاری و در مواردی خشونت علیه زنان را «مستقیماً» با مسأله اجتماعی پیچیده دیگری یعنی اعتیاد پیوند میدهد و تا جایی پیش میرود که در عمل ذهن مخاطب را به کنار هم قرار دادن این دو عادت میدهد، به طوری که بتدریج افکار عمومی، اعتیاد را معادل کودک آزاری و کودک آزاری را معادل اعتیاد میداند. نا گفته نماند، با توجه به حساسیت فزاینده جامعه ایرانی نسبت به اعتیاد به مواد و واکنش منفی ای که این مسأله در میان افکار عمومی برمی انگیزد، پیوند دادن کودک آزاری و اعتیاد والدین راه حل هوشمندانهای برای جلب توجه افکار عمومی به مسأله کودک آزاری و جلب حمایتهای سیاستگذاران و قانونگذاران برای بهبود شرایط حمایت از کودکان است. اما ایجاد و تقویت کلیشههای ذهنی ای از این دست، افکار عمومی جامعه را از واقعیت آنچه در جریان است دور میکند، نگاههای منتقد را از آزارگرانی که معتاد نیستند برمی گیرد و به جای ایجاد احساس مسئولیتپذیری و واکنش در برابر کودک آزاری، افراد مسئولیت پذیر جامعه را در برابر معتادان حساس میکند. با تأکید بر این واقعیت که کودک آزاری رابطه مستقیمی با شغل و طبقه اجتماعی و اقتصادی ندارد، شاید رویکرد بهتر و راهگشاتر، توجه دادن افکار عمومی به نشانههای کودک آزاری و رشد فرهنگ مسئولیتپذیری در برابر گزارش دادن این نشانههاست، چه با والدین معتاد مواجه باشیم و چه والدینی از طبقه اجتماعی و اقتصادی بالا.
سارا اسمی زاده
قائم مقام امور زنان تولد دوباره
منبع: روزنامه ایران