مبتلايان به بيماري اعتياد به دليل اينكه از قضاوت ديگران ميترسند آنقدر اين بيماري را در خود مخفي نگه ميدارند تا علائم آن از روي ظاهرشان مشهود شود. اكثر افراد جامعه با ويژگيهاي فرد معتاد آشنا هستند و نشانگان ظاهري و رفتاري يك فرد معتاد را از يك فرد سالم به خوبي تشخيص ميدهند؛ از اين طريق فرايند انگزني آغاز ميشود. انگ يا برچسب اجتماعي عنواني است كه افراد به يكديگر ميدهند تا در آن قالب يكديگر را معرفي و شناسايي كنند. وقتي اين برچسب يا انگهاي اجتماعي كه مثبت نبوده و حاصل قضاوتهاي نادرست و سطحي است به كسي ميخورد، كل مسير زندگي اين فرد تحتالشعاع قرار ميگيرد. انگ زدن اتوماتيكوار زندگي فرد را وارد فرايند جديدي ميكند و تغييراتي را ايجاد ميكند كه كل امور او را تحت تاثير قرار ميدهد. بايد از اين رفتار جلوگيري كنيم. بايد همه ما بدانيم با اين قضاوتهاي نسنجيده و سطحي كه بعضي اوقات به شكل عادت درباره يكديگر انجام ميدهيم به چه نحوي بر زندگي يكديگر تاثير ميگذاريم. زماني كه انگ بيماري اعتياد به كسي زده ميشود كل مناسبات خانوادگي و اجتماعي او تحت تاثير قرار ميگيرد. خانواده و آشنايان يك فرد معتاد نحوه رفتار خود را با او بعد از اطلاع از اين قضيه تغيير ميدهند و از اين فرد كنارهگيري ميكنند. در محيط كاري نيز اگر اين فرد بتواند كارش را ادامه دهد باز هم روابط كاري او تحتالشعاع مساله اعتياد و تبعات ناشي از قضاوت نادرست همكاران و مديران قرار ميگيرد. اين رفتارهاي نادرست اجتماع و واپسزدگي باعث ميشود فرد معتاد ناخواسته به سمت گروههايي سوق داده شود كه مانند خودش هستند و در گذشته اين برچسب بر آنها نيز زده شده و اين به معناي پيش رفتن فرد در مسير اعتياد است. در اين گروهها حداقل فرد احساس امنيت ميكند و حس طرد شدن به او دست نميدهد. قرار گرفتن در اين شرايط ديگر اميد ترك كردن و بازگشتن به مسير زندگي سالم و عادي را درباره اين افراد نااميد ميكند. بنابراين اگر جامعه به طور عام و اطرافيان فرد معتاد به طور خاص، تبعات برچسبزني و قضاوت را بدانند اين روند بسيار كندتر ميشود و اثرات كمتري دارد. افراد جامعه بايد در رفتار و قضاوتشان در بازگو كردن نشانگان اعتياد در يك فرد دقت و مراقبت بيشتري داشته باشند تا اگر درباره ترك اعتياد و نجات يك فرد از اين بيماري مهلك كاري از دستشان برنميآيد حداقل وضع او را از آن چيزي كه هست با قضاوتهاي نادرست خود بدتر نكنند. هر روز شكل جديدي از مواد مخدر به بازار ميآيد و به تازگي حتي شاهد ساخت مواد روانگردان صوتي هستيم. برچسب نزدن به معتادان در فرايند اطلاعرساني و آگاهسازي افراد از تبعات مصرف مواد نيز ميتواند در غالب مواد آموزشي گنجانده شود تا كودكان، نوجوانان، جوانان و زنان كه گروههايي هستند كه بيشتر در معرض ابتلا به اعتياد هستند با دانستن عواقبي كه از خوردن انگ معتاد به يك فرد در انتظار آنهاست، در رفتن و گام نهادن در مسير اعتياد تعلل و درنگ كنند. اگر افراد بدانند وقتي برچسب معتاد به آنها ميخورد کدام زندگي در انتظارشان است حتي به صورت تفنني هم به سمت مصرف مواد نميروند و عواقب رفتار خود را ميسنجند. اين آموزشها در دوران كودكي و نوجواني بسيار موثر است و سخت ميتوان انتظار داشت جامعه در بزرگسالي افراد بتواند با دادن و ارائه اين آموزشها نتايج مورد نظر خود را به دست بياورد. اگر بخواهيم آموزشهايي كه به افراد جامعه ارائه ميكنيم اثربخش باشد بايد اين آموزشها را به عقب و دوران كودكي فرد ببريم تا به جاي درمان بتوانيم پيشگيري كنيم. آموزش بايد از طريق مبادي رسمي صورت بگيرد و مدارس بهترين پايگاه ارائه اين آموزشهاست. اعتياد اگر در سنين پايين براي كودكان تعريف و بازتعريف شود در درجه اول آنها چون ميدانند مصرف مواد چه خطراتي دارد كمتر به اين سمت كشيده ميشوند در حالي كه درباره انگ زدن به افراد درگير اين بيماري هم دقت بيشتري به خرج ميدهند. اگر آموزش را وارد اين مرحله و سنين حساس كنيم ميتوانيم اميدوار باشيم در جامعه به تدبير هوشمندانهاي براي حل معضل اعتياد دست يابيم. البته اين به معناي آن نيست كه در بزرگسالي اين كار را نكنيم اما در سنين كودكي اين کار تاثير بيشتري دارد. بايد تلاش كنيم از گستردگي اعتياد جلوگيري كنيم و رسانههاي ملي بايد با توليد برنامههاي مناسب گروههاي كودك و نوجوان و آگاهيرساني به بزرگسالان آنها از عواقب انگزني به ديگران آگاه كنند.
ثریا عزیز پناه، کارشناس اعتیاد
منبع: روزنامه آرمان