پایگاه خبری اعتیاد

کد خبر 800
۰۳ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۰۰
اندازه متن

مسئولیت اجتماعی فرادستان در برابر آسیب‌های اجتماعی

لیلا ارشد ، مددکار اجتماعی

جلسه‌ای در تیر با حضور همکاران خانه خورشید، برگزار شد و تصمیم گرفته شد اولین ماراتن زنانِ در حال بهبود را برگزار کنیم. به دنبال این نتیجه‌گیری، قرار بر آن شد تا جلسات متمرکز با زنان در حال بهبودی گروه داوطلبان باتجربه و جوان، حامیان و...، داشته باشیم و ضرورت اجرای این برنامه را بسنجیم. در این جلسات درباره امکان اجرای برنامه، نحوه برگزاری، مکان و مسیر ماراتن، نحوه اطلاع‌رسانی، هزینه‌ها و...، تصمیم‌گیری شد.

هرکدام مسئولیت‌هایی را پذیرفتیم. در جلسات هفتگی منظم گزارش پیشرفت کار دادیم و در نهایت پس از ساعت‌ها وقت، انرژی و هم‌فکری و...، تصمیم گرفتیم برای ایجاد حساسیت، آگاهی و یادآوری مسئولیت اجتماعی، با شرکت‌ها، بانک‌های خصوصی و سایر سرمایه‌گذاران بخش خصوصی، از جمله کارخانه‌های لبنیات، بستنی، دسر، کیک و بیسکویت، مواد شوینده، بهداشتی و تعدادی از شهروندان تماس بگیریم؛ با کسانی که هرکدام می‌توانند گوشه‌ای از کار را گرفته و رسالت اجتماعی خود را ایفا کنند، اقدام به برقراری ارتباط و نامه‌نگاری کردیم تا برای تهیه صابون، شامپو، کرم دست و صورت، خمیردندان، پنیر صبحانه، شیرکاکائو، ماست، دوغ و دسر بعد از ناهار، کیک و بیسکوییت میان‌وعده برای حدود ٢٠٠ نفر، تقاضای همراهی و همکاری کنیم. ما نیازمند کفش مناسب پیاده‌روی، آفتاب‌گیر، کاور یک‌دست، عینک آفتابی برای شرکت‌کنندگان و هدایایی برای ارائه کیف بهداشتی و جوایزی برای برندگان بودیم. پس از روزها و هفته‌ها تلاش و پیگیری حضوری و تلفنی، نامه‌نگاری، تقاضای ملاقات و...، آنچه شنیدیم جواب‌هایی ناامید‌کننده بود، همچون دروازه‌غار؟ زنان؟ زنان معتاد؟ بهبودیافته؟، نه حیطه فعالیت ما نیست! گروه هدف ما نیستند! به آن منطقه نمی‌آییم! ما نمی‌توانیم به شما کمک کنیم! شما که از کودکان سرطانی حمایت نمی‌کنید! به ما ربطی ندارد! ما وقت نداریم! باید دوباره و دوباره و دوباره زنگ بزنید.

سؤالی که ذهن ما را به خود مشغول کرد، این بود که آیا واقعا بخشیدن و هدیه‌دادن ٥٠ بسته پنیر، صد پاکت شیر، دوغ و ماست، تعدادی صابون و شامپویی که تاریخ انقضایش رو‌به‌اتمام است یا ممکن است در انبار مانده باشد و از چرخه فروش کنار گذاشته شده باشد و جعبه‌اش به هر دلیلی آسیب دیده و قابل فروش نباشد، برای گروهی از زنان و مادران شهرمان که می‌توانستند حامل و انتقال‌دهنده ویروس اچ‌آی‌وی (ایدز) و هپاتیت بی ‌و سی باشند، اما با تلاش و اراده قوی تصمیم گرفتند سالم زندگی کرده و برای فرزندان‌شان مادری کنند، این اندازه سخت و غیرعملی است؟

چرا فکر می‌کنیم منافع کوتاه‌مدت و تمام و کمال ما از همه‌چیز مهم‌تر است؟ چرا حضور در مناطق شمال تهران و در جمع‌های تشریفاتی، شیک و زیبا پذیرفته شده است؛ اما حضور در جنوب تهران و مناطق آسیب‌خیز و در کنار افرادی که نقش تعیین‌کننده‌ای در جایگاه امروزشان نداشته‌اند را رد می‌کنیم؟ زیرا دنبال مقصر می‌گردیم و آنها را مقصر می‌شناسیم و حاضر به شنیدن مسائل و درد‌ها و رنج‌های‌شان نیستیم؟ شاید تصور این است که ویروس اچ‌آی‌وی (ایدز) و هپاتیت و آسیب‌های اجتماعی، که گروهی از هم‌وطنان ما را درگیر کرده است، فقط در یک محل و فقط برای آنهاست و بقیه ما در امان هستم؟ چطور گام بزرگ و ستودنی این گروه از زنان شجاع را برای یک زندگی سالم که انتخاب خودشان است، به‌عنوان زن، مادر، همسر، فرزند، شهروند و...، نمی‌بینیم. آنان را مقصر آغاز سوءمصرف می‌دانیم و اینکه از سنین نوجوانی راه‌شان را آگاهانه! و با تصمیم قبلی و منطقی آغاز کرده‌اند و لابد اکنون هم تلاش‌شان را برای کاری بزرگ که قطع مصرف مواد مخدر و محرک است، با همه محدودیت‌های اجتماعی، محیطی، فیزیکی، روانی و خانوادگی‌ای که وجود دارد، نمی‌بینیم. شهامت و جسارت آنها در بریدن بندهای اعتیاد و رهایی دیده نمی‌شود.

شش هفته‌ای است برای اشتغال ٢٥ تا٣٠ نفر از زنان خانه خورشید، در روزنامه همشهری آگهی داده‌ایم؛ برای پذیرش کار بسته‌بندی کالاهایی همچون لوازم‌التحریر، پوشاک، کیف ‌خرید و.... در دو هفته بیش از ٤٠ زن برای اشتغال تماس گرفتند و هشت مرد به‌عنوان کارفرما برای اینکه امکان اشتغال را فراهم کنند. بدون استثنا تمام هشت مردی که تماس گرفتند در سؤالات اولیه می‌پرسیدند شما و سایر خانم‌ها متأهل هستید یا مجرد؟ درحالی‌که امکاناتی همچون سالن مناسب و نیروی کار همراه با ناهار و میان‌وعده و کار در محیطی امن و سالم را در اختیار داشتند. اکنون بیش از ١٠ ماه است برای اشتغال زنان بهبود‌یافته تلاش می‌کنیم، اما هنوز امکان مناسبی برای‌مان فراهم نشده است. به درستی امکان اشتغال، بیمه و سایر حمایت‌های اجتماعی باید از سوی دولت با قوانین حمایتی در برنامه‌ریزی‌های کلان صورت گیرد و امکان آن فراهم شود، وگرنه نهادی مدنی با تمام تلاش‌ها و پیگیری‌های‌شان در بسیاری از موارد ناکام می‌مانند و گروه هدف آنها نیز با تمام تمایلی که به سالم‌زیستن دارند، دچار لغزش می‌شوند و به چرخه اعتیاد بازمی‌گردند.

لیلا ارشد، مدد کاراجتماعی

منبع : روزنامه شرق

پایان پیام
بازنشر
نظرات (3)
ناشناس | ۰۳ آبان ۱۳۹۴ - ۰۲:۰۵
0 0
بسیار عالی
ناشناس | ۰۳ آبان ۱۳۹۴ - ۰۲:۰۷
0 0
کاش واقعا همه مسولین و کارشناسان این حوزه به اندازه شما به فکر این قشر از افراد بودنند
سمیه | ۰۳ آبان ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۴
0 0
فرایند توانمندسازی نیازمند حمایت همه جانبه از سوی مسئولان، تک تک ما و همه کسانی هست که فکر می کنند هیچ مسئولیت و رسالت اجتماعی در برابر اسیب ها و معظلات جامعه که بیشتر بر اثر سیاست گزاری های غلط و بدون کارشناسیست. ندارند
اگر هر کدام از ما اگاهی داشته باشیم که درد جامعه درد ماست و قربانیان فردا ممکن است یکی از ما در امروز باشد!!! اینقدر فاصله نمی بینیم بین خودمان و انسان هایی که زمانی فکر نمی کردند درگیر و قربانی شرایطی شوند که خودشان انتخاب نکرده اند...
ارسال نظر