گیلبرتو جرا پزشک است. از سال 1982-1983 در زمینه اعتیاد فعالیت میکند و از آن زمان تاکنون در زمینه مصرف مواد مخدر تحقیق و پژوهش انجام میدهد. او از کار در حوزه مواد مخدر به عنوان زندگی دومش نام میبرد و میگوید: «به معنای واقعی زندگی دوم من است و همسرم همیشه بدلیل اینکه ساعت 9 تا 9:30 شب میرسم خانه از من گلایه میکند. چون تا ساعت 5 تا 6 طبابت میکنم و سپس تا 9 تحقیق میکنم.»
او میگوید که مدتی پس از اینکه کار در حوزه مواد مخدر را آغاز کرده است، دولت رم از او خواسته که مدیریت مبارزه با مواد مخدر کشور رابرعهده بگیرد و در زمینه تهیه گزارشها و جمعآوری اطلاعات مربوط به مواد مخدر در کشور فعالیت کند. او مدتی این مسئولیت را بر عهده میگیرد و بعد از آن به INCB میپیوندد. گرا در سال 2007 از INCB استعفا میدهد تا بتواند در UNODC مشغول به کار شود. او در رابطه با دلیل استعفایش از INCB میگوید که چون این امکان وجود نداشته است که بتواند بهطور همزمان عضو هر دو سازمان باشد، مجبور به استعفا شده است. به گفته گرا با این جابهجاییها در حقیقت کار حرفهای او در حوزه اعتیاد از سطح محلی به ملی و سپس به سطح بینالمللی رسیده است و اکنون به عنوان مدیر بخش پیشگیری از مواد و بهداشت دفتر مقابله با مواد و جرم سازمان ملل متحد مشغول به کار است.
با توجه به اینکه مجمع عمومی سازمان ملل در آوریل سال 2016[31 فروردین تا 2 اردیبهشت سال 1395] جلسه فوقالعادهای برگزار میکند که مهمترین فرصت براي برقراری گفتگویی جهانی و جامع در مورد مواد مخدر در بیست سال اخیر است، پایگاه خبری اعتیاد (ادنا)، مصاحبهای با گیلبرتو جرا در رابطه با این اجلاس و تأثیر گروه مأمور جامعه مدنی(CSTF) بر UNGASS انجام داده است که در ادامه میخوانید:
تأثیر گروه مأمور جامعه مدنی(CSTF) بر UNGASS را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا خوشبین هستید که در تصمیمگیریهای نهایی این اجلاس تأثیرگذار باشد؟ حضور گروه مأمور را در این رویداد چطور تحلیل مینمایید؟
سالهاست جامعه مدنی در اجلاسهایی مانند CND حضور دارد البته در گذشته نقشی واقعاً کمرنگ داشت، یعنی اینکه آنها بعد از ساعتها جلسه از صبح تا بعدازظهر، حولوحوش ساعت 6 بعدازظهر تنها دو تا سه دقیقه اجازه صحبت کردن داشتند؛ اما مدتی است شرایط با هدایت آقای میشل پراون، رئیس وقت VNGOC و آقای اوزبورن، رئیس فعلی کاملاً فرق کرده است، همچنین با حضور آقای فدوتوف، درها به روی جامعه مدنی باز شده است. در حقیقت آقای کاستا، رئیس پیشین آغازگر باز کردن درها به روی جامعه مدنی بود اما آقای فدوتوف در این رابطه به بهترین وجه عمل کرده است، به طوریکه که دیگر جامعه مدنی جدی گرفته میشود. بهعنوانمثال بعد از یک روز جلسه یا حداقل یک بعدازظهر طولانی و پس از 6 ساعت جلسه، امکان مناظره تعاملی کشورهای عضو با جامعه مدنی وجود دارد، به صورتی که در اواسط جلسه جامعه مدنی سخنرانی را در میان کشورهای عضو در دست بگیرد. در حقیقت مشارکت ساختاریافته و معنادار جامعه مدنی به این صورت جلوه یافته است. البته این مسئله به میزان صلاحیت جامعه مدنی و توانایی کمک کردن آنها نیز ارتباط دارد. الان دیگر جامعه مدنی نمیتواند بگوید که فضا وجود ندارد و درها باز نیستند. فرد دیگری که به باز کردن درها به روی جامعه مدنی خیلی کمک کرد آقای شماء از مصر است. ایشان رئیس CND بودند و سپس رئیس بخش UNGASS شدند. او واقعاً نوآور و باز است و نهایت مشارکت جامعه مدنی را خواستار است. چراکه معتقد است کسانی که در این زمینه تنگاتنگ با مشکلات دست به گریباناند، نباید از حضور در گفتگوها محروم شوند.
بهعنوانمثال هر ساله من خودم جلسهای مهم را برگزار میکنم نه اینکه رویداد جانبی باشد بلکه رویدادی خاص است. در جلسه قبلی تعدادی از مقامات بلندپایهای همچون آقای فدوتوف، شماء، نائب رئیس سازمان جهانی بهداشت و برخی دیگر حضور داشتند. قرار بود هر یک نقطهنظر خود را در رابطه با موضوعی بیان نماید و به یک جمعبندی برسند. میدانید در بین چنین افراد سطح بالایی چه کسی به چشم میخورد؟ رئیس VNGOC به نمایندگی از جامعه مدنی حضور داشت و دارای همان نقشی بود که بهعنوانمثال شماء بود. اکنون شرایط متفاوت است.
فکر میکنید با حضور پررنگ جامعه مدنی در این اجلاس چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟ تصمیمات به چه سمت و سویی خواهد رفت؟ نسبت به گذشته چه تغییرات فاحشی اتفاق خواهد افتاد؟
در این 8 سالی که در حیطه بینالمللی فعالیت میکنم یعنی از سال 2007 تا الان، طرز فکر کشورهای عضو به جامعه مدنی کاملاً تغییر کرده است. در حقیقت میشود این طور گفت که شب، صبح شده است. تصور کنید امروز خیلی راحت و آسان و بیدغدغه میگویند اعتیاد، یک بیماری است، فکر میکنید 8 سال پیش گفتن این حرف ساده بود؟ اصلاً به آن بها داده نمیشد. اصلاً همچین چیزی مطرح نبود و کسی از این مسئله اطلاعی نداشت. اگر 190 کشور عضو سازمان ملل را در نظر بگیریم، الآن اکثریت با جامعه مدنی همراهاند اما در گذشته حداقل همراه بودند و این حاصل تغییر عظیمی است که اتفاق افتاده است و من از آن اینگونه تعبیر کردم که شب روز شده است. این مسئله در رویداد UNGASS نمود عینیتری یافته و تبدیل به یک ستون و رویکرد شده است و مطمئنم که اکثر کشورهای عضو به جد آنها را در نظر میگیرند. در ذهن کشورهای عضو اکنون مباحثی چون رویکرد جرمزدایی وجود دارد، نه به حبس و زندان! درحالیکه در گذشته رویکرد اجباری در ذهن اکثر کشورهای عضو وجود داشت البته در حال حاضر هم در برخی از کشورها این مسائل همچنان وجود دارد. تعداد کمی از کشورهای جهان اکنون به رویکرد تنبیهی گرایش دارند و اکثراً رویکردی مبتنی بر ارائه خدمات دارند و اجباری وجود ندارد. چنین تغییراتی بهعنوانمثال دسترسی به برقراری ارتباط، دسترسی به داروهای کنترل شده جهت مقاصد پزشکی و غیره نشانههای تغییر طرز فکر کشورهای عضو است. من گمان میکنم که رویداد پیش رو چنین تفکرات اساسی را تحکیم میکند. در حقیقت انقلابی در این رابطه در راه نخواهد بود. تغییرات عظیمی در آزادسازی و جرم انگاری اتفاق نخواهد افتاد چراکه اکثر کشورهای جهان با آن مخالفند و تعداد کمی هستند که از آن حمایت میکنند.
بنابراین به نظر شما میتوان گفت که در دادهها و اطلاعاتی که سازمانهای مردمنهاد امسال در اجلاس مطرح میکنند با سالهای گذشته متفاوت خواهد بود؟ آیا این امکان وجود دارد که تصمیمگیریها نسبت به سالهای گذشته تغییر کند؟
من چنین انتظاری دارم. بهعنوانمثال، دیگر بحث نکنید، در کار دکترها که همان طبابت اعتیاد است، دخالت نکنید. این داده عظیمی است. تصمیمگیری در مورد متادون نباید توسط دولت یا مجلس انجام شود بلکه باید توسط سازمانهای صاحب صلاحیت صورت پذیرد. مهارتهای زندگی را آموزش داده و مداخلات پیشگیرانه را ترتیب دهید، کمپین رسانهای راه نیندازید که فقط هدر دادن پول است. تفسیر واقعبینانه به این رویداد باید بدین گونه باشد که توصیههای درست میباید بهصورت عینی و عملی به کار گرفته شوند. این مسئله اکنون تبدیل به داده عظیمی شده است.
نقش سازمانهای غیردولتی در حل معضل مواد مخدر جهان چیست و آیا نقش تأثیرگذاری دارند؟ دیدگاه شما چیست؟ آیا UNODC برنامهای برای حمایت از NGO ها داشته یا دارد؟
ما به این مسئله کاملاً واقف بوده و آن را به رسمیت میشناسیم که بدون سازمانهای غیردولتی ما نمیتوانیم بهدرستی حرکت کنیم و در برخی نواحی کشورهای عضو نمیتوانند عملکرد قابلتوجهی داشته باشند. آنها به سازمانهای غیردولتی نیاز دارند نه به خاطر اینکه پول ندارند، بلکه به خطر اینکه تجربه و ظرفیت لازم و عینی را ندارند و به آنها نیاز دارند. آنها باید به سازمانهای غیردولتی که دارای عملکرد عظیمی هستند، در سطوح ملی و بینالمللی تکیه کنند.
فکر میکنید که روزی فرابرسد که سازمانهای غیردولتی هم در UNGASS صاحب رأی شوند؟
البته که نه. کشورهای عضو نماینده ملت خود هستند و از رأی آنها برخوردارند. بهعنوانمثال در کشور من ایتالیا، یک سازمان مردمنهاد معروف به نام چیس وجود دارد که اعتبار فراوانی در زمینه مواد مخدر دارد و بسیارفعال است. دولت ایتالیا هم به عنوان نماینده مردم در UNGASS در این اجلاس حاضر است. آیا ما میتوانیم به یک اندازه آنها را دخیل کنیم و رأی یکسانی برایشان قائل شویم. البته که نه. چیس، آنها دوست و برادر من هستند و 25 سال است که با هم همکاری میکنیم، من آنها را دوست دارم، آنها باید به UNGASS بیایند، با طرز فکر و دید خودشان و ظرفیت خودشان حرف بزنند؛ اما نمیتوانید آنها را جایگزین رأی کشورها کنید چراکه 50 میلیون ایتالیایی وجود دارند که به دولت خود رأی دادهاند.
اما در UNAIDS، NGO ها صاحب رأی هستند و رأی میدهند. ازیکطرف نظرات بسیارتاثیر گذاری دارند از طرف دیگر بهعنوانمثال اگر بخواهیم جایگاه سازمانهای مردمی را به کشورهای عضو بدهیم در حقیقت نقش کشورها را دستکم گرفتهایم که اگر غیرازاین هم باشد دموکراسی در کار نخواهد بود.
بنابراین پیشبینی شما از خروجی این رویداد نسبت به موارد مشابه قبلی چیست؟ آیا باید چندین سال منتظر بمانیم و با برگزاری چندین جلسه اینچنینی با حضور سازمانهای جامعه مدنی منتظر باشیم تغییر جدی به وجود آید؟
بله باید صبر کرد و مرحلهبهمرحله جلو رفت تا تغییر شگرفی در خصوص رویکردهای اولیه ایجاد شود. زمان لازم است تا رویکردهای سرکوبگرانه به سمت مثلاً رویکرد غیر تنبیهی در دفاع از رویکردی مبتنی بر سلامتی به وقوع بپیوندند.
آیا فکر میکنید روزی برسد که سازمانهای غیردولتی صاحب یک رأی در سازمان ملل شوند، بهعبارتدیگر صاحبرأی باشند، آیا چنین چیزی اکنون قابلتصور است با توجه به اینکه الآن نقش مشورتی دارند؟
باید در وهله اول بدانیم به چه صورتی این مسئله میخواهد به وقوع بپیوندد زیرا بهعنوانمثال دوستان زیادی در سازمانهای غیردولتی دارم که در این زمینه فعال هستند و در بطن کار قرار دارند اما پول ندارند که به وین سفر کنند و مشارکت داشته باشند. بعضی از آنها حتی عضو اکوسوک نیز هستند اما چون پول ندارند نمیتوانند سفر کنند. از طرف دیگر برخی دیگر هستند که مستقیماً در این زمینه فعال نیستند و فقط مداخلات سیاسی و ایدئولوژیکی انجام میدهند اما پول زیادی دارند چون توسط کسی یا کسانی حمایت میشوند. فکر میکنید حالا کدام صاحبرأی خواهند بود. آنکه پول دارد توسط قدرتهای مالی حمایت میشود یا آنکه پول ندارد؟ من خوشحال خواهم شد که کسانی که واقعاً در بطن کار قرار دارند صاحبرأی شوند اما واقعیت چیز دیگری است.