پایگاه خبری اعتیاد

کد خبر 625
۰۶ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۰۱:۳۷
اندازه متن

از مسئله اجتماعی تا مسئله جمعی

ذکریایی

اعتياد و مصرف مواد مخدر بدون شك يك مسئله مهم اجتماعي ايران امروز است. اثبات اين ادعا چندان دشوار نيست. كافيست آمارهايي كه اخیراً درباره خسارات ناشي از اين پديده و نيز آمارهايي را كه از تعداد مصرف‌كنندگان ارائه مي‌شود، در كنار دغدغه جدي جامعه از اين مسئله قرار دهيم تا وسعت و اهميت آن را دريابيم؛ اما در كنار اين همه خسارات و آمارهاي مختلف چرا جامعه ما آن‌طور كه شايسته است، نتوانسته خود را با اين موضوع درگير كند؟ به عبارت ديگر چرا اين مسئله اجتماعي فراگير نتوانسته است به مسئله جمعي تبديل شود؟ براي پاسخ به اين سؤال مي‌توان به مشكلات ساختاري، فرهنگي و جامعه‌اي اشاره كرد.

مهم‌ترين مشكل فرهنگي كه مانع از تبديل اين مسئله اجتماعي به مسئله جمعي است، هاله‌هايي است كه حول اعتياد و مصرف مواد مخدر قرار دارد كه آن را به يك تابو تبديل كرده و به همين دليل هرگونه گفتار درباره آن را ممنوع و غيرقابل تحمل نموده است. وقتي يك پديده به تابو تبديل مي‌شود، در اولين قدم از حوزه رسمي جامعه خارج مي‌شود. از سوي ديگر وقتي كشش به سوي يك تابو وجود داشته باشد، يعني به رغم وضعيت منكوب‌كننده‌اي كه وجود دارد، ميلي براي گفتار درباره آن و انجام آن وجود داشته باشد، اين پديده وضعيت مخفي و پستويي يافته و فقط از حوزه انظار خارج خواهد شد. در اين شرايط فضا براي رشد قارچ‌گونه پديده آماده مي‌شود و در مقابل، امكان كاهش شدت و حدت آن تقليل مي‌يابد و يك نوع خلأ مقابله‌اي به وجود مي‌آيد. براي مثال، در حالي كه خانواده به دليل همبستگي جمعي بالا و روابط سلسله‌مراتبي پذيرفته شده، مي‌تواند نقش مهمي در مصون‌سازي فرزندان ايجاد كند، عملاً شاهد آن هستيم كه به دليل همان هاله‌ها كمترين گفتگويي در اين خصوص در خانواده‌ها به وجود نمي‌آيد. هر جا هم صحبتي مي‌شود، تنها نوعي مشاجره يا هشدار كلي است كه عملاً سودي ندارد. شايد يكي از دلايل آنكه مصرف موادمخدر يك پديده مخفي است، همين وضعيت هاله‌اي باشد.

مقصود از وجود مشكل ساختاري در جمعي شدن مسئله اجتماعي آن است كه در حالي كه ساختار فرابخشي و ملي براي مقابله با پديده موادمخدر وجود دارد و نهادها و سازمان‌هاي متعددي در اين حوزه فعاليت مي‌كنند، يك نگرش‌بخشي و سازماني به مسئله (كه البته متأثر از بحث تخصيص بودجه است) مانع از شكل‌گيري يك نگرش ملي مي‌شود. به همين دليل عملاً امكان وفاق حول راهكارهاي مشترك را منتفي مي‌كند. همين نگرش‌بخشي از سوي ديگر مانع مي‌شود كه بسيج و مشاركت عمومي حول اين مسئله ايجاد شده و از امكانات فرادولتي و درون‌جامعه‌اي براي مقابله با آن استفاده گردد.

دركنار دو مشكل پيش‌گفته، نواقص و ضعف‌ها در امكانات جامعه‌اي نيز مزيد بر علت شده و مانع ديگري در شكل‌گيري مسئله جمعي مي‌شود. در حالي كه جامعه ما روند مدرن شدن را طي مي‌كند، نهادهاي غيردولتي توانمند و باسابقه‌اي كه بتوانند نيروهاي غيردولتي را سامان دهند و آنها را هدفمندانه براي مقابله با اين امر به كار گيرند، يا وجود ندارند و يا آنكه آن قدر محدودند كه در برابر مشكل موجود، وزن چنداني ندارند. اين در حالي است كه نهادهاي موجود داراي كاركرد بسيار مثبتي بوده و نتايج ملموس و قابل‌توجهي داشته‌اند.

تجربه سال‌ها مبارزه دولتي نشان داده است كه نسبت ميان هزينه‌ها و دستاوردها يك نسبت منطقي و معقول نبوده است. خسارات مادي ده هزار ميليارد توماني و نيز خسارات معنوي غيرقابل محاسبه، حاكي از عمق آسيب‌پذيري جامعه ما در قبال اين تهديد است. براي برقراري نسبت معقول ميان هزينه و دستاورد و نيز كاهش اين خسارات عظيم، راهي جز درگير كردن همه جامعه در امر مقابله با اين آسيب و تبديل مسئله اجتماعي به مسئله جمعي وجود ندارد. براي اين منظور رفع موانع فرهنگي كه به خوبي در اين شعار سازمان ملل كه «بياييد درباره موادمخدر صحبت كنيم» تجلي يافته، يكي از اقدامات مهم به شمار مي‌رود. هم‌چنين بسترسازي جهت حضور نهادهاي مدني موجود و توانمندسازي آنها و نيز فرآيند مهم نهادسازي مردمي، مهم‌ترين قدم در جمعي ساختن مسئله اجتماعي موادمخدر است. اهتمام بيشتر و جدي‌تر در اين خصوص مي‌تواند موجب افزايش كارآمدي و رضايت‌مندي عمومي شود.

محمدعلی زکریایی، پژوهشگر اجتماعی 

پایان پیام
بازنشر
نظرات (1)
آرش | ۰۶ مهر ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۰
5 0
جناب زکریایی گفته اید: "مهم‌ترين مشكل فرهنگي كه مانع از تبديل اين مسئله اجتماعي به مسئله جمعي است، هاله‌هايي است كه حول اعتياد و مصرف مواد مخدر قرار دارد كه آن را به يك تابو تبديل كرده و به همين دليل هرگونه گفتار درباره آن را ممنوع و غيرقابل تحمل نموده است." ؛ منظورتان از تابو چیست؟ آنقدر که من می فهمم مثلا هموسکسوالیته در ایران تابو است. نه در رسانه ها در مورد آن سخنی گفته می شود نه احتمالا کسی می تواند پژوهش اجتماعی در مورد ان انجام دهد و نه در خانواده ها به احتمال زیاد در این مورد گفتگویی صورت می گیرد. اینکه همجنس گرایی تابو است با عقل سلیم Common Sense هم سازگار است. به طور مشخص پرسشم این است آیا سخن گفتن در مورد مواد مخدر در جامعه یعنی میان مردم ؛ در خانواده ها، در رسانه ها؛ دانشگاه ها و غیره تابو؛ ممنوع یا غیر قابل تحمل است؟ خودتان بهتر می دانید آنقدر در دانشگاه های علوم اجتماعی و بخش های پژوهشی سازمان ها و نهاد ها در مورد این مساله تحقیق شده و آنقدر در رسانه ها فیلم مستند و داستانی در مورد این مساله با مضامین عمدتا تکراری و کلیشه ای تهیه شده که اتفاقا فکر می کنم یک حالت دلزدگی و بی علاقگی به گفتگو در این مورد وجود دارد. گاهی روز روشن می بینی جایی که رفت و امد زیاد است افراد بدون هیچ شرمساری در پارک ها مواد مصرف می کنند من نمی دانم کجای این مساله تابو است؟ به گمان من ، تاریخ مصرف این ادعا تمام شده است. یک زمانی این مساله تابو بود وقتی که اعتیاد مترادف جرم بود و شدیدا سرکوب می شد نه وقتی که در میان مردم تبدیل به یک بیماری شده آن هم بیماری شایع !. ضمنا تبدیل یک مساله اجتماعی به امری جمعی و همگانی نیاز به تازه بودن و طراوت مساله و همچنین حساس کردن و جلب توجه ذهن مخاطب دارد که در این مساله خودتان بهتر می دانید چگونه بودجه های پژوهشی و رسانه ها در خدمت تولید انبوه هزاران هزار کلمات, ایماژها و تصاویر تکراری در آمدند و حساسیت جامعه را نیز کرخت کردند. البته باز اگر می گفتید تابوها و خطوط قرمزی (مثل اراده نظام سیاسی برای پاسخ دادن به این مساله) در پژوهش در کشور ما به طور عام ودر مورد مواد مخدر به طور خاص وجود دارد که بطور بین الاذهانی متاسفانه پذیرفته شده و کمتر کسی از آن عبور می کند و آن را نقد میکند پذیرفته شده تر بود .
من منظورتان را از تبدیل مساله اجتماعی به جمعی را هم در این مورد خاص متوجه نمی شوم. یعنی باید چه کرد؟ غیر از رسانه ها؛ مجلات، سایت ها، پژوهشکده ها؛ دانشکده ها، مراکز تحقیقاتی؛ مراکز ترک اعتیاد، مشاوره درمانی ها و برخی سازمانی های غیر دولتی که همه از عناصر یک جامعه هستند و درگیر این مساله بوده اند یا هستند چگونه باید "همه ی جامعه" را درگیر این مساله کرد آن هم با گفتگو و صحبت کردن؟ احتمالا به نظر شما جامعه یک توده نیست و تشکیل شده از همین نهاد ها و خرده فرهنگ ها و گروه های متفاوت. اصلا فرض کنیم مطابق ادعای شما؛ نگرش بخشی و سازمانی حاکم است و تصور کنیم شما در جایگاهی هستید که می خواهید راه حل ارائه دهید؛ چه راه حلی ارائه دارید برای گذر از این مانع؟
ارسال نظر