پایگاه خبری اعتیاد

کد خبر 357
۳۱ امرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۰۲
اندازه متن

«سوسیالیست‌های واقعاً موجود» و خوانش نو محافظه‌کارانه از سیاست‌گزاری‌های اعتیاد

محمد بینازاده، کارشناس حوزه اعتیاد

(یادداشتی بر مقاله دکتر سعید مدنی با نام «پی آمدهای تلخ نظریه لیبرالی در برنامه‌ریزی اجتماعی برای کنترل اعتیاد» در سایت انسان شناسی و فرهنگ به نشانی www.anthropology.ir/node/1280)

1) نکات کلیدی مقاله از این قرارند:

1-1 صرف‌نظر از بن‌بست‌های نظری لیبرالیسم، محدودیت‌های تلخ حاصل از این نظریه در برنامه‌ریزی اجتماعی برای کنترل و کاهش اعتیاد قابل‌توجه است

2-1 درجه‌ای از مداخله ـ که نسبت به نوع مواد، مصرف‌کننده و موقعیت مصرف متفاوت است ـ برای حمایت از مصرف‌کنندگان و دیگران در مقابل عادات بد و رفتار ناشایست افراد نشئه مطلوب است. این مداخلات دقیقاً مستلزم آن نوع مداخله‌های جزئی است که رویکرد لیبرال به لحاظ بنیان‌های نظری خواهان دوری از آن است.

3-1 منطقی به نظر می‌رسد که افزایش قیمت هرویین یا زندانی کردن توزیع‌کنندگان آن موجب کاهش اعتیاد به هرویین شود؛ اما لیبرال‌ها در استفاده از سلول‌های زندان به عنوان ابزار اولیه‌ی سیاست اجتماعی، اکراه دارند.

4-1 در زمینه‌ی مواد مخدر قاچاق، جماعت‌گرایان متوجه این نکته هستند که ممنوعیت مواد مخدر مزایای زیادی برای بهداشت عمومی دربردارد و این که فراتر از اهداف حداقل اولیه‌ای که در قوانین اجرایی مربوط به مواد مخدر به آنها اشاره شده است، باید عوارض جانبی ناخواسته‌ی این ممنوعیت‌ها ـ خشونت و دزدی ـ نیز به حداقل برسد. این موضوع نشان می‌دهد که اعمال کنترل برشمار نسبتاً کمی (دو تا سه میلیون) از معتادان با دوز مصرف بالا که مجرمان فعالی هم هستند کاری پایه‌ای است

5-1 بهترین راه برای کاهش مصرف آنها مشروط‌کردن آزادی‌شان به پرهیز از مصرف است که همراه با گرفتن آزمایش‌ اعتیادِ مکرر و اتفاقی از آنها و تعیین حبس‌های سریع، قطعی و جدی‌، اما نه سخت و بی‌رحمانه، برای متخلفان باشد.

و اما بعد...

2) اگرچه نثر مقاله نشان می‌دهد که ترجمه است و علاوه بر این عبارت «...اعمال کنترل برشمار نسبتاً کمی (دو تا سه میلیون) از معتادان با دوز مصرف بالا...»هم ناظر به کشوری غیر از ایران است، اما نشانی از نام نویسنده‌ی اصلی در صدر یا ذیل مقاله نیست.

3) دست کم 5 اقتصاددان نوبلیست (*) و نیز گزارش جهانی مواد 2009 دفتر کنترل جرم و مواد سازمان ملل برخلاف بند 3-1 معتقدند که اولاً مقابله با عرضه، در کوتاه‌مدت تعداد مصرف‌کنندگان را کاهش می‌دهد و در درازمدت اثر چندانی ندارد. ثانیاً این کاهش معنادار کوتاه‌مدت، در تعداد مصرف‌کنندگان تفننی رخ می‌دهد و نه در میزان مصرف‌کنندگان وابسته‌ی شدید. ثالثاً گر چه در کوتاه‌مدت، قیمت مواد افزایش می‌یابد اما دقیقاً به همین دلیل، چون مافیا این بازار را پرسودتر می‌بیند سرمایه‌گذاری بیشتری می‌کند و به ناچار در درازمدت، میزان قیمت به سمت نقطه‌ی تعادلی پایین‌تر از قیمت فعلی میل می‌کند؛ بنابراین برخلاف فرض بدیهی مقاله، افزایش قیمت و کاهش تعداد مصرف‌کنندگان در درازمدت در نتیجه‌ی زندانی کردن؛ اصلاً منطقی به نظر نمی‌رسد.

4) ایده‌ای که جماعت گرایان (کامیونیتارین ها) به عنوان راه‌حل ارائه می‌دهند – و البته چون خود را بدیل لیبرالیسم معرفی می‌کنند لابد در سمت چپ جهت‌گیری سیاسی / اقتصادی قرارشان می‌دهد- مطلقاً چیز جدیدی نیست: تا دو دهه پیش این ایده، به عنوان رویکرد زندان محور نامیده می‌شد و پس از آن با تعدیلاتی نام دادگاه درمان‌مدار بر خود نهاد. رویکردی که در کشوری مثل ایالات متحده از پشتیبانی قوی کلیسای کاتولیک و حزب جمهوری‌خواه برخوردار بوده و در سایر کشورها هم عموماً مورد حمایت فرماندهان پلیسی و قضایی است.

5) مقاله، رویکرد زندان محور را در برابر قرائت لیبرالیستی از سیاست گزاری ها ی اعتیاد قرار می‌دهد؛ اما این سیاست‌های لیبرال که از قضا به تلخ‌کامی هم کشیده شده‌اند کدامند؟ گر چه مقاله در متعین کردن مصادیق ساکت است اما حدس آن کار سختی نیست: مسلماً درمان‌های پرهیز مدار مورد نظرش نیست و لابد بیشتر معطوف به برنامه‌های کاهش آسیب است به ویژه آن جا که با دادن سرنگ، می‌توان تلویحاً مصرف را به رسمیت شناخت و محتمل‌تر اینکه اتاق‌های امن تزریق نیز در همین سویه‌ی لیبرال قرار می‌گیرد؛ اما واقعاً نویسنده‌ی مقاله چرا و چگونه مهار آشکار ایدز، به دنبال برنامه‌های کاهش آسیب را در سطح جهان با کامی تلخ نظاره می‌کند؟

6) پنهان شدن پشت کلمه جماعت گرایی و پرداختن به برنامه‌های کاهش آسیب و حتی قانونی سازی، در قالب صورت‌بندی چپ / لیبرال، مشکل اصلی این مقاله نیست. مشکل اصلی مقاله این است که تفکر چپ در هیئت همین کامیونیتاریسمی که نسخه‌ی سال 2000 به بعد سوسیالیسم واقعاً موجود است، با نئوکان ها در خوانشش از سیاست‌گذاری‌های اعتیاد بر سر قیچی کردن نگاه لیبرال؛ به وحدت نظری و عملی می‌رسد. البته هیچ اشکالی هم ندارد؛ اما باید بپذیرد که در دوگانه‌ی سنت/ مدرنیسم، چه نامش جماعت گرا باشد و چه جامعه‌گرا، در سویه‌ی سنتی آن ایستاده است و این هم از طنازی‌های روزگار است که در سایر حوزه‌های دیگر غیر از اعتیاد هم همین اتحاد استراتژیک میان آنها برقرار است...

* Ending the drug war,2014,LSE expert group on the economics of drug policy

دکتر محمد بینازاده

 کارشناس حوزه اعتیاد

پایان پیام
بازنشر
نظرات (8)
حسن رفیعی | ۳۱ امرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۴
1 -3
الان خودش از تو زندون جواب شما رو بده؟! سوسیالیسم برای ما آرمانه ولی برای توابینی چون شنا فحشه. درسته آدم مقاله شو با فحش شروع کنه؟! حالا نوبل بردن شده ملاک حقانیت؟ آقا نیوکانها اگه آب بخورن ما باید بگیم کار نارواییه؟ و ما هم اگه از مزایای آب گفتیم میشیم هم جبهه اونا!؟ ایول به مرام توابانه شما کارشناس شمشیربسته. ایول ایول ...
ناشناس | ۲۵ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۷:۱۲
احتمالا مشکل جای دیگه ای باشه !
محمد بینازاده | ۳۱ امرداد ۱۳۹۴ - ۰۲:۲۳
7 0
آرزو می کنم که آقای دکتر مدنی و دیگران هر چه زودتر از بند خلاصی یابند.
با این حال زندانی بودن هر کسی کفایت نمی کند که دیدگاهش نقد نشود.
ضمنا ترجیح می دهم نه دشنام بدهم و نه پاسخی به دشنام ها. اما اگر بحثی علمی و با رعایت ادب باشد ،با کمال میل در خدمتم...به قول آن عزیز: ادب مرد به ز دولت اوست...
فعال کاهش تقاضا | ۳۱ امرداد ۱۳۹۴ - ۰۳:۵۰
2 0
گرچه با نظرات دکتر بینازاده چندان موافق نیستم اما این نقد و مطالبی از این دست آغاز یک گفتمان در حوزه اعتیاد است که باید آن را به فال نیک گرفت آنچه مرا به تعجب انداخته است نوع واکنش استاد عزیز دکتر رفیعی است که سالها به ما گفتگو و نقد علمی را یاد آور می شدند اما در حال حاضر گویا شیوه ایشان با نقد یک مقاله تفاوت کرده است
حسن رفیعی | ۰۱ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۳:۵۶
1 0
سلام مفصلتر نوشته بودم ولی ظاهرا بس که طول کشید کد امنیتی را نپذیرفت و همش پاک شد. پس خلاصه کنم: لطفا بخشی از مطالب مرا که دشنام و بی ادبی تلقی فرموده اید، نشانم دهید.
رامین رادفر | ۰۲ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۱
3 0
برای من از دو منظر این مباحثه اگر به مجادله کشیده نشود جالب است، تعامل دیدگاه های ایدئولوژیک و فلسفی در یک مقوله اجتماعی حداقل می تواند به ما کمک کند تا از دیدگاه های مختلفی به یک مسئله، مشکل یا پدیده در جامعه نگاه کنیم. اشاره به بخشی از کتاب خود زندگی نامه نوشته ویلرد ون اورمن کواین (فیلسوف برجسته ی آمریکایی):که اظهار می دارد:
"در مورد فلسفه به معنای خاص، بحث خصوصی را بیهوده و بی ثمر می دانم مگر با اشخاصی که بینش و قصد همانندی داشته باشند. بدتر از همه جر و بحث خصوصی با کسی است که انگیزه اش خودخواهانه یا طرفدارانه است؛ من وقتی حس می کنم انگیزه هایی جز میل به حقیقت در کار است کنار می کشم. اما نه در بحث عمومی شفاهی یا کتبی. حتا بحث علنی با کسی که انگیزه های بی ارزش یا بینشی بسیار بیگانه داشته باشد می تواند در روشن کردن مطلب برای اشخاص ثالث با ارزش باشد. اگر وجه معرف بحث میل به برنده شدن باشد، آنگاه بحث خصوصی احمقانه است اما بحث عمومی باز هم می تواند فایده داشته باشد."
(خود زندگی نامه؛ 1986: 48)"
لب کلام را نشان می دهد.
اما بعد در خصوص کامنت استاد و دوست و پیش کسوت عزیز جناب دکتر رفیعی ، اول باورم نشد ایشان این پاسخ را داده باشند بعد که مطمئن شدم ایشان خودشان پاسخ را نوشته اند هنوز در حیرتم از چند جهت: یکی اینکه که در بند بودن دوست بزرگوارمان جناب مدنی که نادره و آزاده مردی هستند و به شدت شایسته احترام مانعی برای نقد دیدگاه شان نمی شود چنانچه به طریق اولی مانعی برای انتشار نظراتشان حداقل در این مورد نشده است نکته دوم که واقعا تاکید می کنم واقعا بعید می دانم دکتر رفیعی عزیز متوجه توهین یا حتی بهتر بگویم دشنام مستتر در بازخوردشان نشده باشند. ایام به کام و عزت مستدام
حسن رفیعی | ۱۲ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۱:۳۰
2 -1
جناب آقای دکتر بینازاده، فعال محترم کاهش تقاضا، و جناب آقای دکتر رادفر. سلام. معذرت. ولی خواهش می کنم ولو خصوصی آن «دشنام مستتر» را به من هم بگویید تا ادب شوم و برای شخص دیگری به کار نبرم. اما اگر دقت فرموده باشید، اصلا بحث چیز دیگری بود. هر وقت دوست داشتید به آن هم بازگردیم.
حسن رفیعی | ۱۲ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۱:۳۸
1 0
ادامه: من نه گفتم که «موضع» دوست دربندم دکتر مدنی نقد نشود. ولی وارد کردن اتهام تلویحی قالب کردن ترجمه به جای تالیف - که جز خودش کسی نمی تواند جواب دهد - در شرایطی که او «الان» دارد، آیا کاری اخلاقی بود؟! ضمن اینکه تقریبا هیچ ربطی هم به اصل مطلب نداشت. می گذاشتید خودش می آمد، بعد به نجو مقتضی مطرح می کردید. اما باز هم عرض می کنم که اصل مطلب این سراپاتقصیر در آن سه خطی چیز دیگری بود. اگر دوست داشتید و ما را لایق دانستید، به آن هم بپردازیم.
فراز بهزادی | ۱۵ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۰
2 0

از هر دو مقاله (مقاله ی دکتر مدنی آزاده و نیز این مقاله) آموختم و بحث به گونه ای ست که آشنایی با مبانی نظری لیبرالیسم و سوسیالیسم ،اگرچه باعث درک بهتر مطلب می شود اما برای ورود به بحث کفایت نمی کند و تسلط بر نظریات کسانی که ذیل این دو عنوان وارد بحث کلان اعتیاد در جهان شده اند، شرط لازمی ست که ندارم....
اما در حاشیه ی این بحث در قسمت کامنتها مساله ای طرح شده که با توجه به سطح بحث و جایگاه علمی اسامی حقیقی، سوال برانگیز و البته تاسف بار است :
استفاده از کلمه ی خجالت آور "تواب" ذیل یک بحث تخصصی، (حتا اگر نسبتش با واقعیت نسبت جن و بسم الله نبود که البته هست) چه چیز را نشان می دهد؟ رویکرد ایدئولوژیک به اخلاق؟ تعین بخشی متناقض به ارزشهای اخلاقی بر محور دوگانه ی "ما/آنها"؟
مهدی | ۲۵ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۷:۴۰
بسیار نتیجه گیری خوبیه
ارسال نظر