پایگاه خبری اعتیاد

کد خبر 259
۱۱ امرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۵۱
اندازه متن

پرداختن به «حقوق معتادان» چرا و چگونه؟

حقوق

غايت هر جامعه‏اي دست يافتن به خوشبختي است و خوشبختي جامعه بدون خوشبختي يكايك افراد آن جامعه محقق نمی‌شود. خوشبختي هر فرد زماني است كه تمامي استعدادهاي خدادادي او شكوفا شده و امكان ظهور و بروز بيابد. نكته اينجاست كه همه افراد، نيازمند حمايت يكسان براي شكوفايي استعدادهاي خود نيستند. دقیقاً در اين نقطه‏ است كه مطالبات افراد براي حمايت‏هاي ويژه شكل می‌گیرد و داستان «حقوق معتادان» در مسير جست‌وجوی خوشبختي از همين نيازهاي خاص آغاز می‌شود.

استفاده از اصطلاح «حقوق معتادان» اگر نگوييم بی‌سابقه اما کم‌سابقه است ولي به‌هرحال هر جرياني شروعي دارد. روزگاري بود كه سخن گفتن از حقوق بسياري گروه‌ها كه هم‌اکنون بسيار عادي مي‏نمايد به خوابي پريشان و بي تعبير مي‏مانست ولي مداومت در پيگيري مطالبات باعث شد كه بسياري از اين خواب‏ها به رويايي بدل شود كه امروز در بيداري مي‏بينيم.

در اين يادداشت در سه بخش به چرايي، فايده و چگونگي «حقوق معتادان» مي‏پردازيم.  

الف- «حقوق» معتادان: چرا؟

در ابتدا ممكن است اين سؤال به وجود بيايد كه عبارت «حقوق معتادان» چه ويژگي خاصي دارد؟ يا اصولاً چرا بايد از كلمه «حقوق» استفاده كرد و چرا مثلا نگوييم «نيازهاي معتادان» يا «توقعات معتادان»؟

در واقع عبارت «من حق دارم...» طرز بياني فني است كه دربردارنده همان عبارت‏هاي روزمره و آشنايي است كه ما خواسته‌های خود را با به‌کارگیری آن‌ها اعلام می‌کنیم. عبارت «من حق دارم...» را می‌توان به‌جای بسيار عبارت‏هاي ديگر نيز به کاربرد مثل «من توقع دارم...»، «من می‌خواهم...»: «من احتياج دارم...» و «من آرزو دارم...» ولي چرا ما براي مثال به‌جای اينكه بگوييم «معتاد نياز دارد...» بگوييم «معتاد حق دارد...»؟ استفاده از عبارت «من حق‌دارم...» به‌جای ساير تعبيرها چه آثاري دارد؟ دست‌کم دو اثر و ويژگي اساسي سخن گفتن از نيازهاي اساسي معتادان به زبان «حق» قابل‌تشخیص است:

١- حق در مقابل خود ايجاد تكليف می‌کند : زماني كه ما تشنه هستيم و مي‏گوييم «ما نياز به آب‌داریم» هركس ممكن است بنا بر وظيفه اخلاقي و امكانات خود به اين نياز ما پاسخ بدهد يا ندهد ولي چنانچه ما بگوييم «ما حق بر آب آشاميدني داريم» درواقع، تكليف طرف مقابل خود را به اينكه آب آشاميدني در اختيار ما بگذارد را به او يادآوري می‌کنیم. در مقابل هر «حق» يك «تكليف» و در مقابل هر «صاحب حق» يك «صاحب تكليف» وجود دارد.

به‌عبارت‌دیگر وقتي مي‏گوييم «من نياز به آب‌دارم» تنها رابطه‏اي كه وجود دارد يك رابطه دوطرفه است بين «نياز من به آب» و «خود موضوع آب» كه درنتیجه رابطه حاصله دو سوي بيشتر ندارد:

الف- فرد نيازمند

ب- موضوع نياز

ولي وقتي مي‏گوييم «من حق بر آب آشاميدني دارم» در اينجا يك رابطه سه‌جانبه شكل می‌گیرد شامل «حق من بر آب آشاميدني»، «تكليف فراهم كردن آب بر عهده ديگري» و «خود موضوع آب آشاميدني» كه درنتیجه رابطه سه‌جانبه زير شكل می‌گیرد:

  الف- صاحب حق

  ب- صاحب تكليف

  ج- موضوع حق و تكليف

در هیچ‌یک از عبارات ديگر كه به‌عنوان نمونه ذكر شد نمی‌توان عنصر «صاحب تكليف»، يعني طرفي را كه برآورده كردن حق ما بر عهده او است مشاهده كرد. حتي زماني كه داريم راجع به توقع خود از ديگري صحبت می‌کنیم بازهم داريم امري را كه در درون ما است يعني توقع مان را به ديگري خاطرنشان می‌کنیم درحالی‌که وقتي در برابر ديگري بر حق خود تأکید می‌کنیم در حقيقت داريم تكليفي را كه در مقابل حق ما بر دوش طرف مقابل قرارگرفته است به او يادآور مي‏شويم. اگر خود را به‌صورت ذهني در فضا و شرايط سخن راندن از حق در مقايسه بابیان توقعات، خواسته‌ها، خواهش‏ها، تمايلات و نيازها قرار بدهيد به‌وضوح متوجه می‌شوید كه خاصيت منحصربه‌فرد بيان «حق»، مطالبه‏ اداي تكليفي است كه مخاطب «صاحب حق» در مقابل شخص اخير بر عهده‏ دارد.

2- اداي حق نيازمند مطالبه نيست و تكليف بايد به‌جا آورده شود: توقعات، نيازها، خواسته‌ها همگي اموري نسبي، قابل‌مذاکره و در معرض تغيير هستند. به‌عنوان مثال ما می‌توانیم بر سر توقعات خود مذاكره كنيم يا از آن‌ها دست بكشيم: می‌توانیم از خواسته‌های خود بگذريم و در اين صورت كسي طرف مقابل ما را ملامت نخواهد كرد كه چرا خواسته ما را به‌جا نياورده است. ولي در خصوص «حق‏‏ها» این‌گونه نيست. «حقوق معتاد» خواسته‌ها و تمايلات موردي و نسبي نيستند. آن‌ها دربردارنده تكاليفي هستند كه طرف اين رابطه «حق و تكليفي» بايد آن را ادا كند حتي اگر اين حقوق از سوي معتاد مطالبه نشود يا از پيگيري اين مطالبات دست بكشد. درواقع رابطه حق و تكليفي با عدم مطالبه حق از سوي صاحب حق ازهم‌گسسته نمی‌شود بلكه صاحب تكليف به‌هرحال بايد به تكاليفي كه بر دوش دارد عمل كند. لذا برآورده نكردن توقعات در حالت عدم بيان آن‌ها از سوي كسي كه آن توقع را دارد قابل ملامت نيست ولي عدم اداي تكليفي قانوني كه در مقابل صاحب حق بر عهده شخصي قرار دارد حتي بدون مطالبه از سوي صاحب حق قابل سرزنش و پيگيري است.

ب - پرداختن به «حقوق معتادان»: چه فايده‏اي دارد؟

ممكن است درباره فايده شناسايي «حقوق معتادان» ترديد وجود داشته باشد. براي نمونه ممكن است گفته شود كه پیش‌ازاین حقوق اساسی‌تر و بنیادین‌تری مورد شناسايي قرارگرفته است ولي بي‏فايده بوده است به‌عنوان مثال «حق بر غذاي كافي» قبلاً در اسناد حقوقي متعددي موردپذیرش جهاني قرارگرفته است ولي بازهم عده بسياري در جهان از گرسنگي رنج مي‏برند.

در پاسخ به اين ترديد موجه بايد گفت كه درست است شناسايي حق بر غذاي كافي به رفع نياز گرسنگان در جهان منجر نشده است ولي دست‌کم آن را به‌صورت موضوعي درآورده كه مورد نقض و بي‏توجهي دولت‌ها قرارگرفته است. در حقيقت در اثر شناسايي «حق بر غذاي كافي» بوده است كه امروزه وضعيت‏ گرسنگي در جهان تبديل به امري شده كه نقض يك حق اساسي به شمار مي‏رود و مشاهده آن نهادهاي ذي‏ربط را موظف به پاسخگويي صريح و بي‏اغماض می‌کند. شناسايي حق غذا اين فايده را داشته كه برنامه‌های غذا در تدوين هرگونه سياست كلان چه در سطح ملي، چه در سطح بین‌المللی مدنظر قرار داده شود.

ج- «حقوق معتادان»: چگونه؟

معتادان علاوه بر اينكه مشمول عموم حقوق شهروندي هستند، به دليل ابتلا به وضعيت اعتيادي كه می‌توان آن را در پيوند با مفهوم «نيازمندي به كمك مضاعف» يا «ناتواني» قرارداد محتاج برخي حمايت‏هاي ويژه هستند. شرايط زندگي معتادان كه در حالت رهاشدگي به سر مي‏برند سبب شده كيفيت زندگي آن‌ها از پايين‏ترين حد زندگي انساني نيز تنزل كند. امروزه آن‌ها چه در زمان مصرف و چه پس از قطع مصرف به لحاظ ناتواني گروهي، شكل يك «اقليت در معرض آسيب جدي» را به خود گرفته‏اند.

اغلب معتادان به دليل سرووضعشان امكان بهره‏گيري از وسايل نقليه عمومي را ازدست‌داده‌اند. به دليل الزام به ارائه گواهي عدم اعتياد از بسياري مشاغل محروم هستند و نمی‌توانند به شغل مطلوب خود بپردازند. بسياري از آن‌ها از حداقل استانداردهاي زندگي شامل غذاي كافي، سرپناه مناسب و پوشاك برخوردار نيستند. به دليل آثار ناشي از مصرف امكان ادامه تحصيل را از دست می‌دهند و همه این‌ها و بسياري عوارض ديگر از معتادان، گروهي ساخته كه حتي پس از قطع مصرف براي بازگشت به جامعه و تحقق حق برخورداري از فرصت‏هاي برابر نيازمند اقدامات و امتيازات حمايتي هستند. همين حمايت‏هاي خاص است كه بايد به‌صورت «حقوق معتادان» تدوين و تضمين شود.

ممكن است گفته شود آنچه تحت عنوان تبعيض مثبت (affirmative action) موردبحث قرار می‌گیرد در مورد گروه‌هایی مصداق دارد كه سال‌ها تحت ستم بوده‏اند و حال جامعه بايد درراستاي جبران ظلمي كه به اين گروه رفته است امتيازاتي براي آن‌ها در نظر بگيرد تا بتوانند با ساير گروه‌های اجتماعي به‌طور برابر از فرصت اشتغال، تحصيل، تشكيل خانواده و... بهره‏مند شوند. در پاسخ شايد جاي آن باشد كه پرسيده شود آيا همين اينكه گروهي به دليل بیماری‌شان مورد انواع مجازات و تحقير قرارگرفته‌اند كافي نيست براي اينكه جامعه آن‌ها را به‌عنوان گروهي تحت ستم مورد دلجويي قرار دهد؟

مطابق با سند چشم‌انداز جمهوري اسلامي ايران در افق ١٤١٤ هجري شمسي: جامعه ايراني، در مسير تحقق آرمان‏ها و اصول قانون اساسي، جامعه‏اي است برخوردار از سلامت، رفاه، امنيت غذايي، تأمین اجتماعي، فرصت‏هاي برابر، توزيع مناسب درآمد نهاد مستحكم خانواده، به‌دوراز فقر، فساد، تبعيض و بهره‏مند از محیط‌زیست مطلوب. اميدواريم كه معتادان نيز بتوانند به‌عنوان شهروندان ايران در جشن دستيابي به افق ١٤١٤ هجري شمسي مشاركت فعال داشته باشند. به نظر مي‏رسد امكان حصول چنين مشاركتي تنها با برخورداري معتادان از برخي حقوق مبتني بر نيازهاي خاص ايشان كه اين حقوق با بررسي دقيق و مبتني بر شواهد صعوبت زندگي اعتيادي همراه با بهره‏گيري از برنامه‏ريزي اجتماع‌محور قابل‌کشف است، امكان تحقق دارد.

اميد است به‌زودی شاهد درگرفتن گفت‌وگویی دراین‌باره هرچند الكن و زمزمه‏ وار باشيم.

نويسنده: سامان نيك نژاد

كارشناس ارشد حقوق بشر و كارآموز وكالت دادگستري

منبع : روزنامه اعتماد 


پایان پیام
بازنشر
ارسال نظر