پایگاه خبری اعتیاد

کد خبر 1989
۲۶ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۵۸
اندازه متن

مساله‌ای فراتر از گورخوابی

مساله‌ای فراتر از گورخوابی

گزارش اخیر روزنامه شهروند در مورد گورخوابی حدود پنجاه بی‌خانمان، واکنش‌های زیادی را در میان رسانه‌ها و مسئولان به همراه داشت. هرچند افزایش تعداد بی خانمان‌ها و استفاده کنندگان مواد مخدر در سطح شهرها شاید پیش از این هم برای مردم و مسئولان محسوس بود. اما گزارش اخیرگویی نوری انداخت بر این سایه‌های سرگردان کنار بزرگراه‌ها، زیر پل‌ها و میان قبرها، تا چهره‌هاشان را نمایان کند و به همه یادآوری کند که آنها نیز انسان هستند. همان قدر که گزارش اولیه شهروند جالب توجه بود، واکنش‌های کاربران شبکه‌های اجتماعی و مسئولان به این گزارش نیز جای تأمل دارد. فصل مشترک اکثر این واکنش‌ها، درخواست تخصیص بودجه از سوی دولت برای ایجاد سرپناه برای بی‌خانمان‌ها و کمک به رفع مشکل اعتیاد آنهاست.

حافظه جمعی بسیاری از ما به طور مداوم با مسأله فقر و بی‌خانمانی درگیر نیست و رویارویی جمعی با مسأله فقر مطلق تنها گاه به گاه با انتشار چنین اخباری اتفاق می‌افتد. مواقعی که در آنها ما به طور جمعی به حضور فقرا در عرصه عمومی توجه می‌کنیم. این توجه جمعی در سال‌های اخیر به مدد رسانه‌های اجتماعی افراد بیشتری را درگیر می‌کند و هرچند به شکل مقطعی موضوع بی‌خانمانی را به بحث روز بدل می‌کند. اخلاق جمعی با آن درگیر می‌شود و ما که فکر می‌کنیم این مسأله ناشی از ناکامی سیاستمداران در تأمین رفاه همگانی است بار دیگر از آنها می‌خواهیم که برای حل مشکل دخالت کنند. با این وجود چنین واکنش‌هایی رابطه چندانی با واقعیت زندگی بی‌خانمان‌ها و پیچیدگی این مسأله ندارد و تنها در سطح با این مشکل مواجه می‌شود.

افراد بی‌خانمان استفاده کننده از مواد مخدر عموماً بیشتر از سایرین مواد مصرف می‌کنند و سلامت جسمی و روحی آنها با سرعت بیشتری تحلیل می‌رود. تحلیل سریع سلامت این افراد نه تنها به علت مصرف مواد بلکه همچنین به دلیل شرایط سخت زندگی آنها و عواملی همچون عدم دسترسی به غذای سالم، نداشتن سرپناه، خواب آشفته و رفتارهای پرخطری همچون داشتن روابط جنسی محافظت نشده با شرکای متعدد اتفاق می‌افتد. زندگی دراین شرایط نامساعد به نوبه خود منجر به استفاده هر چه بیشتر این افراد از مواد مخدر به عنوان راهی برای مقابله با درد و رنج زندگی می‌شود. در این بازی مواد مخدر هم عامل و هم معلول بی‌خانمانی افراد است. و البته در تصویر بزرگتر متغیرهای متعدد دیگری در مسأله بی‌خانمانی مؤثر هستند. به این ترتیب چرخه‌ای معیوب شکل می‌گیرد که کنترل آن به سرعت از دست خارج می‌شود و این افراد و خانواده‌های آنان را در برخورد با این مسأله درمانده می‌کند.

این درماندگی در میان سیاستگذاران امر نیز به چشم می‌خورد و شاهد آن تکرار مکرر تجربه‌های ناموفق و یا با تأثیرگذاری کوتاه مدت است. از جمله تأسیس سرپناه‌های موقت از سوی شهرداری که به اذعان گردانندگان آنها با ظرفیت خالی مواجه‌اند چرا که تعداد زیادی از افراد بی‌خانمان به علت وابستگی به مواد مخدر، قادر به پیروی از قوانین گرمخانه‌ها در منع مصرف مواد نیستند. از دیگر این سیاست‌ها ارجاع اجباری افراد با استفاده از اقدامات انتظامی یا شبه انتظامی به کمپ‌های ترک اعتیاد است. علاوه بر شرایط نامساعدی مثل اعمال خشونت از سوی مسئولان کمپ‌ها، نرخ بازگشت به مصرف مواد مخدر در میان افرادی که در این کمپها ترک می‌کنند نیز بسیار بالاست.

بنابراین دولت در اولین گام باید حضور این افراد در عرصه عمومی را به رسمیت بشناسد. پس از آن جمع‌آوری انواع آمار و اطلاعات در این زمینه نیازی اساسی خواهد بود.

نیاز به تحقیق میدانی و جامع برای درک ابعاد مسأله بی‌خانمانی

آنچه در میان سیاست‌های اجرا شده از سوی دولت به چشم نمی‌خورد، تلاش برای یافتن ریشه‌های مسأله بی‌خانمانی و تحقیق جامع در این زمینه است. بی‌خانمانی مسأله‌ای پیچیده با دلایل متعدد است. عوامل مختلفی از جمله فقر، بیکاری، طرد از سوی خانواده به دلیل اعتیاد، مشکلات روحی و غیره می‌توانند در زمره این دلایل باشند. واقعیت این است که تشخیص میزان اهمیت هر یک از این عوامل و یافتن راه‌های مقابله با آنها بدون تحقیق جامع در این مورد امکان‌پذیر نیست. در نبود چنین تحقیق جامعی سیاستگذاران با درک سطحی از مشکل، تنها قادر به برخوردهای مقطعی و محدود با مسأله خواهند بود.

گام اساسی در راستای فهم ابعاد مسأله بی‌خانمانی، توجه به کیفیت اطلاعاتی است که در تحلیل‌ها و اتخاذ تصمیمات در امر سیاستگذاری مورد استفاده قرار می‌گیرند. تحقیقاتی که تا کنون در زمینه مسأله استفاده از مواد مخدر و بی‌خانمانی انجام شده تقریباً به طور کامل با رویکرد ‌اپیدمیولوژیک، آماری و کمی بوده است.  تا کنون تنها تعداد معدودی از محققان توانسته اند در این زمینه به مطالعات میدانی بلند مدت و آنچه تحت عنوان مطالعات میدانی «قوم شناسانه» شناخته می‌شود، دست بزنند. بنابراین دانسته‌های ما در این مورد به مقالات روزنامه ای محدود است که هرچند در پرداخت به جزئیات بسیار جالب توجه و راهگشا هستند، از عمق تحلیلی لازم برای درک واقعیت‌های پیچیده ای چون استفاده از مواد مخدر و بی‌خانمانی برخوردار نیستند. نمود این کاستی در استفاده از رویکردهای کیفی و ارائه تحلیل‌های عمیق را همچنین می‌توان در سیاستگذاری‌های نمایشی  کوتاه‌مدت بدون در نظر گرفتن ابعاد خرد و از پایین به بالای این مسأله شاهد بود. نتیجه این شیوه،‌ اجرای سیاست‌های نسنجیده و پوپولیستی منافی اخلاق انسانی خواهد بود. به دنبال اجرای چنین سیاست‌هایی فضای بحث در این زمینه به فضایی احساسی بدل می‌شود که هر‌کس در مواجهه با اخباری از این دست از جمله خبر اخیر مربوط به گورخوابی، تنها به ابراز انزجار بسنده می‌کند بدون اینکه تأمل بیشتری در این مورد صورت گیرد. اتهاماتی کلی مطرح می‌شود که سیاستمداران نیز با توجیهات حتی کلی‌تر به آنها پاسخ می‌دهند.

به دست آوردن اطلاعات صحیح نیازمند اعتمادسازی است

تحقیق جامع در این زمینه بدون دسترسی به اطلاعات درست در مورد جامعه هدف یعنی بی‌خانمان‌ها میسر نخواهد بود. جمع آوری چنین اطلاعاتی مستلزم مشارکت خود این افراد است. بنابراین اولین اقدام برای رفع یا کاهش این مشکل، جمع‌آوری آمار و اطلاعات به ویژه از طریق تماس مستقیم و نظرسنجی از جامعه هدف است. اما چنین تماس‌ها و نظرسنجی‌هایی تنها در صورتی منجر به به دست آمدن اطلاعات صحیح خواهد شد که پاسخ‌دهندگان به دست‌اندرکاران امر اعتماد داشته باشند. اعتمادی که در نتیجه اقدامات خشن انتظامی و دولتی گذشته به شدت مخدوش شده است. برخوردهایی که این تصور را در میان این افراد و جامعه ایجاد می‌کند که سیاستگذاران دغدغه شناخت دلایل و حل اساسی مشکل آنها را ندارند و تنها به دنبال پاک کردن هر چه سریعتر ظاهر شهر از بی‌خانمان‌ها هستند.

به عنوان مثال در جریان برگزاری شانزدهمین نشست جنبش عدم تعهد در سال ٩١، تهران پیش از ورود سران کشورها پاکسازی شد. در آن زمان این پاکسازی به عنوان بخشی از یک عملیات مبارزه با مواد مخدر و با هدف بهبود استفاده‌کنندگان خیابانی مواد مخدر توجیه شد. اما آنچه در واقع اتفاق افتاد، ارجاع بی‌خانمان‌ها و متکدیان به مراکز ترک اجباری مواد در طول زمان برگزاری اجلاس و بازگشت آنها به سطح خیابان‌ها پس از اتمام آن بود.

ردپای چنین برخوردهای نسنجیده‌ای را در واکنش‌های اخیر به مسأله گورخوابی نیز می‌توان یافت. به عنوان مثال طرح‌های خشنی همچون عقیم‌سازی زنان کارتن خواب که اخیراً بار دیگر از سوی مدیر کل اجتماعی و فرهنگی استانداری تهران مطرح شد.  همچنین استاندار تهران در واکنش به مسأله گورخوابی با ذکر این که همه این افراد از معتادان متجاهر هستند خبر از «جمع‌آوری» این افراد با همکاری نیروی انتظامی در فصل زمستان داد. در اظهار نظر دیگری دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان تهران در جریان بازدید از مرکز ترک اعتیاد اخوان خبر از انگشت‌نگاری کارتن‌خواب‌ها پس از ارجاع به کمپ و برخورد شدیدتر با آنها در صورت بازگشت به چرخه  اعتیاد داده بود. این در حالیست که تجارب گذشته نشان می‌دهد طرح‌های جمع‌آوری مصرف‌کنندگان مواد تنها باعث کوچ آنها به از منطقه‌ای به منطقه دیگر می‌شود بدون اینکه به نتیجه مثبت بلند مدتی منجر شود. به عنوان مثال از اظهارات ساکنان نصیرآباد چنین برمی‌آید که حضور مصرف‌کنندگان مواد مخدر در این روستا پس از اجرای طرح جمع‌آوری معتادان در یکی از روستاهای نزدیک به نصیرآباد اتفاق افتاده است. نتیجه چنین رویکرد بالا به پایین و تمرکزگرایی در حل مسأله بی‌خانمانی تنها منجر به سلب اعتماد جامعه هدف و بنابراین عدم دسترسی به اطلاعات دقیق در مورد دلایل و ابعاد این مسأله می‌شود.

با این وصف شاید راه میانبر برای برقراری ارتباط با جامعه هدف و دسترسی به اطلاعات صحیح، سپردن بخشی از امور به سازمان‌های مردم نهاد و متخصصان علوم اجتماعی باشد. مشارکت سازمان‌های مردم نهاد در این امر می‌تواند منجر به تسهیل برقراری ارتباط مستقیم و مستمر با بی‌خانمان‌ها و در نتیجه امکان جمع‌آوری یک بانک اطلاعاتی در مورد وضعیت خانوادگی، اقتصادی و سلامت جسمی و روحی این افراد شود. از سوی دیگرتضمین به کارگیری شیوه‌های درست در جمع‌آوری آمار و نظر سنجی‌ها نیاز به همکاری متخصصان علوم اجتماعی و اقتصاددانان دارد. به علاوه دسترسی به اطلاعات خام به تنهایی چندان برای مسئولان راهگشا نیست. بنابراین همکاری متخصصان علوم اجتماعی در تفسیر و تحلیل این اطلاعات نیز ضروری است. باید توجه داشت که ارتباط میان دانشگاه‌ها و سازمان‌های مردم نهاد و گروه‌های هدف باید از هر دوسو باشد.

نقش دولت و سایر نهادهای حکومتی در این میان چیست؟

درک طبیعت چند وجهی پدیده بی‌خانمانی فراتر از ظرفیت حکومت‌ها است. با این وجود نهاد‌های حکومتی می‌توانند برای تخفیف  برخی از مظاهر این امر از جمله آنچه در کشور ما به صورت حضور همزمان استفاده از مواد مخدر و بی‌خانمانی نمایان می‌شود، دخالت کنند. حمایت از بی‌خانمان‌های استفاده‌کننده از مواد مخدر در چارچوب قوانین و سیاست‌های حمایتی موجود دشوار است، چرا که با تعاریف کنونی این افراد زندگی غیرقانونی در پیش گرفته‌اند. اعتیاد این افراد به مواد مخدر مانع از استفاده آنها از امکانات عمومی و یا مراجعه آنها به سازمان‌های دولتی فراهم کننده امکانات بهداشتی و رفاهی می‌شود. در صورتی که این افراد به دلیل استفاده از مواد مخدر مجرم شناخته شوند، علاوه بر محرومیت از دسترسی به برنامه‌های حمایتی، با احتمال تنبیه نیز رو‌به‌رو خواهند شد. در چنین شرایطی فرد بی‌خانمان وابسته به مواد مخدر ترجیح می‌دهد، در استفاده از مواد آزاد باشد هرچند به دلیل آن مجبور شود در خیابان‌ها، پارک‌ها یا زیر پل‌ها بخوابد. بنابراین نهادهای حکومتی باید در برخورد با این پدیده واقع‌گرا باشند.

اما همانطور که پیش از این گفته شد، واقع‌گرایی در این مورد نیاز به شناخت واقعیت موجود و بنابراین تحقیق کمی و کیفی در این زمینه دارد که لازم است در همکاری دانشگاه‌ها و سازمان‌های مردم نهاد انجام شود. در این میان دولت علاوه بر تامین بودجه تحقیقاتی می‌تواند نقش هماهنگ کننده این فعالیت‌ها را بر عهده گیرد. مزیت دخالت دولت در این امر ایجاد هماهنگی برای جمع‌آوری اطلاعات و در دسترس قرار دادن این اطلاعات برای متخصصان اقتصاد و علوم اجتماعی است. چرا که برای به دست آوردن یک بانک اطلاعاتی جامع نیاز است همه سازمان‌های مردم‌نهاد درگیر اطلاعات هماهنگ و یکسانی را با شیوه‌های مشابه جمع‌آوری کنند.

تجربه سایر کشورها

در برخی کشورها سیاستگذاران در مواجهه با مسأله مواد مخدر، بی‌خانمانی و بهداشت عمومی شیوه‌های تازه‌ای را در پیش گرفته‌اند. به عنوان مثال شهرداری سائوپائولو در برزیل به تشویق شهردار این شهر سیاستی به نام «دست‌های باز» را به اجرا درآورده است. گروه هدف این برنامه تعداد زیاد بی‌خانمان‌های استفاده‌کننده از مواد مخدردر سائوپائولو است. این برنامه که از بودجه عمومی تأمین مالی می‌شود، مناطقی از شهر را به عنوان مناطق جرم‌زدایی شده برای استفاده‌کنندگان از مواد مخدر در نظر گرفته است. در این مناطق، استفاده‌کنندگان از مواد مخدر می‌توانند از انواع خدمات کاهش آسیب، مشاوره پزشکی و همچنین خانه‌یی با امکانات اولیه برای خوابیدن استفاده کنند. همچنین به دلیل جرم‌زدایی از مصرف مواد در این مناطق، افراد می‌توانند بدون ترس از دخالت پلیس مواد مخدر مصرف کنند. در چارچوب برنامه دست‌های باز همچنین مشاغلی نیز برای این افراد فراهم می‌شود.

با این شیوه، برنامه دست‌های باز منجر به مداخله‌ای واقع‌بینانه و کارآ برای کاستن از مخاطرات و خشونت ناشی از بی‌خانمانی و مواد مخدر می‌شود. در چارچوب این برنامه نیروهای پلیس در مناطق تحت پوشش برنامه حضور دارند اما استفاده از مواد مخدر منجر به برخورد پلیس نمی‌شود. این برنامه که به دلیل نوآوری در طراحی شهرت زیادی پیدا کرده، به نتایج مطلوبی همچون کاهش چشم‌گیر خشونت و بهبود بهداشت عمومی (از جمله کاهش انتقال اچ آی وی) منجر شده و ابزاری را برای بازگشت بی‌خانمان‌های وابسته به مواد مخدر به جامعه فراهم آورده‌است.  اما در عین حال افراد زیادی نیز با برنامه دست‌های باز مخالفند و خواستار اقدامات تنبیهی شدید در مقابله با بی‌خانمان‌های وابسته به مواد مخدر هستند.

آنچه می‌توان از تجربه گفته شده یا سایر تجارب آموخت نیاز به داشتن ذهن باز و نوآوری و همچنین دسترسی به دانش میدانی در مورد این پدیده‌ است.  هیچ راه حل ساده‌ای برای مسأله بی‌خانمانی توأم با اعتیاد وجود ندارد و استفاده از راه‌حل‌های کپی شده از جاهای دیگر محکوم به شکست است.

سخن آخر

پدیده گورخوابی مختص ایران نیست و با وجود بی‌خانمان‌ها در سطح شهر، چندان تعجب‌آور نیست که این افراد با نزدیک شدن فصل سرما و در نبود گزینه‌های بهتر سرپناه جستن در قبرها را به ماندن در کنار خیابان‌ها ترجیح دهند. در نکروپولیس مصر معروف به شهر مردگان نزدیک به یک میلیون نفر در گورستان در قبرها و آلونک‌ها زندگی می‌کنند. تازه وضع ساکنان این گورستان از سایر زاغه‌نشینان قاهره بهتر است چرا که حداقل آنها به آب و برق دسترسی دارند. با این وجود ما نباید منتظر بمانیم تا گورستان‌ها تبدیل به شهرهایی برای بی‌خانمان‌ها شوند. یافتن راه حل این مشکل نیاز به تحقیق، نوآوری و تحلیل اطلاعات میدانی دارد.

بی‌خانمانی توأم با اعتیاد لایه بیرونی مشکلاتی پیچیده با ابعاد متعدد است که از میان بردن آن، اگر امکان‌پذیر باشد، مستلزم صرف زمان طولانی است. توقع حل کوتاه مدت این مشکل چه از سوی مردم و چه از سوی مسئولان غیرواقع‌بینانه است و به برخوردهای مقطعی، ضربتی و خشن با این امر دامن خواهد زد. برخوردهایی که در عین عدم اثربخشی، ایجاد ارتباط با این افراد و نیازسنجی واقع‌بینانه در این زمینه را هر چه دشوارتر خواهد کرد.

نگار حبیبی/ دانشجوی دکترای اقتصاد سیاسی، کینگز کالج لندن ng.habibi@gmail.com

مازیار غیابی/ پژوهشگر علوم اجتماعی در حوزه مواد مخدر، دانشگاه آکسفورد


منبع: روزنامه شهروند


پایان پیام
بازنشر
ارسال نظر