احتمالاً افسانه «ترياك سناتوري» را شنیدهاید! «جنسي» مرغوب و عاري از «ناخالصي» كه نه تنها مصرفکنندهاش را به خود معتاد نمیکند بلكه موجب سرور و سلامت پایانناپذیر او نيز هست. البته دراين شكي نيست كه حتي مصرفکنندگان افيون مرغوب نيز دير يا زود به اين ماده مخدر وابسته و دچار عوارض جسمي، رواني و اجتماعي ناشي از آن میشوند و بدين واسطه افراد پيرامون خود را نيز گرفتار رفتارهاي اعتیادیشان میسازند، اما واقعيت ديگري هم وجود دارد. آنچه به اصطلاح در ميان مصرفکنندگان به نام ترياك سناتوري (يا با اسامي ديگر) معروف است، نسبت به ساير مواد افيوني ناخالصي كمتري دارد و لذا افراد وابسته به آن در مقايسه با مصرفکنندگانی كه مواد ناخالص را بهویژه با الگوهاي مصرف خطرناکتری مانند تزريق استفاده میکنند، با سرعت و احتمال كمتري دچار عوارض ناشي از ناخالصي مواد میشوند. عوارضي نظير جنون حاد، انواع عفونتها (ازجمله سرايت ویروسهای هپاتيت و اچ اي وي) و یا آنچه اين روزها بر سر زبانهاست، مسموميت ناشي از سرب آمیختهشده با مواد. از سوي ديگر مواد خالصتر (و کمخطرتر) بسيار گرانتر از مواد ناخالص و مواد پرخطري مانند هرويين و شيشه هستند و لذا انتظار میرود كسي كه استطاعت پرداخت هزينه آن را برای بلندمدت دارد، لااقل ازنظر اقتصادي و معيشتي وضعيت به نسبت مناسبي داشته باشد كه حداقلي از «حمايت اجتماعي» را نيز براي او فراهم كند. اتفاقاً همين واژه سناتوري و تاريخچه پشت سر آن نيز مؤید همين نظر است. اين افراد زماني كه تصميم به درمان اعتياد بگيرند، میتوانند به کلینیکهای درمان اعتياد -كه بخش اعظمشان خصوصي هستند- مراجعه كنند و از درمان مناسب شامل انواع درمان طبی، روانشناختی، مددکاری و توانبخشی و حتی بستری برخوردار شوند. ازمان و عودهاي مكرر كه صفت ذاتي اختلال مصرف مواد هست نيز موجب نمیشود كه از عهده هزینههای درمان بلندمدت بیماریشان برنيايند و صدالبته همان حمايت اجتماعي، ماندگاري اين دسته از بيماران در درمان را افزايش و پيامدهاي رفتار اعتيادي و موادجويانه آنان را كاهش میدهد. بنابراين چنين مصرفکنندگانی – حتي وقتي كه اعتياد سرانجام موجب معلوليت جسمي و رواني آنها میشود- كمتر به ورطه «تجاهر به اعتياد» میافتند و طبیعتاً با كسوت «معتاد خياباني» در تور طرحهای جمعآوری پليس گرفتار نمیآیند و به «مراكز نگهداري اجباري ماده 16» برده نمیشوند. نتيجه آنكه، آنچه «مصرفکنندگان ترياك سناتوري» را از ساير مصرفکنندگان مواد متمايز میکند نه صرفاً «جنس مرغوب» و خالصتر (و لذا كم عارضه تر)، بلكه برخورداري آنان از «منابع حمايتي اقتصادي- اجتماعي» است كه ديگران از آن محروماند.
احوال اين سر طيف مصرفکنندگان مواد از آن روي ذكر شد كه وضعيت آنسوی طيف بهتر تقريب به ذهن شود. همان شهرونداني كه به فراخور حال معتاد متجاهر، معتاد پرخطر، معتاد خياباني، آلودهکننده چهره شهر و ... خوانده میشوند. اين افراد كساني هستند كه شدت اعتيادشان در وخیمترین مرحلهی «بيماري اختلال مصرف مواد» قرار دارد. موادي كه مصرف میکنند بسيار ناخالص و لذا پرعارضه است و براي كاهش هزينه مواد مجبورند آن را به شیوههای پرخطري مانند تزريق (آنهم با وسايل ناايمن) مصرف كنند که آنها را در معرض خطراتی نظیر ابتلا به ایدز و هپاتیت قرار میدهد. اكثر آنها به دليل اعتياد شغل خود را از دست دادهاند و براي تأمین هزينه مواد مرتكب انواع بزه نظير خردهفروشی مواد، تكدي، اقسام مختلف سرقت، تنفروشی خود و خانواده، فروش فرزند و ... میشوند و اختلالات رواني اوليه يا ثانويه به اعتياد نيز عاملي براي بروز رفتارهاي ناهنجار و حتي بسيار خشن در آنها میباشد. اين افراد دچار معلولیتهای مهمي در ابعاد جسمي، رواني و اجتماعي هستند و شرايط بهداشتي و معيشتي آنها در بدترين وضعيت ممكن قرار دارد. اگر کارتنخواب نباشند، مقيم پاتوقها و ساختمانهای متروكه هستند و يا ساكن سرپناهي با شرايط رقتبار در سکونتگاههای غیررسمی و عمدتاً در حاشيه شهرها میباشند.
این گروه از مصرفکنندگان مواد بهجز ظاهر ژوليده و هيبتي كه ترس و ترحم را همزمان در بيننده برمیانگیزد، واجد يك صفت مشترك ديگر نيز هستند: «محروميت عميق و چند بعدي از منابع حمايتي» و یک روايت مشابه از روند زندگیشان دارند: شروع مصرف مواد به دلايل گوناگون - وابستگي به مواد- ابتلا به عوارض جسمي و رواني ناشي از مصرف مواد (عمدتاً پرخطر و ناخالص) و بروز پيامدهاي اجتماعي رفتارهاي مواد جويانه و اعتيادي. آن عوارض و پيامدها بهویژه زماني كه فرد خود نيز از نظر اقتصادي-اجتماعي آسیبپذیر است، به سرعت او را از حمايت خانواده، همكاران در محيط كار، دوستان و اقوام و حتی نهادهای رسمی محروم و درنهايت از جامعه طرد میکنند.
ابتلا به آسیبهایی نظير فقر و بيكاري، تكدي، تنفروشی، حبس و سابقه زندان، سكونت در سکونتگاههای غیررسمی و بیخانمانی كه خود همراه يا محصول اعتياد هستند-مخصوصا اگر با عوامل ديگري مانند مهاجرت ناخواسته (مثلاً از روستا به شهر به دليل خشكسالي) يا بيماري رواني مزمن همراه شوند- به نوبه خود محروميت اين افراد را از منابع حمايتي و «طرد اجتماعي» آنها را تشديد میکند. اين افراد بیبضاعت به دليل ناتواني در پرداخت هزینهها، عدم دسترسي فيزيكي به مراكز درماني و برخي موانع اجتماعي، از خدمات درمان اعتياد، بخصوص «درمان باكيفيت» محروماند. تلاشهای آنها براي «ترك اعتياد»-که عمدتاً با رويكرد پرهيز مدار است- غالباً به شکست میانجامد چون از حمایت لازم برای بازتوانی آسیبهای عمیق جسمی و روانی خود برخوردار نیستند و «برچسب اعتیاد» همچنان مانع ورود آنان به شبکههای اجتماعی حمایتگر میباشد و مانع ماندگاری آنان در ترک مصرف مواد میشود.
سرانجامِ این افراد، «تجاهر به اعتیاد» است که به صورت رسمی «سوء رفتار ناشی از اعتیاد» تعریف شده و احراز آن منوط به نظریه تخصصی پزشک و تأیید مقام قضایی است؛ اما عملاً متجاهر به اعتیاد آن دسته از معتادانی تلقی میشوند که بهواسطه محرومیت از حداقل منابع حمایتی «زندگی خیابانی» پیدا کردهاند و تظاهرات آسیبهایشان در ملاء عام برای ناظرین آزاردهنده است. این افراد با استناد به ماده 16 قانون مبارزه با مواد مخدر با شعار «پاکسازی چهره شهر» از خیابانها جمعآوری و برای حداکثر سه ماه در کمپ نگهداری میشوند. پس از طی این مدت که خواسته یا ناخواسته به «ترک مصرف» مواد منجر میگردد، مجدداً به همان خیابانی که ازآنجا آورده شده بودند بازگردانده میشوند؛ درحالیکه معلولیتهای عمیق جسمی و روانیشان بهبود نیافته، برای آسیبهایی که همراه با اعتیاد داشتند اقدام درخوری صورت نگرفته، منابع حمایتی مورد نیازشان تأمین نشده و یا حتی حداقلی از امکانات معیشتی برایشان فراهم نگردیده است. نتیجه، بازگشت بسیار سریع آنان به چرخه محرومیت از حمایت، آسیب اجتماعی، تجاهر به اعتیاد و دستگیری مجدد است.
بهطور خلاصه اين دسته از مصرفکنندگان مواد در ميان مثلث «اعتياد، آسيب اجتماعي و محروميت از منابع حمايتي» گرفتار آمدهاند و هريك از اضلاع اين مثلث، آن دو ضلع ديگر را بهطور مستمر تقويت و عرصه را تنگتر میکند. بخش محوری «تداوم و تشدید» این چرخهی معیوب، چنانکه توضیح داده شد محرومیت از منابع حمایتی، بهویژه حمایتهای اجتماعی است که نبود آن بهسرعت فرد را به مراحل پایانی سیر اعتیاد و آسیبهای همراه آن سوق میدهد. مرحلهای که فرد بازهم نه بهعنوان یک «آسیبدیده مصرفکننده مواد» بلکه به نام معتاد متجاهر، بجای دریافت خدمات درمانی و حمایتی برای مدتی از منظر عمومی «جمعآوری» و دوباره در خیابان رها میشود. لذا بنابرآنچه توضیح داده شد چه آن افراد را آسیبدیده مصرفکننده مواد بشناسیم و چه معتاد متجاهر، صرف تلاش برای آنکه مصرف مواد را برای مدتی ترک کنند، (بدون آنکه به سایر آسیبها و نیازهایشان توجهی شود) آنان را از اعتیاد و تبعات آن خلاص نخواهد کرد و مشکلات آنان برای جامعه نيز –که کماهمیتترین آن مخدوش کردن چهره شهر است- بجا خواهد ماند.
در این ميان چند سؤال اساسی قابلطرح است. چه ساختار و فرایندی باید منابع حمایتی مورد نیاز آسیب دیدگان اجتماعی و مصرفکنندگان موادِ در معرض آسیب را فراهم کند؟ چه نهادی مسئول بازسازی شبکه اجتماعی معیوب این افراد است؟ در نبود حمایتهای حیاتی خانواده و طرد فرد از جامعه، کدام دستگاهها موظف به تأمین نیازهای معیشتی حداقلی و منابع حمایتی مورد نیاز این افراد از پای افتاده برای بازتوانی و بهبودی از آسیبهای اجتماعی آنها از جمله اعتیاد هستند؟ چه مرجعی برای حمایت از اعضاء خانواده این افراد که خود بشدت در معرض اعتياد و انواع آسیب هستند، قانونا مکلف شده است؟ چه نقصانی در نهادهای اجتماعی و دستگاههای مسئول تأمین این حمایتها وجود دارد که بنابر مصاحبهها و گزارشهای منتشرشده در رسانهها، امروزه دهها هزار نفر آسیبدیده اجتماعی در کشور به دلیل محرومیت از این حمایتها به مرحله تجاهر به اعتیاد رسیدهاند؟ چه میزان از این افراد خود متقاضی برخورداری از خدمات درمان و بازتوانی اعتیاد بودهاند و هستند اما به دلایلی که ذکر شد به آن دسترسی نداشتهاند تا اینکه آسیبها و بیماری اعتیادشان تا حدی وخیم شود که به شکل تجاهر به اعتیاد تظاهر کند؟ آیا دستگاههای متولی این حوزه به وظایف قانونی خود برای تأمین این خدمات برای «معتادان بیبضاعت» عمل کردهاند؟ آیا حوزه درمان و بازتوانی اعتیاد کشور که در دستگاههای متعدد نیز پراکنده است مأموریت قانونی و اصولاً ظرفیتی برای مهار سیل روزافزون آسیب دیدگانِ اجتماعیِ محروم از خدمات حمایتی تنها به دليل آنکه بیشترشان مصرفکننده مواد هم هستند دارد؟ اگر تجاهر به اعتياد مرحلهای از سير آسيب و بيماري اعتياد در آسيب ديدگان محروم از حمايت اجتماعي باشد، دستگاههایی که بیشترین «مسئولیت» را در قبال وضعیت معتادان متجاهر و ساماندهی آنان به استناد ماده 16 قانون مبارزه با مواد مخدر یا هر ماده قانونی دیگری دارند، کدامند؟ در پايان تكرار اين نكته خالي از لطف نيست كه مصرفکنندگان اقسام مختلف مواد سرانجام به شكلي به آن معتاد میگردند، اما همه معتادان لزوماً نبايد متجاهر شوند.
دكتر سيد علي شفيعي
كارشناس اعتياد و عضو گروه جامعهشناسی سلامت در انجمن جامعهشناسی ايران
منبع: روزنامه ایران پایان پیام