روز چهارشنبه 25 آذرماه، کارشناسان و فعالان حوزه اعتیاد در مرکز فرهنگی شقایق ستاد مبارزه با مواد مخدردور هم جمع شدند تا مخاطب بحثی اساسی و بنیادی در حوزه مواد مخدر باشند. آنها آمدند تا شنونده نکاتی درباره چگونگی پژوهش در حوزه اعتیاد باشند. منطقی به نظر میرسد که پژوهشهایی که در حوزه اعتیاد انجام میشود، مبنا و شالوده سیاستگذاریهای کلان در حوزه مواد مخدر در کشور باشند اما اینکه این پژوهشها چگونه انجام میشوند و چقدر میتوان به نتایج این تحقیقات تکیه کرد و اینکه آیا پژوهشها بر اساس هدف گذاری درستی انجام میشوند یا خیر و از آن مهمتر آیا پژوهشها بر مبنای مدلهای نظری و هدفمند اجرایی میشوند، مهمترین مباحثی بود که در این جلسه مطرح شد.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری اعتیاد، دکتر محمد عمران رزاقی، استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه اعتیاد به این جلسه دعوت شده بود تا درباره اهمیت پژوهش در حوزه اعتیاد صحبت کند. او بحث را اینگونه آغاز میکند که موضوع مواد اعم از تولید، قاچاق و مصرف آن از دیرباز موضوعی جدی برای جامعه و سیاستگذاران حوزه اجتماعی بوده و به همین دلیل وقت و سرمایه بسیاری برای مدیریت این مسئله به کار گرفته شده است اما همانقدر که سیاستها و برنامهها در این زمینه تغییریافته و پیشرفت کرده است موضوع مواد و نیروهای عملکننده در آن هم متقابلاً خود را با شرایط جدید وفق داده و به مرحله بالاتری از پیچیدگی رسانیدهاند.
به گفته او این پیچیدگیها باعث شده است که مسئولان و کارشناسان حوزه اعتیاد در ایران از چند دهه قبل تلاش کنند تا به مدد علوم مرتبط نسبت به چارهجویی در این زمینه اقدام کنند. همزمان با ورود رویکرد علمی، موضوع پژوهش نیز مسیر خود را در این میانه باز کرد و به عنوان یکی از ضروریات حوزه مدیریت مواد مطرح شد.
به اعتقاد رزاقی محصول فعالیتهای پژوهشی در کشور [اگرچه هنوز بسیار محدود و منحصر به چند زمینه اندک در دنیای بیکران مواد است] نتیجهای به صورت بستههای مختلف اطلاعاتی را تشکیل داده است اما این بستههای اطلاعاتی نتوانستهاند هدف موردنظر را بهخوبی به ثمر برسانند.
رزاقی درباره اینکه چرا این بستههای اطلاعاتی نتوانستهاند مفید فایده باشند، میگوید: «از یکسو بر سر اصالت و صحت دادههای پژوهشی اختلافنظرهایی وجود دارد بهطوریکه بهجای آنکه از جنبه روششناختی در مورد صحت یافتهها بررسی صورت گیرد، اصرار بر تکرار بررسیها است تا نتایج به سمت اعداد و آماری که قرابت بیشتری با ذهن سفارشدهندگان دارد، سوق پیدا کند. از سوی دیگر هم بدون توجه به اینکه داده و اطلاعات بهخودیخود ارزش محسوب نمیشود بلکه این اعداد وسیلهای برای بهکارگیری سیاستها و روشهای مناسب برای حصول به اهداف موردنظر هستند، اقدام به حبس دادهها میکنند. گویی اعداد و ارقام که صورتی از پدیده هستند با ذات پدیده اشتباه گرفته میشوند.»
به گفته او به دلیل این اشکالات باوجوداینکه منابع مالی زیادی برای پژوهش در حوزه مواد هزینه شده و میشود اما تاکنون نهتنها در زمینه سیاستهای کشور در حوزه مواد مخدر ثبات و تعادلی ایجاد نشده بلکه برخی سیاستهای قدیمی که قبلاً در مورد ناکارا بودن آنها تفاهم نسبی وجود داشته مجدداً در اولویت قرارگرفتهاند و برخی سیاستهای نسبتاً موفق بعدی بدون توجیه علمی کافی به ناگهان مورد غضب واقع شدهاند.
این پژوهشگر حوزه اعتیاد اینگونه استدلال میکند که مجموعه مشاهدات و ارزیابیها در حوزه پژوهش این تفکر را پدید میآورد که علیرغم خواست عمیق و جدیتی که در سطوح مختلف تصمیمگیری کشور برای پرداختن به مسئله مواد وجود دارد و در این رهگذر طرحهای تحقیقاتی متعددی نیز اجرا شده است و از رویکرد پژوهشی نیز برای هدایت در برنامهریزی و تصمیم استفاده شده است، این امکان وجود دارد که در بخشی از این فرایند، خطای روششناختی صورت گرفته باشد بهطوریکه اکنون در وضعیتی قرارگرفتهایم که گویا با شرایط یکی دو دهه قبل هنوز تفاوت چندانی نداریم.
رزاقی با این مقدمه، هدف از پرداختن به موضوع پژوهش در حوزه اعتیاد را آشکار میکند و توضیح میدهد که در این جلسه تلاش خواهد کرد که ضمن تبیین ضروریات پژوهش در حوزه مسائل اجتماعی به جستجوی زمینههایی که ممکن است در حوزه پژوهش اعتیاد مورد غفلت قرار گرفته باشند، بپردازد.
چرا برخی از یافتههای پژوهشی را پنهان میکنیم؟
او میگوید: «با صرف هزینه، زمان و انرژی فراوان تحقیقاتی در حوزه اعتیاد کشور انجام میشود اما در بسیاری از موارد نتایج این تحقیقات پنهان میشود یا منتشر نمیگردد. چرا این اتفاق میافتد؟ چرا پژوهشگر نتیجه زحمات و تلاشهایش را که میتواند نمای کوچکی از وضعیت اعتیاد در کشور باشد، در کشوی میزش مخفی میکند؟»
رزاقی به این سؤال اینگونه پاسخ میدهد که احتمالاً سفارشدهنده این پژوهش چند دلیل برای کارش دارد. یکی اینکه اطلاعات را بهعنوان غایت شناخت پدیدهها میشناسد یعنی اوج شناخت از پدیدهها را اطلاعات میداند و گمان میکند که حالا که قطعهای از اطلاعات را به دست آورده است، باید آنها را برای خودش نگه دارد تا قدرت پیدا کند. درحالیکه این تصور نادرستی است.
او برای روشن شدن مسئله مثالی میزند: «تعداد قطعات یک ساعت به ما برآوردی از پیچیدگی یا دقت آن نمیدهد یعنی اینطور نیست که اگر تعداد قطعات ساعتی بیشتر از ساعت دیگر باشد، آنکه تعداد قطعات بیشتری دارد دقیقتر کار کند؛ اما پژوهشگر دچار این سوءتفاهم است که هر چه اطلاعات بیشتری داشته باشد، شناختش از وضعیت دقیقتر است و به همین دلیل اطلاعات را میپرستد و نزد خودش نگه میدارد تا قدرتش را تحکیم کند.»
به گفته این استاد دانشگاه دلیل دیگری که احتمالاً باعث میشود که پژوهشگر اطلاعات را مخفی کند این است که میترسد دیگران از اطلاعات او سوءاستفاده کنند: «شاید حق با او باشد. اگر پژوهشگر این توانایی را نداشته باشد که از اطلاعاتی که به دست میآورد به نحو احسن استفاده کند ممکن است دیگری از اطلاعات او سوءاستفاده کند. این مشکل پژوهشگر است که بلد نیست چگونه از اطلاعات خامش بهترین استفاده را بکند و بعد آنها را کنار بگذارد یا دور بریزد.»
ماهیت اصلی اعتیاد چیست؟
رزاقی سپس این سؤال را مطرح میکند که آیا اعتیاد یک پدیده است؟ اگر اعتیاد بهعنوان یک پدیده در نظر گرفته شود از دو بعد میتوان به آن نگاه کرد؛ بعد کمیت و بعد کیفیت: «کیفیت جنبه درونی یک موضوع یا پدیده، مفهوم آن موضوع با تمامیت ساختار آن (احساس، طعم، تخصص، تصویر، رهبری، اعتبار) است که قابلاندازهگیری نیست و فقط از طریق آثار آن شناخته میشود. کمیت هم جنبه ملموس یک کیفیت، جنبه بیرونی پدیدهها و روابط بین آنها (وزن، لطافت، ضخامت) است که برآیند اندازهگیری کمیتهای مختلف یک موضوع زمینه استنباط کیفی آن را پدید میآورد؛ بنابراین اگر پژوهشگری به دنبال آن است که پدیده اعتیاد را بشناسد باید به کمیت پدیده دسترسی پیدا کند و این کمیت را به جنبههای کیفی آن تسری بدهد تا به شناخت درستی از پدیده برسد؛ اما بیشتر پژوهشگران اطلاعات کمی را ستایش میکنند و گمان میکنند با به دست آوردن این اطلاعات به آخر خط رسیدهاند و به موضوع احاطه پیدا کردهاند.»
جامعه با مصرف مواد چگونه برخورد میکند؟
این پژوهشگر حوزه اعتیاد میگوید، جامعه معمولاً به دو شکل با پدیده اعتیاد برخورد میکند یا بهصورت غیرفعال عمل میکند و با واکنش منفی یعنی با تقبیح (برچسب زدن) و ترشرویی نشان میدهد که از مصرف مواد خوشش نمیآید. یا اینکه بهصورت فعال مداخله میکند و به مصرف مواد واکنش نشان میدهد یعنی اقدام متقابل میکند و بهنوعی جداسازی (امحاء) انجام میدهد. در این شیوه معتاد متجاهر را جمعآوری میکند و او را بهزور در جایی نگه میدارد و محبوس میکند یا اینکه به این فکر میافتد که او را درمان کند.
به گفته او در رویکرد غیرفعال به جنبههای کیفی یک پدیده واکنش نشان داده میشود و در رویکرد فعال معمولاً واکنش به جنبه کمی پدیده است: «ازآنجاییکه رویکرد فعال با جنبههای کمی پدیده در ارتباط است و مداخلات با توجه به این اطلاعات انجام میشود، پژوهشگر ارزش ویژهای برای اطلاعات کمی خود قائل میشود و سعی در پنهان کردن آنها دارد. همین اهمیت دادن بیشازحد به اطلاعات کمی باعث میشود که از جنبههای کیفی غافل شوند و به این بخش توجه نکنند.»
آیا در جریان واکنش منفی و اقدام متقابل بروز انحراف هم متصور است؟
رزاقی میگوید، همیشه پیشفرضهایی در ذهن افراد وجود دارد که درست یا غلط بودن آن مشخص نیست؛ بنابراین این پیشفرضها نباید مبنای قضاوت قرار بگیرند. اینکه کسی لباس نامرتب به تن کرده است دلیل بر این نمیشود که نابهنجاری انجام داده یا خواهد داد مگر اینکه مدرکی دال بر اثبات این ادعا وجود داشته باشد؛ اما این پیشفرضها همیشه در جامعه وجود دارند و بر مبنای آنها هم قضاوت انجام میشود.
این محقق حوزه اعتیاد سپس از پدیده scapegoating نام میبرد و در توضیح آن میگوید: «این پدیده فرایند انتقال احساس گناه و خشم نسبت به خود که در یک فرد یا در کل جامعه وجود دارد، به سوی فرد یا افراد دیگر عضو همان جامعه (خاصه اگر آن فرد ضعیفتر هم باشد) است».
او توضیح میدهد: «بر اساس پدیده scapegoating و پیشفرض اجتماعی همیشه فرد ضعیف خطاکار در نظر گرفته میشود. حالا سؤالاتی که مطرح میشود این است که آیا مصرفکنندگان مواد جز ضعفا محسوب میشوند؟ یا اینکه این افراد قبل از اینکه مواد مصرف کنند جزء ضعفا بودهاند؟ یعنی از نظر اقتصادی، فرهنگی یا اجتماعی دچار مشکل یا کمبودی بودهاند؟ عوامل خطری که میتواند ریسک مصرف مواد را بالا ببرد در این افراد بیش از بقیه افراد جامعه بوده است؟ پاسخ میتواند مثبت باشد. پس این افراد درهرصورت نقطهضعفی داشتهاند که مواد مصرف کردهاند؛ بنابراین همیشه مصرفکننده مواد مقصر شناخته میشود و نوک پیکان اتهامات به سمت آنها است درحالیکه این فقط یک پیشفرض اجتماعی است و میتواند درست نباشد.»
رزاقی میگوید همین پیشفرضها باعث میشود که در رویکرد فعال، فرد مصرفکننده مواد بهعنوان فرد خاطی در نظر گرفته شود و پژوهشگر را گرفتار انحراف کند. حال که زمینه چنین انحرافی در تحقیقات مواد مخدر میتواند وجود داشته باشد، سؤال این است که آیا انحرافات دیگری را هم میتوانیم متصور شویم که پژوهشگران بر اساس پیشفرضهایشان مرتکب میشوند و بدون تحقیق آن را واقعیت محض میپندارند؟
آیا ممکن است در مورد شناخت این انحرافات تعاملی غفلت شود؟
رزاقی برای روشنتر شدن موضوع مثالی میزند: «فرض بگیرید که شخصی تفنگی میخرد. کارکرد تفنگ کاملاً مشخص است. او تفنگ خریده است که با آن تیری را به هدف بزند؛ اما قبل از استفاده از تفنگ باید آن را قلق گیری کند تا انحرافات آن را از بین ببرد و مطمئن شود که اگر تیری را با دقت و تمرکز نشانهگیری میکند دقیقاً به هدف میخورد. فردی که بر اساس پیشفرضهایش عمل میکند دقیقاً مانند کسی است که تفنگ میخرد اما بدون قلق گیری و تصحیح انحرافات از آن استفاده میکند بنابراین نمیتواند انتظار داشته باشد که تیر دقیقاً به هدف بخورد.»
او میگوید، تصحیح نکردن انحرافات باعث میشود که با پدیدهای به نام تحمل خطا مواجه شویم. او با مثالی این پدیده را توضیح میدهد: «تا قبل از کپرنیک تصور بر این بود که خورشید به دور زمین میچرخد. هزاران سال مردم با این تصور زندگی میکردند و هیچ اشکالی هم در زندگیشان ایجاد نمیشد. آنها با این تصور غلط زندگی میکردند و به مانند کسی که تفنگش را قلق گیری نکرده است، تیرشان به خطا رفته بود اما از این مسئله آگاه نبودند. کمکم علم پیشرفت کرد و نیازهای جدیدی ایجاد شد و اندیشمندان تصمیم گرفتند تفنگ را قلق گیری کنند و انحرافات را مشخص کنند. بعد از قلق گیری معلوم شد که هدف را 180 درجه اشتباه زده بودند و این زمین است که به دور خورشید میچرخد.»
او از این مثال استفاده میکند و سؤالی در حوزه پژوهش در مواد مخدر مطرح میکند و میگوید: «آیا در حوزه مواد مخدر تفنگها را قلق گیری کردهایم؟ نکند داریم هدف را 180 درجه اشتباه میزنیم و متوجه نباشیم؟ آیا پژوهشها کمک کردهاند که متوجه شویم تفنگها قلق گیری شده است یا نه؟»
به گفته او این قلق گیری باید در حوزه مبارزه با مواد مخدر مدام تکرار شود بهطوریکه در هر قدمی که برداشته میشود، انحرافات اصلاح شود. یکبار قلق گیری تفنگ کفایت نمیکند و پژوهشها در این حوزه باید تداوم داشته باشد تا بتوان به هدف نزدیک ماند. در غیر این صورت در محدوده خطا اقدامات و فعالیتهایی انجام میشود و همگان گمان میدانند که در مسیر درست در حال حرکت هستند.
رزاقی سپس از پدیده precision در مقابل accuracy نام میبرد و میگوید: «precisionیعنی تفنگ من همیشه همان نقطهای را میزند که دفعه قبل زده است یا بهعبارتدیگر همیشه روی نقطه قبلی میزند و دقیق کار میکند اما تضمینی وجود ندارد که آن نقطه هدف باشد؛ اما accuracy یعنی تفنگ من همیشه به هدف میزند اگرچه دقت آن از نوع قبلی نیست یعنی ممکن است گلوله با اختلاف کمی به اطراف هدف برخورد کند.»
او میگوید در فارسی بین این دو لغت یا پدیده فرقی نمیگذارند و به تفاوتهای آن توجه نمیکنند و نتیجهاش این میشود که هر بار اقداماتی در حوزه مواد مخدر انجام میشود که دقیقاً مانند قبل است اما اینکه آیا این اقدامات هدف را نشانه گرفته است یا خیر مشخص نیست. ممکن است هدف اصلاً جای دیگری باشد؛ یعنی پدیده precision اتفاق میافتد. بهعنوانمثال اگر پیش سازهای تولید مواد محرک را محدود کنیم قیمت محرکها افزایش مییابد و در مقابل محدودیت دسترسی به یک ماده، مصرفکنندگان به مواد دیگر گرایش خواهند یافت. در این مثال اقدامی انجام شده است اما بدون قلق گیری تفنگ، تیر به هدف اصابت نکرده است.
روشهای متداول برای پرهیز از انحرافات پایهای
این پژوهشگر حوزه اعتیاد با بیان اینکه کارکرد پژوهش این است که این دو پدیده را [پدیده precision در مقابل accuracy] را به هم نزدیک کند، میگوید: «برای اینکه از چنین انحرافاتی جلوگیری شود، راهحلهایی وجود دارد و تردید مستمر در مورد اصالت راه طی شده، استفاده بردن از تجربه خود و دیگران، ارزیابی اقدامات بر مبنای برونداد و داشتن مدل نظری برای مداخلات را از جمله این راهحلها عنوان میکند.»
مدل نظری چیست؟
رزاقی توضیح میدهد در مواقعی که روابط بین پدیدهها بهخوبی درک نمیشود یا امکان دسترسی به تمام اطلاعات پدیدهها وجود ندارد، مدل نظری میتواند بسیار کمککننده باشد. او میگوید در چنین شرایطی بر اساس همان حداقل اطلاعات مجموعهای از مفاهیم مرتبط با هم بهعنوان مدل در نظر گرفته میشود تا بر اساس همان روابط قراردادی بتوان پدیدهها را اندازهگیری کرد. سپس میتوان بر اساس پدیدههای اندازهگیری شده روابط قراردادی بین پدیدهها را به آزمون گذاشت و در نهایت بر اساس نتایج آزمونها مدل نظری را بهطور مداوم اصلاح کرد.
ارزش یک مدل چگونه مشخص میشود؟
رزاقی توضیح میدهد که یک مدل خوب، مدلی است که بتواند وضعیت حال را بر اساس گذشته تبیین کند یا بهعبارتدیگر بتواند عوامل مؤثر بر تغییرات ایجاد شده را تعیین کند: «اگر از یک مدل خوب برای تبیین وضعیت اعتیاد در کشور استفاده شده بود و اقدامات انجام شده بر اساس یک یا چند مدل نظری بود اکنون این امکان وجود داشت که مشخص کنیم به چه دلایلی امروز وضعیت اعتیاد در کشور اینچنین است. چندین سال است که منابع رسمی تعداد معتادان کشور را عدد ثابتی اعلام میکنند. حال سؤال اینجاست که چطور این اتفاق افتاده که در طی چندین سال گذشته تعداد معتادان عدد ثابتی باقی مانده است. اگر مدلی داشتیم میتوانستیم تبیین کنیم که ماجرا چیست و در مورد تعداد معتادان با دقت بیشتری اظهارنظر کنیم.»
او یکی دیگر از نشانههای یک مدل خوب را در این میداند که بر اساس آن بتوان آینده را پیشبینی کرد یا بهعبارتدیگر مشخص کرد که چه عواملی در اتفاقات آینده نقش تعیینکننده دارند: «آیا در ایران امکان پیشبینی وضعیت اعتیاد در کشور امکانپذیر است. آیا اسناد و مدارک و شواهدی تهیه شده است که بر اساس آن بتوان مشخص کرد که مثلاً در 5 یا 10 سال آینده وضعیت اعتیاد در ایران چگونه خواهد بود؟ آیا میتوانیم پیشبینی کنیم که مثلاً با برداشته شدن تحریمها وضعیت اعتیاد در کشور چگونه میشود؟ برای پاسخ به این سؤالات به مدل احتیاج داریم. نمیتوان بدون مدلسازی و تحقیق به هیچکدام از این سؤالات پاسخ داد.»
رزاقی میگوید با یک مدل خوب باید بتوان بر اساس گذشته، حال و آینده واقعیت را تبیین کرد، بهعبارتدیگر یک مدل مناسب باید توانایی تبیین روابط درونی پدیده موردنظر را داشته باشد: «اگر چنین مدلی موجود باشد، میتوان بسیاری از پدیدهها را به شکل مناسب کنترل کرد یا تغییر داد. بهعنوانمثال اگر امروز به من بگویند که تزریق مواد کاهشیافته است من باید بر اساس مدلی که دارم به این نتیجه برسم که برای اینکه تزریق افزایش پیدا کند، چه تغییری باید در سیستم ایجاد شود.»
او آخرین نشانه یک مدل خوب را در این میداند که بتواند مشخص کند بر اساس ظرفیتهای موجود چه اقداماتی میتوان انجام داد؛ بهعبارتدیگر الگوهای مداخلاتی مناسب را تبیین کند.
رزاقی سپس این سؤال را مطرح میکند که آیا مدلی در رابطه با پدیده اعتیاد در کشور وجود دارد؟ اگر وجود ندارد چگونه باید ساخته شود؟ او پاسخ میدهد: «ساخت مدل مناسب نیازمند پژوهش است. انجام پژوهش هم نیازمند مدل است؛ بنابراین برای رسیدن به یک مدل مناسب برای تبیین وضعیت اعتیاد در کشور ابتدا باید یک مدل انتخاب کرد و بر اساس آن مدل پژوهشها و تحقیقات را آغاز کرد. سپس نتایج پژوهشها را باید تبیین کرد و مدل را اصلاح کرد و دوباره روی مدل اصلاحشده پژوهش انجام داد. فرایند پژوهش و اصلاح باید بهطور مداوم تکرار شود تا به مدل یا مدلهای مناسبی برای تبیین و پیشبینی وضعیت اعتیاد در ایران برسیم؛ بهعبارتدیگر فرایند پژوهش و اصلاح نباید هرگز متوقف شود.»
به گفته این استاد دانشگاه، اگر فرایند پژوهش و اصلاح شکل بگیرد دیگر نیازی به پنهان کردن یافتههای پژوهشی نیست. در چنین شرایطی محقق با انجام پژوهش از ناشناختگی به سمت شناخت حرکت میکند و چون بر اساس مدل تحقیقاتش را انجام داده، این توانایی را دارد که اطلاعات را رمزگشایی کند و بعد هم آنها را دور بریزد و به دنبال اطلاعات جدید برود.
او میگوید پنهان کردن یافتههای پژوهشی میتواند علتهای مختلفی داشته باشد ازجمله اینکه محقق دچار انحراف تعاملی شود. یا اینکه نسبت به کمیت پدیده دچار احساس گناه شود: «منابع رسمی چند سال است که تعداد مصرفکنندگان مواد را عدد ثابتی اعلام میکنند. شاید علت آن این باشد که گمان میکنند اگر تعداد افزایش پیدا کند، تقصیر آنها است. این نگرانی هم از آنجا ناشی میشود که مدل مشخصی برای تحقیقات در حوزه اعتیاد در کشور وجود ندارد. اگر مدلی وجود داشت، مدل میتوانست علت افزایش یا کاهش تعداد مصرفکنندگان مواد را تبیین کند و توضیح دهد که چه عواملی باعث افزایش یا کاهش تعداد آنها شده است و اصلاً مقصری در میان نیست و دیگر نیازی به پنهانکاری نبود.»
به گفته رزاقی یکی دیگر از عواملی که باعث میشود که محقق اطلاعات خود را پنهان کند این است که گمان میکند یافتهها مستقل از یکدیگر هستند؛ یعنی اگر مثلاً تعداد مصرفکنندهها از 10 نفر به 20 نفر افزایش پیدا کند، علت را فقط در یک عامل جستجو میکند درحالیکه عوامل مختلفی در این پدیده نقش داشتهاند: «وقتی تعداد مصرفکنندگان افزایش مییابد، عوامل مختلفی در این وضعیت دخیل هستند و سؤالات زیادی درباره این افزایش مطرح میشود، مثلاینکه مصرفکنندههای جدید مواد موردنیاز خود را چگونه و از کجا تهیه میکنند؟ چه عاملی باعث افزایش تعداد آنها شده است، آیا وضعیت اقتصادی مردم بهبودیافته یا فقر در جامعه گسترش یافته است؟ قیمت مواد افزایشیافته یا کاهشیافته است و بسیاری سؤالات دیگر. بنابراین عوامل مختلفی دستبهدست هم میدهند تا مثلاً تعداد مصرفکنندهها افزایش یا کاهش یابد و این مسئله نتیجه یک عامل نیست.»
مدلهای نظری متداول در مواجهه با پدیده مصرف مواد
به گفته رزاقی مدلهای مختلفی در مواجهه با پدیده مصرف مواد وجود دارد که از جمله آنها میتوان به مدل تکاملی، مدل علمی، مدل آماری، مدل جامعهشناختی و مدل ریاضی (مدل سیستمی، مدل اقتصادی، مدل نظریه بازی) اشاره میکند. او فقط در رابطه با مدلهای ریاضی که در ایران کمتر موردتوجه قرارگرفته توضیح میدهد.
اصول یک مدل سیستمی چیست؟
به گفته او مدل سیستمی با رویکرد ریاضی به مسئله نگاه میکند و پدیده اعتیاد را بهعنوان یک سیستم در نظر میگیرد. سیستمی که همه اجزایش بر هم اثر دارند. یعنی اگر 20 معتاد متجاهر دستگیر میشوند این اتفاق نهتنها بر روی افراد دستگیرشده و احتمالاً خانوادههای آنها بلکه بر روی خردهفروشهای مواد مخدر، قاچاقچیان کلان، فرایندهای درمانی و بسیاری از عوامل و افرادی که بهنوعی با این مسئله مرتبط میشوند تأثیر میگذارد؛ بنابراین مدل سیستمی به ما میگوید که نباید بدون هیچ حسابوکتاب و محاسبه و برنامه درستی معتادان متجاهر را دستگیر کرد.
رزاقی توضیح میدهد که در مدل سیستمی، قطع کامل روابط یک سیستم با محیط پیرامونیاش امکانپذیر نیست؛ بنابراین این دیوار کشیدن دور ایران به بهانه اینکه دسترسی به مواد کاهش یابد و مردم مواد مصرف نکنند، فقط پول حرام کردن است.
رزاقی میگوید در رویکرد سیستمی به پدیده اعتیاد، تعاملهای جاری و بقای یک سیستم از قواعد اقتصادی پیروی میکند؛ بنابراین اگر در داخل سیستم دستکاری انجام شود که بر اساس آن گروهی دچار زیان اقتصادی شوند، گروهی دیگر سود اقتصادی نصیبشان میشود که البته عکس آن هم صادق است.
او میگوید در مدل سیستمی، مفاهیم خرد و کلان عینیت مییابند. وقتی مفاهیم خرد و کلان ایجاد شود، اعداد مختلفی پدید میآید که بر اساس آن میتوان به تفسیرهای دقیقتری دست پیدا کرد. ازآنجاییکه تاکنون مدل سیستمی در حوزه اعتیاد ایران مورداستفاده قرار نگرفته است، تفکیک بین خرد و کلان در حوزههای اطلاعاتی اعتیاد ایران وجود ندارد.
مفهوم استراتژی در مدل نظریه بازی چیست؟
به گفته او اگر بخواهیم از مدل نظریه بازی در حوزه اعتیاد استفاده کنیم اول باید به این سؤال پاسخ دهیم که چند قاعده بازی در حوزه اعتیاد در ایران وجود دارد. پاسخ به این سؤال این است که احتمالاً چهار حالت بیشتر نیست: جرم انگاری، غیر جرم انگاری، عدم تنبیه رفتار و قانونی سازی. مدل نظریه بازی هم به ما میگوید در ازای هر حالت بازی فقط دو استراتژی برای بازیگران متصور است همکاری یا نیرنگ؛ یعنی همه دستاندرکاران حوزه اعتیاد از استراتژی همکاری یا نیرنگ استفاده خواهند کرد؛ مثلاً یک درمانگر حوزه اعتیاد یا درست کار میکند و هدفش درمان بیمارانش است یا اینکه کلک میزند و کارش را با تجارت اشتباه میگیرد و دنبال سود بیشتر میرود. یا مثلاً فرد مصرفکننده مواد، یا به دنبال درمان است یا نیرنگ میزند و به دنبال درمان نمیرود.
تنظیم سیاستها بر اساس نظریه بازی چگونه است؟
رزاقی میگوید: «اگر قرار باشد که بر اساس نظریه بازی قواعد اعتیاد ایران ترسیم شود با توجه به اینکه محدودیت اطلاعات وجود دارد، برای تعریف سیاستهای کلان در حوزه مواد مخدر عاقلانهترین روش تعامل دستیابی به نقطه تعادل است. نقطه تعادل بر مبنای بالاترین سود در ازای کمترین زیان تعریف میشود. البته ممکن است در یک بازی بیش از یک نقطه تعادل وجود داشته باشد که استراتژی بازی بر اساس نقاط تعادل شناسایی شده به دست میآید.»
مفهوم نقطه تعادل بر مبنای یک مدل اقتصادی چگونه است؟
رزاقی درباره مدل اقتصادی میگوید: «سود و زیان در یک مدل اقتصادی مفاهیم مطلق نیستند بلکه سود و زیان توابعی از کششهای اقتصادی هستند. کششهای اقتصادی منتوع و تابع متغیرهایی نظیر درآمد، قیمت کالا و نوع کالا (نرمال یا کهتر بودن هستند) هستند.»
او توضیح میدهد که در مدل اقتصادی برای هر کالایی کششی وجود دارد. اگر کالایی گران شود و مردم همچنان کالا را خریداری کنند و مصرف آن در جامعه کم نشود یعنی کشش آن به سمت صفر میل میکند؛ اما اگر کالایی گران شود و مصرف آن در جامعه کاهش یابد، یعنی کشش آن زیاد است. حال سؤال این است که کشش مواد در جامعه ما چقدر است؟ آیا این کشش محاسبه شده است؟ آیا کشش همه مواد با هم یکسان است یا تفاوتهایی بین آنها وجود دارد؟
قواعد یک مدل اقتصادی در سیاستهای مواد چگونه است؟
این پژوهشگر حوزه اعتیاد میگوید سیاستهایی که در کشور اعمال میشود نشان از آن دارد که کشش مواد در جامعه محاسبه نشده است. بسیار میشنویم که گفته میشود تدابیری اندیشیده شده تا قیمت مواد در کشور افزایش یابد. پیشفرض هم این بوده که اگر مواد گران شود میزان مصرف آن در جامعه کاهش یابد؛ اما نکته در اینجاست که تا زمانی که کشش با پژوهش و بهطور دقیقه محاسبه نشده باشد، این گزینه که با افزایش قیمت مواد، مصرف کاهش مییابد فقط یک پیشفرض است که میتواند کاملاً اشتباه باشد و تبعات ناگواری را هم به دنبال داشته باشد.
او توضیح میدهد که باید در این زمینه محاسبات دقیق انجام شود و مشخص شود که کشش هر ماده چقدر است. کسانی که با مواد آشنایی دارند بهخوبی میدانند که کشش همه مواد باهم برابر نیست بنابراین باید محاسبه شود که درصورتیکه قیمت کدام ماده افزایش یابد، میزان مصرف آن کاهش مییابد و افزایش قیمت بر روی مصرف کدام مواد تأثیری ندارد و بر اساس این اطلاعات سیاستگذاریها انجام شود. برای چنین محاسباتی هم از مدل اقتصادی بهره برده شود:« محاسبات حسابوکتابی دارد گران کردن به شرطی ارزش دارد که من محاسبه کرده باشم. حالا ما که مواد را میشناسیم این را میتوانیم بگوییم که آیا کشش برای همه مواد یکی است؟ نه. اگر من میزان پولی که در جیبم است. قیمت همه مواد دو برابر شود من از بعضی از مواد بیشتر استفاده میکنم و بعضی مواد را کنار میگذارم. پس سیاست من چطور خواهد بود. من آنهایی را که کشش پایینتری دارند و تحت هر شرایطی مصرف میشوند برایم اولویت نیست که قیمت آنها را بالا ببرم اولویت برای من آنهایی هستند که اگر گران شوند کمتر مصرف میشوند پس اگر من یک مدل اقتصادی داشته باشم ی تکالیفی برای من روشن میکند و با آنها کار میکنم و سؤال من این خواهد بود که آیا ما مدل داریم در کشورمان؟ من که نمیبینم مدل روشنی وجود داشته باشد.»
نتیجهگیری
رزاقی میگوید که به نظر میرسد مدل نظری خاصی در حوزه مواد مخدر در کشور وجود ندارد و همین مسئله باعث شده است که چندگانگی در سیاستگذاریها ایجاد شود. درحالیکه برای سیاستگذاری و مدیریت مصرف مواد در کشور احتمالاً یک یا چند مدل نیاز داریم.
او بر این اعتقاد است که مدل یا مدلهای احتمالی که انتخاب میشوند باید مدام مورد بررسی و پژوهش قرار گیرند و بهعبارتدیگر باید تفنگ مدام قلق گیری شود. نباید پژوهش را رها کنیم بلکه باید پژوهش و اصلاح مدلها بهتناوب صورت گیرد و همواره باید بهدرستی راههای رفته شک کرد و نتایج را آزمون کرد.
این پژوهشگر حوزه اعتیاد میگوید، نکته مهم دیگری که باید به آن توجه کنیم این است که اندازهگیری کنیم که مدل ما در چه درجهای از ارزش است آیا میتواند وضعیت کنونی جامعه را نسبت به گذشته توضیح دهد یا خیر. آیا مدل یا مدلهای احتمالی توانایی پیشبینی کنندگی دارند و میتوانند توضیح دهند که احتمالاً در آینده وضعیت مواد مخدر و اعتیاد در کشور به چه صورت خواهد بود. پیشبینیهای مدلها چقدر دقیق است و چقدر میتوان روی آن حساب کرد و برنامهریزی انجام داد.
رزاقی میگوید: «برای داشتن مدلی که کارایی لازم را داشته باشد باید مدام آزمونوخطا کرد و پژوهش ابزار اصلی آن است. باید پژوهشهایی که مدل یا مدلهایی احتمالی را تصحیح میکنند بهطور مستمر انجام شوند تا مدل نظری کشور ما در حوزه مواد به طور مداوم از طریق بهره بردن از یافتههای پژوهشی ارتقا یابد.»
او در پایان تأکید میکند که فراموش نکنیم برای داشتن مدلی بومی که متناسب با نیازهای کشور ما باشد فقط یک ابزار وجود دارد آن هم پژوهش است.گزارش از مرضیه نوری
پایان پیام